در مهرماه 1354، عملیات دیگری کلید خورد؛ در این عملیات، فانتوم‌های ایران و هانترهای عمان (البته به هدایت خلبانان بریتانیایی!)، مواضع شورشیان را در منطقه «سرفیت» به شدت بمباران کردند. همزمان نیروهای سطحی عمان نیز به وسیله شینوک‌های ایرانی به منطقه درگیری منتقل گردیند و با آتش پشتیبانی توپخانه نیروی زمینی ایران پیشروی خود را آغاز نمودند. در روز 25 مهرماه، فرمانده نیروهای کشورمان، عملیاتی کماندویی که توسط دو ناو جنگی بزرگ نیروی دریایی پشتیبانی می‌شد را با هدف تصرف دو پایگاه، لحظاتی پیش از آغاز عملیات طی یک بمباران سنگین هوایی از حالت عملیاتی خارج و سپس نیروهای ویژه نیروی زمینی ایران وارد عمل شده و پایگاه را به تصرف خود درآوردند. این عملیات موفق، در ادامه با یک...
 

از سال 1341هجری شمسی، شورش ها و ناآرامیهای استقلال طلبانهای توسط گروهکهایی که از طریق مصر و عراق تغذیه مالی می شدند، دولت عمان و پادشاهی این کشور را در معرض خطر جدی قرار داد. نیروهای مسلح عمان که توسط مستشاران بریتانیایی کنترل و رهبری میشدند، عاجز از خواباندن این غایله بودند تا اینکه شورشیان ضربه کاری خود را در سال 1349 به دولت عمان وارد نمودند. در این سال ایالت «ظفار» با عقب راندن نیروهای دولتی، کاملاً در اختیار شورشیان قرار گرفت. در تیرماه همان سال، انگلیسیها برای تغییر شرایط بغرنج این کشور، کودتایی را سازماندهی کرده و با اخراج سلطان، پسرش «قابوس ابن سعید» را بهجای وی بر تخت نشاندند. سلطان جدید بلافاصله با هدف پایان دادن به این شورش، دست نیاز به سمت کشورهای مختلف، به منظور دخالت نظامی، دراز کرد. بدیهی بود که ایران بعنوان قدرت نظامی شماره یک منطقه، نخستین کشوری بود که از طرف عمان درخواست یاری دریافت کرد.

نهایتاً با اعلام موافقت سران مملکتی در ایران، آبان ماه سال 1351، خاک عمان شاهد ورود نخستین گروه از نیروهای نظامی ایران به این کشور بود. در دی ماه همان سال، یک واحد از هوانیروز ارتش به استعداد یک تیپ شامل 35 فروند از بالگردهای «بل» 205 و 206 به سمت عمان پرواز کردند و همزمان 4 فروند F-4Dنیز راهی عمان شدند که در ابتدا در پایگاه هوایی «بیت الفلج» (در نزدیکی مسقط) و سپس در «مرکز آموزش هوانوردی سلطان قابوس» در «مسیره» مستقر گردیدند. در طول 5 سال پس از این تاریخ، از نیروی هوایی ایران در هر زمان بین 6 الی 10 فروند فانتوم بهصورت عملیاتی در عمان حضور داشتند بهطوریکه RF-4Eهای ما، بطور منظم هفتهای 4 پرواز شناسایی بر فراز مقر شورشیان انجام میدادند.

در پاسخ به حضور گسترده جنگندهها و بالگردهای شناسایی، رزمی و ترابری نیروهای مسلح ایران، شورشیان از طریق اربابان خود، از سال 1353 به موشکهای دوش پرتاب SA-7«استرلا» ساخت اتحاد جماهیر شوروی مسلح گردیدند. در طی سالهای درگیری نیروهای مسلح ایران در عمان که همزمان بود با اوج ورود انواع و اقسام سلاحهای پیشرفته به ارتش، ایران تصمیم گرفت که با افزایش قدرت نظامی خود در خاک عمان، کار شورشیان را یکسره کند. به این ترتیب یک گردان با استعداد کامل از F-4Dو یک گردان با همین وضعیت از F-4Eدر پایگاه هوایی «شثومریت» اعلام آمادگی کردند.

با ورود این تعداد از فانتومها به خاک عمان، F-4ها با همکاری واحدهایی از تفنگداران دریایی و کشتیهای رزمی نیروی دریایی کشورمان، یک سلسله از سازماندهی شدهترین و موثرترین عملیاتهای جنگی را ضد خطوط تدارکاتی شورشیان ظفار، بخصوص در منطقه بین «مقصیل» و سواحل اقیانوس هند به انجام رساندند. در مهرماه 1353، فرمانده کل نیروهای کشورمان مستقر در عمان، طی عملیات تهاجمی بزرگی، با وارد عمل نمودن تفنگداران دریایی که توسط هوانیروز ایران و نیروی زمینی عمان پشتیبانی میشدند، موفق گردید تا مناطق «مانستون» و «راکی هوت» را از تصرف شورشیان خارج کرده و آنها را دوباره به سمت غرب براند. دومین عملیات تهاجمی ضد شورشیان با نام «عملیات حمار» با هدف تصرف «ستاد فرمانده مرکزی شورشیان» در منطقه «آشوق» با پشتیبانی هواپیماهای «استرایک مستر» نیروی هوایی عمان که توسط خلبانان بریتانیایی پرواز داده میشدند آغاز گردید. در طی این عملیات، متاسفانه تعدادی از بالگردهای هوانیروز ایران و نیروی هوایی عمان  بر اثر آتش پدافند شورشیان از دست رفتند اما در کل، عملیات با موفقیت بالایی به پایان رسید. اگرچه در کارنامه یگانهای سطحی ایران، هم پیروزی و هم شکست ملاحظه میشود، درباره نیروی هوایی باید گفت که این یگان بیشترین گزارشهای توفیق در عملیات را به خود اختصاص داد. پروازهای شناسایی در مجموع اطلاعات بسیار ارزشمند و بینظیری را برای تمامی یگانها فراهم نمودند. بالگردها در حمل و جابجایی نیروها، آذوقه و مهمات در منطقه سراسر پستی و بلندی «ظفار»، شاهکار کردند و عملیاتهای مشترک یگان دریایی، با دیگر نیروهای اعزامی ایران آنقدر موفقیت آمیز بود که شگفتی تمام نیروهای بریتانیایی حاضر در نبرد را برانگیخت.

فانتومهای نیروی هوایی، با ارایه کارنامهای درخشان، به کابوس تدارکات شورشیان مبدل گردیدند؛ خلبانان شجاع این هواپیماها، بطور دائم کشتیهای کوچک باربری که حامل تسلیحات و دیگر اقلام تدارکاتی برای یاغیان بودند را بر روی آب منهدم مینمودند. برای نمونه در روز 15 خرداد ماه  1353، F-4Eها، تنها با استفاده از توپ 20 میلیمتری خود، دو دستگاه از این کشتیها را غرق نمودند.

سال 1354 سالی خطرناک بر فراز آسمان ظفار بود. در این سال سامانههای دوش پرتاب SA-7استرلا به نفع شورشیان، و بهطور بسیار گستردهای وارد میدان نبرد شده بودند. در پایان این سال، به سمت هر کدام از خلبانان ایرانی یا عمانی، بیش از 20 تیر موشک استرلا شلیک شده بود. بر اثر این آتش بیامان، 3 فروند بالگرد 205 عمان، یک فروند بالگرد 206 و یک فروند کبرای ایران و یک فروند استرایک مستر عمانی ساقط شدند. با اینحال نیروهای کشورمان عقب ننشسته و به وسعت عملیات خود، بهخصوص در امر توپخانه سنگین که بهطور هماهنگ و بی نقصی توسط بالگردهای ترابری سنگین CH-47Cشینوک پشتیبانی میشدند افزودند.

در مهرماه 1354، عملیات دیگری کلید خورد؛ در این عملیات، فانتومهای ایران و هانترهای عمان (البته به هدایت خلبانان بریتانیایی!)، مواضع شورشیان را در منطقه «سرفیت» به شدت بمباران کردند. همزمان نیروهای سطحی عمان نیز به وسیله شینوکهای ایرانی به منطقه درگیری منتقل گردیند و با آتش پشتیبانی توپخانه نیروی زمینی ایران پیشروی خود را آغاز نمودند. در روز 25 مهرماه، فرمانده نیروهای کشورمان، عملیاتی کماندویی که توسط دو ناو جنگی بزرگ نیروی دریایی پشتیبانی میشد را با هدف تصرف دو پایگاه، لحظاتی پیش از آغاز عملیات طی یک بمباران سنگین هوایی از حالت عملیاتی خارج و سپس نیروهای ویژه نیروی زمینی ایران وارد عمل شده و پایگاه را به تصرف خود درآوردند. این عملیات موفق، در ادامه با یک سلسله عملیات موفق دیگر ترکیب شد تا دولت عمان پایان شورش ظفار را بهطور رسمی اعلام نماید. ناگفته نماند هنوز درگیریها با شدت و ضعف ادامه داشت زیرا در 10 آبان و 4 دی 1354، نیروهای ایران و عمان هر کدام یک فروند بالگرد 205 خود را از دست دادند. در طی همان سال، یک فروند بالگرد هوانیروز در یک جزیره دورافتاده عمان بهعلت وقوع طوفان سقوط کرد و خلبان آن بهنام ستوان یکم «اشرفی آذر» توسط شورشیان ظفار به اسارت درآمد. این خلبان به یمن جنوبی منتقل و پس از 4 سال اسارت در روز 18 اردیبهشت 1358 با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران آزاد شد و به وطن بازگشت. در نهایت در بهار سال 1355، ترک مخاصمه توسط شورشیان اعلام شد اما نیروی هوایی ایران حمله به باقیمانده نیروهای شورشی را قطع نکرد و همزمان پروازهای شناسایی را نیز با قدرت ادامه داد. در طی یکی از همین پروازهای شناسایی، که در روز سوم آذر 1355 انجام شد، یکی از دو فروند RF-4Eهای نیروی هوایی ایران حین مأموریت مورد اصابت قرار گرفت و در جنوب یمن سقوط کرد. این فانتوم شناسایی که در ارتفاع پایین پرواز میکرد پس از اصابت گلوله در آبهای کم عمق سواحل یمن جنوبی زیر آب رفت که لاشه آن پس از سالها هنوز قابل مشاهده است. در ابتدا دولت ایران اعلام نمود که این هواپیمای غیرمسلح در حال انجام یک پرواز آموزشی روزانه در آسمان عمان نزدیک مرز یمن بوده که مورد اصابت توپهای پدافندی مرزی یمن قرار گرفته است. خلبانان به اجبار از هواپیمای ساقط شده خروج اضطراری کرده و براساس شواهدی حین فرود با چتر از زمین به سمت آنها آتش گشوده شده بود. هر دو خلبان با نامهای سرگرد «داریوش جلالی»*و ستوان یکم «یعقوب آصفی» به اسارت شورشیان درآمدند. آصفی زیر شکنجه جان به جان آفرین تسلیم کرد ولی جلالی با مذاکراتی که سعودیها با شورشیان بهعمل آوردند، پس از 27 روز آزاد شد و به کشور بازگشت.

سپهبد «امیر حسین ربیعی» آخرین فرمانده نیروی هوایی رژیم منحوس پهلوی پس از دستگیری توسط انقلابیون، در طی دفاعیه خود در دادگاه انقلاب گفت در درگیری ظفار، نیروی هوایی 4 مأموریت شناسایی بر فراز یمن جنوبی، بهخصوص منطقه ساحلی «القیده» انجام داد که در یکی از این مأموریتها، یک فروند RF-4Eما توسط آتش پدافند سقوط کرد و باعث شد فانتومهای ما چندین بار منطقه را بمباران کنند. منظور ربیعی این بود که تنها عملیات بمباران و ضربتی نیروی هوایی ضد شورشیان ظفار، همان چند پرواز مورد اشاره بود و نیروی هوایی در کنار انجام پروازهای لجستیکی برای پشتیبانی از آذوقه و مهمات نیروهای عمانی، تنها مأموریت ایجاد پوشش هوایی برای ناوهای جنگی نیروی دریایی را بهعهده داشتند و این نیروی دریایی بود که درگیر سرکوب شورشیان بود.

نیروهای زمینی، دریایی و هوایی ارتش ایران تا سال 1357 که انقلاب اسلامی ایران پیروز شد، در ظفار درگیر نبرد بوده و به دستور دولت موقت، همگی به میهن بازگشتند و این درحالی بود که جنگ بین دولت عمان با جدایی طلبان ظفار تا سال 1361 ادامه داشت. آنچه در اینجا مهم و قابل بحث است، تجربه گرانبهایی است که نیروهای مسلح ایران از این نبرد بهدست آوردند. در این جنگ، ارتش ایران دستاوردهای ارزشمندی از انجام عملیاتهای مشترک کسب نمود. بهترین مثال در این باره، هماهنگی بینظیری بود که در هر عملیات بین نیروی دریایی، هوایی و هوانیروز وجود داشت. نیروهای ایرانی در این نبرد ثابت کردند که آماده پذیرش خطرپذیری و اتخاذ تاکتیکهای جدید و البته تجربه نشده، اما مطابق با اصول جنگ هستند، سنتی که در طول 8 سال دفاع مقدس بارها و بارها مورد اجرا قرار گرفت و جواب داد.

در سال 1356، نیروهای ضد شورش نیروی زمینی ارتش، با تکیه بر پشتیبانی بالگردهای هوانیروز، وارد نبرد دیگری شدند؛ در این نبرد جدید که ضد جدایی طلبان بلوچستان پاکستان انجام شد، عملیاتهای محدود اما ارزشمندی از لحاظ دستاورد عملیاتی صورت گرفت. این اعزام نیرو، آخرین حضور نظامی ایران در خارج از کشور محسوب میشود.

نیروهای مسلح ایران از زمان آغاز توسعه نظامی در کشور، کمک های نظامی و دوره های آموزشی نظامی مختلفی برای کارکنان نیروهای مسلح برخی کشورها به انجام رساند. این کمک ها حتی شامل حال برخی کشورهای افریقایی هم شد. برای نمونه در اواخر دهه 40 شمسی، ایران تعداد قابل توجهی جنگنده نورث امریکن F-86«سیبر» به همراه 3 فروند جنگنده جدید نورثروپ F-5Aرا به نیروی هوایی سلطنتی اتیوپی ارسال نمود و این کمک عظیم نظامی در حالی صورت گرفت که دولت مرکزی اتیوپی بهشدت سرگرم غایله «ارتیره» بود. همچنین در بین سالهای
 7-1356، رژیم ایران 80 درصد از خریدهای نظامی مراکش را از طریق پرداخت پول به دولت اسپانیا به انجام رساند و در ادامه خلبانان مراکشی را برای پرواز با جنگندههای F-5و مبارزه با شورشیان «پولیساریو» آموزش داد.

براساس اسناد دولتی ایالات متحده، در اواخر حیات رژیم پهلوی، تعداد 6452 نفر کارشناس قراردادی و 1122 نفر کارمند دولتی امریکایی در رابطه با خریدهای تسلیحاتی ایران در کشورمان حضور داشتند. رقم دوم در واقع شامل صدها مستشار نظامی درگیر در «تیم تخصصی کمک فنی» (TAFT)نارگون میشد که وظیفه ارایه آموزشهای تخصصی و خدمات فنی در پروژههای بهخصوص را به عهده داشتند. کمیته روابط خارجی مجلس سنای امریکا در سال 1355 چنین گزارش داد: «کارکنان و مستشاران ما در ایران اتفاق نظر دارند که ارتش ایران طی 5 الی 10 سال آینده با توجه به سلاحهای بسیار پیشرفتهای که خریداری نموده، توانایی درگیری در هیچ جنگی را بدون پشتیبانی روزانه ما ندارد!» در واقع این گزارش بیانگر میزان وابستگی ایران به پشتیبانی فنی و عملیاتی امریکاییها در کاربری تجهیزاتشان بود. با اینحال، در ادامه گزارش میخوانیم: «تفکرات ضد امریکایی در ایران بهشدت در حال افزایش بوده و این در آینده مشکلات عدیدهای را برای ما فراهم خواهد ساخت اگر در شکل حکومت در ایران تغییری حاصل شود». در اثر ارایه همین گزارشات و بررسی کمیتههای تخصصی سنا، ایالات متحده ایران را مجبور کرد تا خریدهای نظامی خود را کاهش دهد و همزمان تلاش نمود تا طی برنامه بلندمدتی، نیروهای مسلح ایران را در چگونگی نگهداری و استفاده از تجهیزات جدیدش آموزش داده و ارتش را آماده جذب فناوریهای جدید نماید.

نیروی هوایی با داشتن تعداد کمی نیروی وظیفه فنی و استفاده از همین تعداد افسران جزء که فقط اجازه انجام تعمیرات جزئی، آن هم زیر نظر کارشناسان فنی امریکایی را داشتند، از لحاظ قابلیتهای فنی وابستگی زیادی به ایالات متحده داشت. کمبود تعداد نفرات با مهارت و آموزش دیده، قوای مسلح ایران را تهدید میکرد. یکی از دفاتر اطلاعات وزارت دفاع امریکا در اواخر سلطنت رژیم پهلوی گزارشی ارایه داد که در قسمتی از آن آمده است: «در ارتش ایران که سلاحهای پیشرفتهای در اختیار داشته و قراردادهای گستردهای را برای تحویل سلاحهای فوق پیشرفته در دهه آینده منعقد شده دارد، کمبود نفرات فنی آموزش دیده کاملاً به چشم میآید.» برای نمونه در گردان کوچک P-3F، بیش از 80 نفر مستشار فنی امریکایی جایگاه شغلی حدود نیمی از کارکنان فنی نیروی هوایی ایران را به خود اختصاص داده بودند. به غیر از این مورد، شرکت لاکهید مارتین بهعنوان طرف قرارداد اصلی در خرید اوریون، انتظار داشت تا 75 نفر از مهندسان متخصص خود را تا اوایل دهه 70 شمسی در ایران نگه دارد و این در حالی بود که هزینه قرارداد P-3Fتا آن سال مطمئناً دستخوش افزایش سرسامآوری میشد.

با اینحال، کمبود تعداد نفرات در رستههای پشتیبانی در نیروی هوایی که حضور گسترده مستشاران امریکایی را توجیه میساخت در حالی بود که بیشتر این مستشاران از تجربه کافی برای کاری که در نظر گرفته شده بودند برخوردار نبوده و حتی از زیردستان ایرانی خود هم نابلدتر بودند! تعدادی از آن مستشاران که به اصطلاح «اهل فن» بودند، با این استدلال درونی که «در حالی که امریکا در منجلاب ویتنام گرفتار شده، ایران با این وضعیت آرام منطقه، چه احتیاج به هواپیماهای جنگی مدرن و پیشرفته دارد؟!!» از آموزش صحیح طفره میرفتند. با تمام این اوصاف، نیروهای متعهد کشورمان از لحظه لحظه حضور این افسران امریکایی در کشورمان نهایت استفاده را بردند و در 8 سال جنگ تحمیلی، کشورمان را از دست دراز نمودن به کارشناسان امریکایی بی نیاز کردند.

به همان عللی که در بالا ذکر شد، شتاب فوق العادهای که برنامههای عظیم تسلیحاتی رژیم پهلوی پیدا کرده بود، بسیار فراتر از ظرفیت موجود کشور بوده و در برخی بخشها، میزان ارایه خدمات، زیر بار سنگین جهش وسیع تغییرات در حال له شدن بود.

ترکیب این مسایل باعث شد تا میزان شکنندگی در برخی بخشها از لحاظ وابستگی تکنیکی به ایالات متحده بالا رود؛ برای مثال، یکپارچه سازی هواپیماهای آواکس و تکامل سامانه «Seek Sentry» هر دو نقشی حیاتی در ایجاد فرمانده دفاع هوایی یکپارچه و پیشرفته و همچنین هدایت و کنترل موثر جنگنده بمب افکنهای نیروی هوایی در پشتیبانی همه جانبه از نیروهای سطحی داشت. با اینحال تا سال 1357، تحویل آواکسها با 2 سال تأخیر میخواست صورت بگیرد و اگر بر فرض هم آواکسها وارد ایران شده و عملیاتی میشدند، امریکاییها اعلام کرده بودند که سامانه Seek Sentryتا اوایل سال 1370 حالت عملیاتی کامل پیدا نخواهد کرد.

حقیقت این بود که بازار بزرگ ایران بازاری بسیار پرسود و قابل توجه برای شرکتهای امریکایی بود زیرا نه تنها نیروی هوایی ایران مبلغی در حدود 2 الی 3 برابر کشورهای متحد ایالات متحده در پیمان ناتو برای هر سلاح به نسبت کشورهای مورد اشاره به امریکا میداد، بلکه بسیاری از قطعات و مجموعههای حساس و پیچیده که حتی خراب هم نشده و فقط کمی از تنظیم خارج شده بودند میبایست بستهبندی شده و به کارخانه سازنده برای تعمیر ارسال میشدند. نفرات فنی ایرانی مجاز به انجام کار بر روی این قطعات نبوده و قطعات مزبور برای انجام سادهترین تعمیرات به خارج از کشور فرستاده میشدند. تمامی اینها مواردی بود که باعث شده بود بار مالی وحشتناکی بر بودجه کشور بر سر این مسایل نیروی هوایی تحمیل گردد. ایران همواره ایالات متحده را بر سر عقب ماندن از تاریخ مقرر شده در قراردادها سرزنش میکرد.

با تمام این اوصاف، کارشناسان خریدهای خارجی تسلیحاتی خوشبختانه از هوش و ذکاوت خوبی برخوردار بوده و در کنار عقد قراردادهای خرید، بحث ساخت سلاح در داخل کشور با انتقال فناوریهای پیشرفته از طریق طرف قرارداد را نیز با جدیت دنبال کردند. برای نمونه، دولت ایران در دهه 40، نخستین رگههای علاقه به تولید داخلی سلاح را با پیشنهاد تولید مشترک جنگنده فرانسوی میراژ با پاکستان به این کشور از خود نشان داد. در دهه 50 شمسی، براساس یک برنامه چند میلیارد دلاری صنعتی، شاه ایران، شرکتهای بزرگ صنعتی غرب را برای ایجاد و تأسیس کارخانههای اسلحهسازی، به طوریکه سلاح از طرح روی کاغذ تا تولید انبوه آن در ایران صورت گیرد، را به سمت ایران فراخواند و نتیجه این شد که غولهای صنعتی ایالات متحده مبادرت به ساخت تأسیساتی زیربنایی در ایران کردند که هنوز هم با گذشت 3 دهه از اتمام ساخت، با آخرین استانداردهای روز دنیا برابری میکند.

بیشتر این پروژهها بهصورت سرمایهگذاری مشترک با سازندگان بزرگ هواپیما نظیر نورثروپ، لاکهید و بل تکسترون در حالی آغاز شد که براساس برنامه، این تأسیسات میبایست به مجتمعهای عظیم مونتاژ هواپیما و بالگرد و تعمیرات اساسی این پرندگان در تهران و اصفهان مبدل میشدند. کشورمان در آن برهه نه تنها به شدت به تأسیسات تولید و ساخت نیاز داشت بلکه میبایست ظرفیتهای جدیدی در تواناییهای مدیریت مهندسی و زیر ساختهای سازماندهی شده برای تضمین خودکفایی در امر آموزش تمامی کارکنان مورد نیاز ایجاد میکرد. برهمین اساس، برنامههای 5 ساله تا 10 سالهای تدوین گردید تا ایران پس از پایان این مدت و تکمیل تمام زیر ساختهای پیش بینی شده، در زمینه صنایع دفاعی کاملاً استقلال یافته و خودکفا شود. میزان ساخت و سازها و ورود تجهیزات و دستگاههای دقیق و فوق پیشرفته به کشور آنچنان سرعتی گرفته بود که نماینده یکی از شرکتهای معظم صنایع الکترونیک امریکایی در ایران در این باره عنوان کرد: «ما در حال ساخت یک مجتمع صنعت الکترونیک در ایران هستیم که از هر جهت نسبت به همتایان خودش در ایالات متحده برتر است. ما تمام آنچه بهترین و پیشرفتهترین است را در این تأسیسات بهکار بردهایم چون ایران پول خوبی برای آنها پرداخت میکند و ایرانیها همیشه بهترینها را میخواهند!»

سوال مهمی که اینجا مطرح است اینست که آیا یک کشور جهان سوم مثل ایران، آیا به اینچنین صنایع دفاعی نیاز دارد و آیا ایران ظرفیت پذیرش بازار بلند مدتی برای این صنایع و سرمایهگذاری هنگفت آن را خواهد داشت. انقلاب اسلامی در ایران و سپس تحمیل یک جنگ 8 ساله، جواب این سوالها را بسیار زودتر از تمامی کارشناسان نظامی غربی داد!

ادامه دارد .....

مهدی بابا محمودی