درگیری ها در جبهه شرقی جنگ جهانی دوم بسیار خونین و بیرحمانه بود. با فرا رسیدن سال ۱۹۴۳، ارتش آلمان میلیون ها سرباز خود را در روسیه از دست داده بود و برای پر کردن این خلاء به استفاده از سربازان میانسال و قدیمی جنگ جهانی اول و جوخه های جوانان هیتلری متوسل شد. پس از عملیات بارباروسا، حمله آلمان به اتحاد جماهیر شوروی، و پس از شکست سنگین و ویرانگر آن ها در نتیجه اصرار ناامیدانه آدولف هیتلر بر ادامه نبرد استالینگراد، ارتش سرخ استالینی ضدحمله خود را به سمت برلین آغاز کرد. در نبرد کورسک (Kursk)، پیروزی شوروی و در نهایت پایان درگیری در جبهه شرقی و نقطه عطفی در جنگ جهانی دوم را رقم زد.
وقایع تابستان ۱۹۴۳ را می توان آخرین مقاومت آلمان در جبهه شرقی دانست، نبردی که از قبل هم یکی از چالش برانگیزترین درگیری هایی بود که تا آن زمان در تاریخ جنگ دیده شده است. نبرد استالینگراد جان بیش از یک میلیون سرباز ارتش سرخ را گرفته بود و زمانی که فیلد مارشال فریدریش پاولوس بر خلاف میل هیتلر تسلیم شد، نیم میلیون سرباز آلمانی کشته یا اسیر شده بودند. کمی بعد، باقی مانده نیروهای آلمانی یک خط مقدم جدید ایجاد کردند که از شمال روسیه تا دریای سیاه امتداد داشت. در مرکز آن، که شهر کورسک را احاطه کرده بود، یک برآمدگی یا برجستگی وجود داشت که از شمال به جنوب به طول ۲۴۰ کیلومتر می رسید و ۱۶۰ کیلومتر به داخل خاک آلمان نفوذ می کرد.
نبرد کورسک در داخل این برآمدگی رخ داد و برای همیشه به عنوان یکی از مهم ترین نبردهای ترکیبی زمینی و هوایی که تا به حال به رخ داده به یاد آورده خواهد شد، جایی که تانک ها نقش اصلی را ایفا کردند. در این مطلب نگاهی می اندازیم به رویداده ی منتهی به نبرد کورسک، تسلیحات هر یک از نیروهای متخاصم در این نبرد و تاثیر نهایی آن بر نتیجه جنگ جهانی دوم.
اهمیت استراتژیک برآمدگی کورسک
در بهار ۱۹۴۳، ارتش های آلمان و روسیه تقریباً دو سال بود که در جبهه شرقی با هم درگیر شده و به بن بست رسیده بودند. برآمدگی اطراف شهر کورسک مرکز استراتژیکی بود که زیرساخت های حیاتی از جمله جاده ها و راه آهن در آن قرار داشت. در اختیار داشتن این منطقه به آلمانی ها اجازه می داد تا براحتی در جبهه شرقی رفت و آمد داشته باشند و در عین حال روسیه را در موقعیت مناسبی برای بازپس گیری سرزمین های از دست رفته، از جمله اوکراین قرار می داد.
با پیشروی ارتش سرخ شوروی به سمت غرب، کورسک نقطه تعیین کننده نبرد در جبهه شرقی بود. نیروهای استالین از پیروزی خود بر آلمان در استالینگراد سرمست بودند، در حالی که دول متحد پس از شکست و تحقیر در استالینگراد در حال التیام زخم های خود بودند. فیلد مارشال اریش فون مانشتاین فرمانده گروه ارتش آلمان در جنوب بود و درخواست او برای حمله به موقع به برآمدگی کورسک نادیده گرفته شد.
این تاخیر به ارتش شوروی به رهبری ژنرال گئورگی کنستانتینوویچ ژوکوف فرصت داد تا دوباره سازماندهی و تجهیز شود. در عین حال، هر دو طرف منتظر عبور آب و هوای مرطوب و گل آلود بهار روسیه بودند. با فرا رسیدن اوایل تابستان، هیتلر و ژنرال هایش توافق کرده بودند که حمله ای را علیه این برآمدگی آغاز کنند. این عملیات که با نام عملیات سیتادل شناخته می شود، قرار بود لحظه ای محوری در عملیات های هیتلر در اروپای شرقی باشد و فرماندهان نیروهای خود را برای درگیری پیش رو آماده می کردند.
آماده سازی برای نبرد
آرامش جنگ در طول بهار به هر دو ارتش آلمان و روسیه فرصت داده بود تا نیروهای قابل توجهی را مستقر کنند. در سمت آلمان لشکرهای پیاده و پانزر متشکل از حدود ۷۷۷,۰۰۰ سرباز، ۲,۵۰۰ خودروی زرهی از جمله تانک و تقریبا ۷,۵۰۰ قطعه توپخانه قرار داشتند. حدود ۱,۸۰۰ هواپیمای لوفت وافه نیز از نیروهای زمینی پشتیبانی می کردند.
مدافعان شوروی مستقر در این برآمدگی، نیروهای خود را تا اندازه بیشتری افزایش داده بودند. در شمال، تعداد آن ها بیش از ۷۰۰ هزار سرباز، با تسلیحات نظامی متشکل از تقریباً ۱,۸۰۰ تانک و خودروی زرهی و همچنین ۱۲,۵۰۰ قطعه توپخانه بود. در همین حال، در جنوب، بیش از ۶۰۰ هزار سرباز، ۱,۷۰۰ تانک و نزدیک به ۱۰ هزار توپ آماده نبرد شده بودند. باورکردنی نیست که نیروهای شوروی در ترکیب با ارتش ذخیره خود، نزدیک به دو میلیون سرباز می رسید و حدود ۳,۵۰۰ هواپیما برای پشتیبانی از دفاع خود در اختیار داشتند.
نقشه آلمان ها این بود که با استفاده از ارتش نهم در شمال و ارتش چهارم پانزر و گروه ارتش کمپف در جنوب، منطقه را محاصره کنند. این نیروها در یک حرکت گازانبری عمل می کردند تا در نهایت در کورسک به هم برسند و مدافعان شوروی را در هم بشکنند. از بخت بد قدرت های محور، نیروهای شوروی به لطف رهگیری سیستم ارتباطی آلمان ها، از نقشه آن ها در کورسک مطلع بودند. آن ها پیش از آغاز یک ضدحمله برای از بین بردن نیروهای آلمانی، استحکامات این برآمدگی را به شدت تقویت کردند. با توجه به ماهیت نبرد و زمینی که نبرد بر روی آن صورت می گرفت، هر دو طرف متوجه شدند که تانک ها نقش غالبی در دستیابی به اهداف آن ها خواهند داشت.
تانک های آلمانی مورد استفاده در نبرد کورسک
آلمان پس از تجهیز مجدد نیروهای خود، تسلیحات جدیدی را به گردان های تانک خود معرفی کرد که یکی از آن ها فردیناند بود که به افتخار خالق آن، طراح افسانه ای خودرو، فردیناند پورشه نامگذاری شده بود. این زره پوش های ضد تانک بعدها به الفنت (Elefant) تغییر نام دادند و به لطف توپ های سنگین خود که در مسافت های بلند موثر بودند، با موفقیت زیادی به عنوان تسلیحاتی ضد تانک در نبرد کورسک مورد استفاده قرار گرفتند. از بخت بد آلمان ها، آن ها به دلیل نداشتن مسلسل، در فاصله نزدیک بسیار آسیب پذیر بودند. از ۹۰ زره پوش الفنت که به خطوط مقدم آورده شدند، فقط نیمی از آن ها سالم ماندند، اما با این حال زره پوش های مشهوری بودند که صدها تانک شوروی را نابود کردند.
در نبرد کورسک نیز شاهد اولین تانک پانزر بودیم که با نام پانزر ۵ (Panzer V) نیز شناخته می شد. این تانک به عنوان یک رقیب مقرون به صرفه و در عین حال قدرتمند برای رقابت با تانک تی -۳۴ شوروی ساخته شد. در حالی که پانزر ثابت کرده بود موثر و قدرتمند است، زمانی که جنگ آغاز شد، تنها ۲۰۰ واحد از این تانک آماده نبرد بودند. بنابراین بخش عمده ای از نیروهای تانک آلمانی شامل پانزر ۳ و پانزر ۴ می شد که پیش از این به طور گسترده در جبهه شرقی و دیگر صحنه های جنگ جهانی دوم مورد استفاده قرار گرفته بودند.
در حالی که پانزرها در برابر تانک های آمریکایی و انگلیسی بسیار موثر بودند، اما وقتی در برابر تی-۳۴ قرار گرفتند با رقیبی درخور و در حد و اندازه های خود روبرو شدند. با در نظر داشتن این موضوع، آلمانی ها از قبل تانک سنگین تایگر ۱ (Tiger I) را توسعه داده بودند که پیشرو حمله به مواضع ارتش سرخ بود، در حالی که پانزرها در قسمت عقب نیروهای مهاجم مستقر شده بودند. با این حال، در زمان آغاز جنگ تنها حدود ۱۵۰ دستگاه تانک تایگر در دسترس نیروهای آلمانی بود.
تانک های استفاده شده توسط شوروی در نبرد کورسک
با شدت گرفتن جنگ جهانی دوم، تولید تسلیحات شوروی رو به افزایش گذاشت و تا پاییز ۱۹۴۳ حدود ۴۰ هزار تانک و توپ خودکششی تولید کرد. ماشین جنگ این کشور کمونیستی با هر چه که قبل از آن دیده شده بود متفاوت بوده و عامل مهمی در موفقیت این کشور در جبهه شرق بود. به این ترتیب، ارتش سرخ به ویژه با توجه به تاخیرها در حمله آلمانی ها، به خوبی آماده و تجهیز شده بود، در حالی که هیتلر در بهار ۱۹۴۳ به خوبی نیروهای خود را تقویت نکرده بود.
تانک های شوروی که در نبرد کورسک مورد استفاده قرار گرفتند شامل KV – ۱ و T – ۷۰ بودند.KV – ۱ یک تانک سنگین با وزن ۴۸ تن بود و صفحه زره ضخیمی داشت، اگر چه موتور آن مشابه T – ۳۴ بود که بسیار چابک تر بود. در مقابل، T – ۷۰ یک تانک سبک بود که یک سوم ناوگان تانک شوروی را تشکیل می داد، اما به اندازه T – ۳۴ کاربردی نبود و مزیت اصلی آن این بود که تولید آن نسبتاً ارزان و سریع تمام می شد.
افتخار ناوگان تانک شوروی، همچنان تانک تی -۳۴ بود. این تانک کارآمد به سرعت در طول جنگ جهانی دوم با اثبات مداوم ارزش خود در جبهه شرقی، جایگاهی افسانه ای به دست آورد، اگر چه حتی این تانک زمخت و قابل اعتماد نیز در مقابل تازه ترین پانزرها با صفحات زره بسیار قوی اش، شکست می خورد. با این حال، T – ۳۴ از نظر تعداد تولید شده در شرایط خوبی قرار داشت و قابلیت مانور بالایی داشت، که به آن در هنگام عبور از زمین های ناهموار برتری می داد.
پشتیبانی هوایی در نبرد کورسک
در حالی که مورخان اغلب بر درگیری نیروها بر روی زمین و دژهای متحرک مکانیزه آن ها (تانک ها) تمرکز می کنند، پشتیبانی هوایی در طول نبرد کورسک برای تضمین موفقیت، در شرایطی که جنگ با شدت ادامه داشت، بسیار حیاتی بود. هیتلر و استالین هر دو نیروهای هوایی قابل توجهی را برای نبرد به منظور کنترل آسمان میدان نبرد و کمک به واحدهای خط مقدم آماده کرده بودند.
یکی از ترسناک ترین هواپیماهای لوفت وافه در نبرد کورسک، هواپیمای Junkers Ju 87 بود که با نام بمب افکن شیرجه زن Stuka نیز شناخته می شد.این هواپیما به ویژه در برابر تانک ها موثر بود، زیرا بمب های ۱۰۰ کیلوگرمی آن به راحتی می توانستند به زره نفوذ کنند.به غیر از ۴۰۰ فروند استوکا، بقیه هواپیماهای لوفت وافه از بمب افکن های متوسط Junkers Ju 88 و Heinkel He 111 برای تامین قدرت آتش در مسافت های بلند و ناوگانی از جنگنده های Focke Wulf Fw 190 و Messerschmitt Bf 109 تشکیل شده بود.
شوروی این بمب افکن ها را با بمب افکن های شیرجه زن Ilyushin Il-2 Sturmovik که بر خلاف استوکاها به شدت مسلح شده بودند، پاسخ می داد. این بمب افکن ها توسط بمب افکن های Petlyakov Pe-2 پشتیبانی می شدند که بسیار چابک تر بوده اما به اندازه آن ها قوی نبودند. در همان حال، جنگنده توانمند Yakovyev Yak-1 معمولاً وظایف یک جنگنده را انجام می داد.
نبردهای هوایی بر فراز کورسک به ویژه برای هر دو طرف بسیار دشوار بود، چرا که هواپیماها در حالی که همزمان تلاش می کردند سیستم های دفاعی زیر پای خود را نابود کنند، همزمان برای ساقط کردن یکدیگر در آسمان تلاش می کردند. هر دو نیروی هوایی شوروی و لوفت وافه هزاران سورتی پروازی انجام دادند، اما در نهایت روس ها دست بالا را پیدا کردند. با ضربات پی درپی شوروی به هواپیماهای در حال پرواز و در حال آماده سازی روی زمین، همراه با سازماندهی کارآمد و سازگاری تاکتیکی روزانه، لوفت وافه رفته رفته توان خود را از دست داد. سوخت نایاب شد و تعداد سورتی های پروازی هواپیماهای آلمانی رو به کاهش گذاشت، در حالی که در روی زمین نیز شرایط به ضرر آلمانی ها در حال تغییر بود.
عملیات سیتادل و نبرد پروخوروفکا
در چهارم ژوئیه ۱۹۴۳، با شروع جدی عملیات سیتادل، نیروهای شوروی جای پای خود را مستحکم کرده و آماده عقب راندن مهاجمان آلمانی شدند. به دلیل نبود جاده های مناسب و شبکه ای از رودخانه ها که مانع از پیشروی مهاجمان می شد، عوارض زمین منطقه کورسک به سود مدافعان بود. درست پس از شروع نبرد، طوفان شدیدی رودخانه ها را پرآب تر کرد و علاوه بر کمک به نیروهای روس، آلمانی ها را نیز از پیشروی باز داشت.
پس از روز اول نبرد، آلمانی ها در دو جبهه حدود پنج کیلومتر به درون برآمدگی کورسک پیشروی کردند. حمله اصلی قرار بود روز بعد، پنجم ژوئیه، در ساعت ۳ صبح به دنبال بمباران گسترده توپخانه ای برای ضعیف کردن استحکامات دفاعی نیروهای شوروی رخ دهد. با این حال، روس ها این موضوع را پیش بینی کرده و شب قبل موج سنگینی از حملات توپخانه ای را انجام دادند که تا سپیده دم روز بعد ادامه داشت.
با فرا رسیدن دوازدهم ژوئیه، ارتش نهم آلمان در شمال تنها ۱۲ کیلومتر پیشروی کرده بود. آن ها خیلی زود توسط یک ضد حمله بزرگ نیروهای شوروی از پشت به نام عملیات کوتوزوف که پیشروی آلمان ها را به طور کلی در قسمت های فوقانی برآمدگی کورسک دفع می کرد، عقب رانده شدند. در همین حال، در جنوب، ارتش چهارم پانزر و گروه ارتش کمپف موفق تر بودند. آن ها به شهر پروخوروفکا رسیدند، جایی که روس ها از نیروهای ذخیره خود خواستند تا با مهاجمان مقابله کنند.
آنچه در ادامه رخ داد یکی از بزرگ ترین و اساسی ترین اقدامات در نبرد کورسک بود. حدود ۱,۵۰۰ تانک با هم درگیر شدند، از جمله بیش از ۱۰۰ تانک سنگین تایگر ۱ و تانک های چابک پانزی که توسط آلمانی ها علیه تی ۳۴ های ضعیف تر ارتش سرخ به کار گرفته شدند. تیپ های تانک روسی که می دانستند از فاصله دور نمی توانند شانسی در مقابله با تانک های آلمانی داشته باشند، به سرعت فاصله خود را با همتایان آلمانی کاهش داده و وارد میدان نبرد شده و در فاصله نزدیک با آلمانی ها درگیر شدند. تا پایان جنگ، حدود ۸۵۰ تانک سالم باقی ماندند و نیروهای آلمانی به طرز جبران ناپذیری شکست خوردند.
عملیات کوتوزوف
کوتوزوف نامی بود که پس از شکست عملیات سیتادل به ضدحمله شوروی داده شد، در شرایطی که مدافعان به دنبال بهره بردن از تضعیف شدن نیروهای آلمانی بودند. این عملیات که به افتخار ژنرال روسی که در سال ۱۸۱۲ حمله های ناپلئون را دفع کرده بود نامگذاری شد، طرح ارتش سرخ از همان ابتدای عملیات کورسک بود. اکنون زمان تلافی استالین بود و آنچه پس از آن رخ داد، خونین ترین فصل در نبردی بود که پیش از آن نیز نبردی دهشتناک و ویرانگر بود.
سه گروه ارتش شوروی آماده شدند تا به سمت شهر اورل که در بخش شمالی برآمدگی کورسک قرار داشت حرکت کنند. هدف آن ها حرکت به سمت جنوب غربی و به دام انداختن ارتش نهم آلمان بود. ژنرال مدل و ژنرال فون کلوگه اطلاعاتی از تجمع نیروهای شوروی در شمال دریافت کردند که شامل تقریبا ۱.۳ میلیون سرباز، ۲،۴۰۰ تانک، ۳،۰۰۰ هواپیما و بیش از ۲۶،۰۰۰ قطعه توپخانه بود. این اطلاعات از قوای روس ها برای فرماندهان آلمانی بسیار هولناک و ناخوشایند بوده است، در شرایطی که باید نیروهای از قبل خسته و خرد شده خود را برای نبردی دیگر آماده می کردند.
آلمانی ها نیروهای دفاعی خود را برای نبرد آماده کردند و برای مدتی مهاجمان روسی را عقب راندند. با این حال، در روز سوم ضدحمله، ارتش سرخ تمام توان خود را علیه آلمانی ها به کار گرفت، در حالی که در پشت خطوط نبرد، پارتیزان های شوروی با از کار انداختن شبکه های راه آهن، تدارکات آلمانی ها را مختل کردند. دیری نپایید که روس ها در داخل برآمدگی کورسک برتری پیدا کرده و آلمان ها رو به عقب نشینی گذاشتند.
در ۲۶ ژوئیه، دو هفته پس از آغاز عملیات کوتوزوف، آلمانی ها شروع به عقب نشینی کردند. با بازپس گیری خارکوف (خارکیف کنونی) توسط شوروی در اوکراین، لوفت وافه که پیش تر برتری داشت، در آستانه فروپاشی قرار گرفت. هنگامی که عملیات کوتوزوف به پایان رسید، آلمان در نبرد کورسک شکست خورده و ژنرال ژوکوف شروع به عقب راندن اشغالگران به سمت دریای سیاه کرد.
اتفاقات پس از نبرد کورسک
از قبل از عملیات بارباروسا، هیتلر به شکل وسواس گونه ای در فکر تسخیر روسیه بود. این عطش به حدی بود که او آمادگی داشت تا جان صدها هزار سرباز خود را ابتدا در تلاش برای فتح شهر استالینگراد که به نام دیکتاتور وقت شوروی نامگذاری شده بود و سپس در نبرد کورسک فدا کند. همان طور که ناپلئون در سال ۱۸۱۲ دریافته بود- هنگامی که ارتشش در اثر بیماری، تدارکات ناکافی، و آب و هوای وحشتناک از پای درآمد – تجربه آلمانی ها از حمله به روسیه نیز فاجعه بار و هولناک بود.
برآوردهای محافظه کارانه تلفات آلمان در نبرد کورسک را حدود ۲۰۰ هزار نفر و تلفات شوروی را تا چهار برابر این مقدار تخمین می زنند. آلمانی ها تا ۱,۶۰۰ تانک و توپخانه از دست دادند، در حالی که در طرف شوروی تقریبا ۶,۰۰۰ تانک نابود شد. اگر چه اقدامات هیتلر در این نبرد بسیار نفرت انگیز و غیرمعقول بود، باید اقدامات ژوزف استالین را نیز در نظر گرفت که حاضر بود برای رسیدن به اهدافش هر تعدادی از نیروهای ارتش و غیرنظامیان را قربانی کند. اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ جهانی دوم نزدیک به ۸.۷ میلیون پرسنل نظامی و حدود ۱۹ میلیون کشته غیرنظامی را ثبت کرد. برای درک این اعداد باید بدانید که تنها تعداد سربازان روسی کشته شده در نبرد کورسک بیشتر از تمام سربازان آمریکایی بود که در طول جنگ جهانی دوم کشته شدند.
اسرای روس و سربازانی که تسلیم شدند به عنوان خائن شناخته شده و به زمین های بایر سیبری فرستاده شدند، جایی که در کنار اسیران جنگی آلمانی در گولاگ های مخوف مشغول به کار اجباری شدند.در همین حال، آلمان شکست خورده تقریبا هشتاد درصد از تلفات جنگی خود را در جبهه شرقی و در نبرد با شوروی متحمل شد – چهار میلیون سرباز از مجموع پنج میلیون سرباز آلمانی که در طول جنگ جهانی دوم کشته شدند.
پیروزی در جبهه شرق
هیتلر تمام ذخایر خود برای جبهه شرقی خود را صرف حمله به کورسک کرده بود و این قماری بود که در آن بازنده شد. در حالی که روسیه نیز بهای سنگینی در این خونریزی پرداخت، پیروزی شوروی در کورسک مسیر جنگ را تغییر داد و قدرت های محور هرگز نتوانستند این شکست را جبران کنند.
همانند نبرد استالینگراد که قبل از آن رخ داده بود، نبرد کورسک نیز بازی اعداد و ارقام بود و استالین از ورود به آن با تمام قوا خوشحال بود. در آن مقطع از جنگ در جبهه شرقی، هیتلر به شدت درمانده و ناامید شده بود. ارتش های او در چندین جبهه در حال جنگ بودند و او تصمیم گرفته بود، مسیر ارسال منابع را از جبهه شرقی به جبهه غربی منتقل کند، زیرا نبرد کورسک با حمله متفقین به سیسیل همزمان شده بود.
کارزارهای نظامی متفقین در شمال آفریقا با موفقیت به پایان رسیده بود و سربازان آن ها در جنوب اروپا در حال حمله بودند. در عرض یک سال، عملیات اورلرد یا دی دی اجرا شد و پیاده کردن نیروهای متفقین در نورماندی، آغازگر حمله گسترده به اروپای شمالی شد. کمی بعد، متفقین در سراسر قاره به پیشروی ادامه دادند، در شرایطی که نیروهای بریتانیایی و آمریکایی از غرب و نیروهای شوروی از شرق به سرعت به سمت خاک آلمان پیش می رفتند.
از لحظه ای که ارتش سرخ در نبرد کورسک ضدحمله اش را انجام داد، روزهای هیتلری به شماره افتاد. در حالی که بهای سنگینی پرداخته شد، اما در نهایت این نبرد آواز قو و آخرین تلاش آلمان برای پیروزی در جبهه شرق بود که عدم موفقیت در آن، اراده نیروهای آلمانی را در هم شکست و راه را برای پیشروی متفقین به سمت برلین هموار کرد.
خیلی جالب بود