ی شک سرعت عجیب حودث درآخرین ماه سال ۲۰۲۴ در منطقه خاور میانه و بالاخص سوریه بسیاری را غافلگیر کرد حوادثی که رابطه مستقیم با کشورمان دارد و چه بسا آینده کشور را در مسیری جدید تصویر میکند پیشبینی این مسیر و ترسیم معادلات قدرت جدید در منطقه نیازمند تحلیل درست وقایع پیش آمده در منطقه است برخی امیدوارانه از اصلاح مسیر نادرست طی شده دم میزنند، برخی نا امیدانه سخن از شکستی سنگین به پیکره محور مقاومت میزنند و برخی با متلک از شعار دفاع از حرم میزنند درحالی که خانواده شهدای حرم و حامیان جبهه مقاومت در بهت فرو رفتهاند اما برای پی بردن به شرایط جدید ایران در سوریه باید ابتدا به دلایل حضور در سوریه بپردازیم
حفظ مهمترین نظام حامی ایران در دنیا:
به جرعت میتوان نظام سوریه را قدیمی ترین و تنها نظام سیاسی همسو با ایران در منطقه خاورمیانه و بلکه در جهان از زمان وقوع انقلاب اسلامی دانست. نظام سیاسی دولت سوریه از ابتدای انقلاب تاکنون نه تنها یک دولت همسو بلکه به عنوان تنها متحد استراتژیک ایران در منطقه به حساب میآمد داستان قطع شریان نفت عراق به بندر طرطوس، اموزش موشکی نیروهای ایران و تامین مهمات ایران در زمانهای حساس و در عملیاتهای مهم مانندکربلای۵ از آن جمله است. این روابط گرچه در فراز و نشیب در زمانهای مختلف سپری شد اما همواره سوریه و ایران را به عنوان دو متحد استراتژیک در منطقه در کنار یکدیگر بودند.
حضور اقلیت علوی:
۱۳ درصد از جمعیت سوریه علوی هستند که در دورههای مختلف تاریخی به دلیل فشارهای موجود بالاخص از طرف عثمانی مجبور به تقیه از تشیع شدند و پس از انقلاب اسلامی ایران و حمایت خانواده اسد به عنوان اقلیت مذهبی شناخته وحقوقشان به رسمیت شناخته شد این جمعیت اندک میتوانست هسته اولیهای تغییر جغرافیای سیاسی در منطقه باشد به گونهای که شرایطی مانند تشیع در جنوب عراق یا جنوب لینان را در بخشهایی از سوریه ایجاد نماید گسترش هستههای تشیع در منطقه سبب تقویت عمق استراتژیک جبهه مقاومت و تقویت جبهه تشیع فرامرزی میشد.
حفاظت از اماکن مقدس سوریه
حفاظت از حرم شریف حضرت زینب گرچه در ظاهر اهمیت نظامی یا حتی سیاسی ندارد اما از نظر جامعه شناسی، تشکیل جوامع نیازمند عامل مشترک منسجم کننده در میان مردم است این عامل میتواند وجود عامل اقتصادی مانند کارخانه، معدن، مرکز تجاری و یا عامل سیاسی مانند پایتخت شدن شهری باشد اما در منطقه ما عامل مذهبی سبب شکل گیری بسیاری از جوامع شده مانند وجود مسجد در کور راهها که به روستا تبدیل شده یا وجود امامزادگان مانند حضرت معصومه (ع) و یا حرم ائمه که سبب رشد برخی مراکز یا ایجاد برخی شهرها شده است نمونهای از تشکیل جوامع حول محور اماکن متبرک است. حفاظت از اماکن مقدس در سوریه نیز علاوه بر قوام دهنده جامعه جهانی شیعه حول توجه به سوریه و نشان دادن اراده و قدرت تشیع در جهان، سرمایهای برای قوام دهنده جامعه علوی و ایجاد جامعه شیعی در سوریه بود که در آینده میتوانست به عنوان مرکزی برای تشکل سازی در میان شیعیان منطقه شامات و مرکزی برای گروههای عقیدتی همسو با تفکر مقاومت باشد.
سپهر سیاسی خاور میانه
به جرئت میتوان گفت سوریه در دهه اخیر چهارراه برخورد گفتمانهای شیاشی غالب در منطقه خاورر میانه بودو هرکدام عیار خود را در این آوردگاه میسنجیدند تا قدرت خود را در ترسیم آینده جهان به رخ هم بکشند نقش و جایگاه هر کدام از این گفتمانها دارای عقبه اجتماعی و سیاسی استکه در برخی مواقع میتوان سیال بودن رفتار سیاسی آنها را در تاریخ مرتبا مشاهده کرد. گفتمانهای سیاسی رایج در منطقه خاورمیانه شامل چهار گفتمان غالب است:
· تفکر تشیع محور مقاومت،
· تفکر سلفی مورد استفاده اکثر پادشاهان عربی که خود را وارث سلف صالح و ادامه دهنده سیر خلفا میدانند
· تفکر وهابی که خود را از تفکر سلفی جدا نمیداند اما به واسطه اجتهاد در زمینه تکفیر و جهاد، وجود سایر مذاهب در منطقه را بر نمیتابد و به دنبال تصفیه منطقه از سایر تفکرات است تفکر وهابی پتانسیل عظیمی در تشکل سازی مخفی و ایجاد حکمرانی در مناطق تصرف شده دارد و به سرعت به ساختار حاکمیتی تبدیل میشود. این تفکر نیازی به ایجاد مقبولیت اجتماعی و جامعه سازی نمیبیند به همین دلیل بازه زمانی مورد نیاز برای تشکیل حکومت آن در یک شهر ۱۰۰ هزار نفری به اندازه جمع آوری ۱۰۰ نیروی رزمی است. میتوان ادعا کرد کل پهنه سوریه را در شرایط فعلی با نیرویی به اندازه ۳۰ هزار نفر در اختیار میگیرد. این تفکر قابلیت فراوانی در گسترش پهنه حکمرانی خود دارد رعب و ترس از این گروه، پیش از رسیدن نیروی نظامی آن، سبب سقوط هر منطقهای میشود. رها گذاشتن تفکر وهابی اگر منجر به درگیری داخلی میان آنها نشود، میتواند سبب از بین رفتن مرزهای سیاسی در کل منطقه و تشکیل یک امپراتوری شود.
· تفکر اخوانی: این تفکر تاکنون به عنوان تفکر نوین و جایگزین تفکر سلفی در دنیای عرب مطرح بود لیکن امروزه نه تنها متفکر برجستهای ندارد بلکه با پایان عمر سیاسی حکومت اخوانی مرسی در مصر و گرایش حزب عدالت و توسعه به رهبری اردوغان به سمت تفکرات قومیتگرایانه، در عمل قابلیت خود برای معرفی به عنوان مدل حکومتی جایگزین از دست داده است.
· برخی تفکرات ملی گرایانه مانند ترک گرایی یا عرب گرایی که در این منطقه منشا ساختار حکمرانی بلند مدت نبوده و در افت و خیز حوادث منطقهای به سرعت افول میکند
به یقین می توان حضور ایران در سوریه را تلاقی تفکر وهابی و تشیع دانست پنجه در پنجه شدن دو تفکر برتر منطقه. این زور آزمایی پیش زمینهای برای تعیین عیار هر کدام از این دو تفکر برای کسب برتری در منطقه بود. در دسامبر ۲۰۰۴ ملک عبدالله اردن نظریه هلال شیعی را مطرح ساخت این نظریه شاید آنگونه که در مجامع سیاسی به آن اهمیت داده شد در رسانه انعکاس نیافت اما بعدها در ۲۰۱۸ سبب اتحاد حکمرانان سلفی با تفکر وهابی گردید به گونهای که تمام حکمرانان منطقه خود را درصف بندی مقابل تفکر شیعی قرار دادند.
ترس از هلال شیعی در ابتدا سبب گردید کشورهای منطقه راه نجات خود را در نزدیکی بیشتر به آمریکا بدانند و ترامپ و به ویژه داماد یهودی وی جرالدکوشنر، این جریان وابستگی را، به سمت تاسیس کریدور عربی عبری سوق داد تا بتواند شبکه سازی لازم برای تشکیل خاورمیانه جدید و یا هلال عبری-عربی را ایجاد کند این شبکه سازی لازمه اصلی تداوم سلطه و هژمون ایالات متحده بر منطقه بود تمام این عوامل راه را برای همراهی اسلام سلفی با تفکر وهابی در سورریه توجیه میکرد. اما این اتحاد برای اولین بار در منطقه ایجاد نشد و ریشه در تاریخ نه چندان دور دارد. از ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۰ امارات و عربستان منافع خود را در همراهی با القاعده افغانستان با تفکرات جهادی میدیدند تا برای تقابل با انقلاب ایران در وحله نخست بدیلی ایدئولوژیک ایجاد کنند و در وحله بعد با درگیر کردن ایران به ساز و کار تقابل مجاهدین افغان با طالبان، انقلاب ایران را درگیر جنگ غیر مستقیم در مرز شرقی، و مستقیم در غرب، با عراق کند و صد البته آمریکا نیز از فرصت به دو طریق استفاده کرد اول برای تقابل با شوروی و درگیر کردن آن در افغانستان و دوم برای شبکه سازی در جهت ایجاد اتحادیهای از میان کشورهای حامی برای تثبیت نفوذ خود در منطقه این اتحادیه به نام شورای خلیج(فارس)، که در حال حاضر تنها کارکرد ضد ایرانی دارد و جنبههای اقتصادی سیاسی و اقتصادی آن به دلایل مختلف قابل توجه نیست.
اکنون نیز همان شبکه سازی تحت نام اتحادیه عربی برای مقابله با محور مقاومت تشکیل شده و حمایت کشورهای پادشاهی عربی با تفکرات سیاسی سلفی را برای گروههای تکفیری وهابی ایجاد کرده است و امید دارد که با این تفکر بتواند موج تشیع را فروکاهد موجی که پس از شکست آمریکا در حاکمیت سازی در عراق ایجاد شد و با هدف حذف اسراییل و سلطه آمریکا در منطقه سبب اتصال حلقههای مقاومت در منطقه شد.
اتحاد دیگری که در منطقه بر علیه محور مقاومت ایجاد شد محور اخوانی است این محور نیز نیروی قابل توجهی در منطقه شامات به واسطه شاگردان رشید رضا دارد اما علیرغم قدمت زیاد تاکنون موفق به ایجاد گفتمان حاکمیتی یا بسیج تودهها نشد و بیشتر به صورت گفتمان تکنوکرات مذهبی (مانند نهضت ازادی در ایران) ظاهر شد. در سال ۱۹۸۲ قیام این گروه توسط ارتش سوریه سرکوب شد در شورش ۲۰۱۸ نیز عملا نیروهای میدانی این نهضت در گفتمان وهابی ناشی از النصره و داعش دچار گرایش به این گروهها شدند. حزب حاکم ترکیه، عدالت و توسعه، نیز ابتدا با گرایش اخوانی بر سر کار آمد و در ابتدا سعی در تقویت گروههای اخوانی در منطقه داشت اما به دو دلیل در سیاست میدانی خود تغییر ایجاد کرد اول ناکامی گروههای اخوانی در فضای سوریه و دوم غالب شدن تفکرات قومیتگرایانه اردوغانی در راهبرد این کشور. ترکیه نیز به مانند اتحادیه عرب، اقدام به ایجاد اتحادیه کشورهای ترک زبان یا (Organization of turkic state) در ۳ اکتبر ۲۰۰۹ با مشارکت کشورهای آذربایجان، قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان تاسیس و کشورهای هلند، ترکمنستان و قبرس شمالی به عنوان ناظر کرد. اما در عمل تا مغولستان و اوبغورستان در چین امتداد دارد.
این فدراسیون به رهبری ترکیه به سرعت به یک اتحادیه اقتصادی- نظامی تبدیل شد و در سال ۲۰۲۲ عملکرد خود را در جنگ قره باغ نشان داد. این اتحادیه از شکاف ایجاد شده توسط ایران و ارمنستان از یک سو و از سوی دیگر کمربند کردی رنج میبرد و خود را ناگزیر از تقابل با آنها میداند. ترکیه با استفاده از حمایت خود از اویغورهای چین و با استفاده از نفوذ وهابیت در مدارس ازبکستان و قزاقستان یک نیروی نظامی با استفاده از سمپاتهای وهابی با تاکید بر قومیت ترک ایجاد کرد و ابتدا آن را در نبرد قره باغ مورد استفاده قرار داد گرچه ترکها با پیروزی از این نبرد خارج شدند اما ایران مانع از اتصال مرز آذربایجان و ترکیه شد و از موفقیت راهبردی این جبهه جلوگیری کرد ترکیه نیز ادامه این نبرد را به زمانی دیگر موکول کرد. این اتحادیه خط نبرد خود را در سوریه قرار داد تا هم تکلیف کمربند کردی را روشن کند و هم با دست و پنجه نرم کردن با ایران و نشان دادن قدرت خود ایران را از مداخله در امور منطقه و حمایت از ارمنستان منصرف کند. تقابل جبهه ترکی و جبهه مقاومت با ابتکار ترکیه در حساسترین زمان در سوریه رقم خورد. جبهه مقاومت درگیر نبردی شدید با اسراییل با حمایت آمریکا و اروپا بود و سوریه برای دوری از هدف قرار گرفتن توسط اسراییل تمام نیروهای وابسته به ایران را محدود کرده بود و شرایط را به ممنوعیت ورود ایران به سوریه به هر شکل تغییر داده بود تا جایی که اجازه فرود هواپیماهای ایرانی را در دمشق نمیداد.
در دوم آذر ۱۴۰۳، یک هفته قبل از حمله مسلحین، حتی اجازه فرود به هواپیمای مسافربری ایرانی را نداد و آن را به تهران باز گرداند. به عبارت دیگر حضور ایران در سوریه نزدیک به صفر شده بود ایران نیز تمرکز خود را بر نبرد حزب الله در لبنان با اسراییل قرار داد. سوریه از متحدین خالی و سیاست دولت و ارتش بشار، کاهش تنش با تمام دشمنان، بالاخص اسراییل بود. ایران از عدم همراهی سوریه در نبرد لبنان و باز نکردن جبهه جدید در جولان ناامید بود و بشار نیز با انتخاب پزشکیان به ریاست جمهوری در ایران، خاطره سفرش در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی در سال ۱۳۹۷ به تهران و به هم ریختگی در سیاستمداران ایرانی با استعفای وزیر خارجه و عدم حمایت روحانی از سوریه را در ذهن مرور کرده و ایران را جبهه قابل اعتمادی برای تکیهکردن نمی یافت روسها نیز درگیر اوکراین بودند به همین جهت سیاست عدم تنش در منطقه و فاصله گرفتن از ایران را دنبال کرد. گرچه برخی تحلیلگران بشار را متهم به فاصله گررفتن از ایران میکنند اما به واقع این نظر بشار را نمیتوان نادیده گرفت که ((وقتی ایران هدف قرار گرفتن خاک خود در ترور هنیه یا در حمله اسراییل به مراکز نظامی تهران را بی پاسخ میگذارد و دفاعی از خود نمیکند چگونه میتوان به کمک آن امیدوار بود؟)) به همین دلیل بشار نیز خود را تنها یافته و سعی در کاهش هزینههای همراهی با محور مقاومت داشت. به عبارتی خود را از محور مقاومت خارج نمود.
ترکیه با علم به عدم حضور ایران در سوریه و آشفتگی در سیاستمداران ایرانی و همچنین ضربات وارد شده بر پیکر مقاومت در لبنان به سرعت با نیروهای اتحادیه ترکستان تحت پوشش جبهه تحریر الشام وارد عمل شد و خود را به دمشق رساند. گرچه تجهیزات و امکانات این گروه به روز بود اما وقتی در هم پاشیدن ارتش عربی سوریه را با مقاومت ۳ هفتهای (تا امروز) کردها در منج مقایسه میکنیم متوجه میشویم کوچکترین گروه منسجم چریکی نیز میتوانست در مقابل این سقوط دومینو وار مقاومت کند اما ارتش سوریه نیز مدتها پیش خود را با بی عملی و تنش گریزی سیاستمداران خود، در مقابل ضربات خارجی، انطباق داده بود.
بیشک دولت سوریه به تاریخ پیوسته و دشمنان شمالی ترکیه و جنوبی آن (اسراییل) آن چنان ضربهای به آن وارد کردهاند که حاکمیت در سوریه در ۲۰ سال آتی دیگر شکل نخواهدگرفت و به طبع آن ملت نیز یکپارچگی خود را از دست خواهد داد و به سرنوشتی به مراتب بدتر از لیبی دچار خواهد شد چرا که اولا تحریر الشام قدرت کافی برای تسلط بر سوریه را ندارد و دوم اینکه از خلا ساختاری تفکر وهابی در جامعهسازی رنج میبرد انشقاق پنج گروه تشکیل دهنده این جبهه وعدم حضور حامیان نظامی ترک تبار در ادامه سبب گسترش همه نوع تفکر در اقلیم سوریه بالاخص تفکرات افراطی چون داعش خواهد شد. و به ناچار تمام اقوام به سمت تشکیل گروههای مسلح و حفاظت از خود با استفاده از شاخههای نظامی پیش خواهند رفت. شاید بتوان رفتاری چون جنگ داخلی لبنان بین ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ با حمله خارجی اسراییل را برای آن شاهد بود. فضایی که از دل آن با وجود برتری قوات لبنانیه سمیر جعجع، نیروهایی چون حزب الله لبنان پا به عرصه گذاشتند. شاید از دل اقلیم هزار پاره سوریه، علویون حزب الله جدیدی رقم بزنند. و این تهدیدی است که اسراییل از آن بیم دارد.
دستاوردها و ناکامیهای ایران در سوریه
سقوط دولت سوریه در نگاه برخی تحلیلگران سخیف در ایران دستاوردی چون کاهش هزینه برون مرزی برای ایران را دارد و امید غربگرایان برای هموار شدن مسیر برای افتادن در دامان غرب را به همراه خواهدداشت.
گروه دیگری از تحلیلگران نیز سقوط سوریه را ضربهای هولناک به پیکره مقاومت میدانند و دلایل زیر را برای آن مطرح میکنند.
· از دست رفتن سرمایه گذاری ایران در طی سالها در سوریه
· قطع خط امدادی به لبنان
· متلاشی شدن کریدور تجاری ایران از چابهار تا مدیترانه
· رونق کریدور عرب مد و ترک مد و در حاشیه قرار گرفتن ایران
· تجدید پیمان ابراهیم و وحدت عربی- عبری و تقویت اتحاد علیه ایران
· قدرت گرفتن اتحادیه ترکی و ایجاد جنگ جدید در قفقاز به منظور ایجاد کریدور زنگزور در کوتاه مدت و قطع مرز ارمنستان با ایران
· از بین رفتن قدرت بازدارندگی ایران
· از دست رفتن قراردادهای تجاری با سوریه بالاخص استخراج فسفات که با سرمایه گذاری به عمل آمده در مکران، ایران را به بزرگترین صادر کننده این محصول تبدیل میکرد
· در معرض خطر قرار گرفتن عراق از مرز شرقی
· بازتولید و تکثیر تفکر وهابی مانند داعش در منطقه بالاخص عراق
· از بین رفتن قدرت نظارتی ایران بر جولان اشغالی و ایجاد عمق استراتژیک برای اسراییل تا مرز عراق
· از دست رفتن بخش زیادی از قدرت بازدارندگی ایران
· بی اعتمادی حلقههای محور مقاومت به ایران
· کاهش سرمایه اجتماعی در میان نیروهای حامی مقاومت در داخل ایران
اما ایران سوریه را خیلی پیشتر، در سال ۱۳۹۷ در سفر بشار به تهران از دست داد، در به هم ریختگی سیاسی در تهران، درمرکز جبهه مقاومت، و در استعفای وزیر خارجه و بی تفاوتی روحانی در جایی که دولت حاضر به هزینه دادن حتی در حد یک ملاقات معمول با اسد نبود. اکنون نیز در دوره پزشکیان نیز حتی برای دفاع از خاک خود حاضر به هزینه نیست. سوریه نیز در اقدامی منطقی ارتباط خود را با ایران قطع کرد تا هزینه کمتری، به زعم خود، در همراهی با ایران بدهد. قراردادهای تجاری نیز با عدم فعالیت اتاق بازرگانی ایران و سوریه فراتر از تفاهم نامه نرفت. سرمایه های نظامی و پایگاههای ایران نیز یک سال پس از ایجاد محدودیتهای دولت سوریه در عمل متروک شده بودند. محور مواصلاتی ایران نیز از سمت دمشق کاملا قطع بود و اندک ارتباطی از سمت لاذقیه با لبنان وجود داشت. در مورد کاهش قدرت بازدارندگی نیز بیش از آنکه کاهش بازدارندگی نتیجه سقوط سوریه باشد، سقوط سوریه معلول کاهش بازدارندگی ایران، منفعت سنجیهای کوتاه مدت نابخردانه برخی سیاستمداران،از سمت ایران و به همان مقدار از سمت دولت سوریه بود. این فرایند نتیجه بذر این حادثه در دولت روحانی گذاشته شد و بی عملی در دوره پزشکیان به بلوغ رسید و چنانچه بازدارندگی کشور ترمیم نشود در آینده باید شاهد ضرباتی از سوی محور عربی عبری و ترکی، باشیم.
برخی تحلیلگران عدم توان سوریه برای بازسازی اقتصاد جنگ زده خود را عاملی برای عدم صرفه اقتصادی حضور در سوریه میدانند. درحالی که کشور سوریه ثروت فراوانی در زمینه معادن فسفات دارد منابعی که با اندک سرمایه گذاری امکان تبدیل شدن سوریه به بزرگترین صادر کننده کود فسفات در دنیا را داشت. منابع نفتی شرق فرات که توسط کردها و آمریکاییها غارت میشود ولی نه دولت سوریه ارادهای برای باز پس گیری منابع نفتی داشت و نه ما قراردادها را به مرحله اجرا رساندیم. زمان برای سرمایه گذاری و استخراج ثروت در سوریه سپری شده و فقر حاکم بر سوریه سبب دور شدن مردم این کشور از آرمان مقاومت و یا حتی استقلال خواهی خود شده است. نمیتوان مردم سوریه را ملتی یکپارچه دانست که حتی کمک خیر خواهان را برای حفظ استقلال خود پذیرا باشد.
اما بزرگترین ناکامی ایران را نه در سوریه که در داخل ایران باید جستجو کرد و آن را در کاهش جایگاه اجتماعی سیاستمداران ایران در میان حامیان مقاومت در داخل کشور دانست هنگامی که ثبات در تشخیص راهبرد مناسب در منطقه وجود نداشته باشد مردم نیز اعتماد خود را به سیاستهای نظام از دست میدهند. همانگونه که بی عملی سیاستمداران سوری، مردم و ارتش سوریه را نسبت به هجمه خارجی و ارزشهای یک ملت بیتفاوت کرد. بیعملی دولت ما نیز بیتفاوتی حامیان و دلسوختگان انقلاب را دارد. به یقین میتوان سرمایه گذاری غرب بر روی ایجاد گسل در جامعه ایران با اعمال فشار اقتصادی- تقویت گسلهای قومی و جنسیتی، را دید و با توجه یه سیاستهای دولت جاری باید شاهد تکانههایی در جامعه ایران باشیم، و با کاهش سرمایه اجتماعی سیاستمداران در میان طیف حامیان نظام، میتوان انتظار داشت این تکانهها عمق بیشتری نسبت به آشوبهای گذشته داشته باشند.
تنها راه جلوگیری از این شکاف تبیین صریح و شفاف دلایل عدم امکان حمایت از سوریه است تا بتوان سرمایه حامیان مقاومت را بازسازی کرد. باید بازدارندگی کشور را تجدید کرد و به وسیله آن غرور ملی را تقویت نمود
قدر مسلم حفظ سوریه در شرایط فعلی برای ایران امکانپذیر نیست حاکمیت، ارتش و ملیت سوریه تعاریف خود را از دست داده و بازیابی آن توسط دولت خارجی امری هزینهبر و حتی غیر ممکن است. باید منتظر بود و امید داشت ناتوانی تفکر وهابی در جامعه سازی، در سوریه ،بر خلاف افغانستان، با مردمی با سطح تحصیلات و فرهنگ بالاتر سبب نمایش ناکامی این تفکر گردد و آن را به عقب باز گرداند. شاید بتوان امید داشت پس از سوختن عقاب پرچم سوریه ققنوسی پدیدار گردد شاید از دل ناامنی به وجود آمده در سوریه گروههایی چون حزب الله بدرخشند که در حالی که حتی ایران یا هیچ کشوری نقشی در به وجود آمدن آن نداشته است.