تامکتهای محبوب که پیش از انقلاب اسلامی خریداری شده بودند، در زمان جنگ ایران و عراق نقشی کلیدی در برتری هوایی و حفظ مرزهای ایران داشتند، اما برای عملیاتی نگه داشتن آنها، چندین سال جنگ اطلاعاتی و تجاری گسترده و مداوم میان ایران و آمریکا برقرار بود که همچنان نیز در میدانهای دیگر جریان دارد.
«استفن ویت»، نویسنده و خبرنگار تحقیقی آمریکایی، در مطلبی مفصل برای «پاپیولار مکنیکس» به موضوع تامین قطعات اف-۱۴ توسط ایران و تلاشهای آمریکا برای مقابله با آن پرداخته است که ترجمهای از آن را با اندکی دخل و تصرف میخوانید. لازم به ذکر است که این نوشته بر روایت آمریکاییها متمرکز است و طبیعتاً با سوگیریهایی همراه است. استفن ویت مینویسد:
اگرچه شرکت گرومن به عنوان سازنده اف-۱۴ تامکت صدها ساعت آموزش تعمیر و نگهداری به خدمه ایرانی ارائه کرده بود، اما برخی از اطلاعات را عمداً پنهان کرده بود. یکی از خلبانان ایرانی آن دوران را این طور به یاد میآورد: «آمریکاییها به کادر فنی ما چیز حساسی در مورد تجهیزات الکترونیکی (اویونیک) تامکت نمیآموختند و به ما اجازه نمیدادند که به تنهایی کاری انجام دهیم». پس از انقلاب، بسیاری از خدمه فرار کرده بودند و تکنسینهای آمریکایی هنگام خروج، برخی از موشکهای فونیکس را تخریب کردند. اما در عرض چند روز پس از حمله صدام به ایران، تامکتهای ایرانی دوباره در آسمان بودند.
اولین شکار جنگی توسط یک اف-۱۴ در ۷ سپتامبر ۱۹۸۰ به ثمر رسید، زمانی که یک خلبان تامکت یک بالگرد «میل می ۲۵» عراق را با ۴۰۰ گلوله از اسلحه ولکان سرنگون کرد. در سال ۲۰۱۵، جان استیلیون، تحلیلگر نظامی، جنگ ایران و عراق در آسمان را «بزرگترین جنگ هوایی ۵۰ سال گذشته در سراسر جهان» خواند.
در طول ۳۴ سال خدمت، از سال ۱۹۷۲ تا ۲۰۰۶، خلبانان آمریکایی اف-۱۴ تنها پنج هواپیمای دشمن را سرنگون کردند. در همان زمان، چند خلبان ایرانی ادعا کردند که هر کدام تعداد زیادی شکار انجام داده اند. تام کوپر و فرزاد بیشاپ با استفاده از مصاحبهها، گزارشهای خبری و سوابق عمومی تخمین زدند که در طول هشت سال جنگ ایران و عراق، خلبانهای اف-۱۴ ایرانی در مجموع ۱۵۹ مورد تلفات به عراق وارد کردند.
ایران که از قطعات و فناوری غربی جدا شده بود و به پرواز ناوگان اف-۱۴ خود به شدت نیاز داشت، به شبکهای از جاسوسان، قاچاقچیان و سودجویان بازار سیاه متوسل شد. جستوجوی ایرانیان برای یافتن قطعات آمریکایی، آنها را به داخل مرزهای ایالات متحده کشاند و جرقه چند دهه بازی موش و گربه با عوامل فدرال را که مامور مقابله با آنها شده بودند، زد. این مسابقه مخفیانه تا امروز ادامه دارد.
نگهداری اف-۱۴ اصیل کار سختی بود. کوپر تخمین زده است که هر ساعت پرواز این هواپیما در آسمان به حداقل ۴۰ ساعت تعمیر و نگهداری خدمه روی زمین نیاز دارد. به نظر میرسید همه چیز در هواپیما نیاز به تعویض مداوم دارد: اکتواتور (عملگر مکانیکی) برای بالها، لوازم الکترونیکی برای رادار، گریس برای تفنگ، و قطعات یدکی برای چرخها. بدتر از همه، موتورهای توربوفن دوقلوی «پرت اند ویتنی تی اف ۳۰» بودند که منبع حوادث مکرر بودند. این موتورها برای بمب افکن اف ۱۱۱ طراحی شده بودند و برای مانور آکروباتیک هوایی یک جت جنگنده مناسب نبودند. با فرض اینکه زاویه حمله بالا، یا تنظیم ناگهانی دریچه گاز، ممکن است باعث از کار افتادن یک کمپرسور موتور شود، نه فوت آن طرف تر، موتور دیگر به رانش ادامه میداد و هواپیما را در یک چرخش غیر قابل جبران میانداخت. بیش از ۴۰ هواپیمای آمریکایی به دلیل مشکل موتور از بین رفتند. جان لمن، وزیر سابق نیروی دریایی ایالات متحده، زمانی به کنگره گفت: «تی اف ۳۰ یک موتور وحشتناک است. حدس میزنم خبر خوب این است که تمام اف-۱۴های ایرانی هم تی اف ۳۰ دارند.»
کمبود لوازم یدکی منجر به زمین گیر شدن بسیاری از هواپیماها شد. یکی از خلبانان به کوپر و بیشاپ گفت: «در طول جنگ، ما سعی کردیم ۶۰ اف-۱۴ را در شرایط عملیاتی نگه داریم. در ابتدا، کم و بیش این کار را انجام میدادیم، اما به طور متوسط معمولاً بین ۴۰ تا ۴۵ تامکت آماده نبرد داشتیم.» با طولانی شدن جنگ فرسایشی، این نیاز شدیدتر شد. در سال ۱۹۸۲، ایران «جهاد خودکفایی» را اعلام کرد و مهندسان و تکنسینها را برای ساخت قطعات سادهتر مانند دیسک ترمز و لاستیک به خدمت گرفت. اما اف-۱۴ همچنین به قطعات پیچیده رایانهای و اویونیک نیاز داشت که ایرانیها نمیتوانستند به راحتی آن را جایگزین کنند. برای آن قسمتها، تنها جایی که میشد مراجعه کرد، آمریکا بود.
خوشبختانه برای ایران، بازار قطعات هواپیماهای نظامی به طرز شگفت انگیزی بدون نظارت بود. این امر حتی در مورد قطعات اف-۱۴ نیز صادق بود و این در حالی بود که که هواپیمای مذکور تنها توسط نیروی دریایی ایالات متحده و نیروی هوایی ایران استفاده میشد. با حضور تنها دو مشتری بالقوه که دشمنان قسم خورده هم بودند، یک تجارت پرحرارت توسعه یافت و اگرچه ایالات متحده این هواپیما را در سال ۲۰۰۶ بازنشسته کرد، تقریباً ۵۰ سال بعد، نیروی هوایی ایران همچنان اف-۱۴ را سر پا نگه داشته است.
گفته میشود که برخی از اولین تامین کنندگان نیروی هوایی ایران در اوایل دهه ۱۹۸۰ دلالان اسلحه مستقل اسرائیلی بودند که توانستند قطعات اف-۱۴ را که از دلالان آمریکایی تامین کرده بودند، با قیمتهای بالا به مشتریان ایرانی برگردانند. این کانال پس از شدت گرفتن درگیریها میان حزب الله لبنان و رژیم اسرائیل، بسته شد.
یکی دیگر از منابع بحث برانگیز تامین قطعات اف-۱۴ برای ایران خود دولت رونالد ریگان بود که این موضوع به رسوایی ایران-کنترا یا آنگونه که در ایران شناخته میشود، ماجرای مک فارلین بازمی گردد. در سال ۱۹۸۱، رونالد ریگان مذاکرات مخفیانه با ایران را آغاز کرده بود و پیشنهاد داد به جای چند گروگان آمریکایی که توسط حزب الله لبنان به اسارت گرفته شده بودند، به ایران سلاح بفروشد. سال ۱۹۸۷، ریگان در تلویزیون ملی ظاهر شد و اعتراف کرد که بارها اجازه فروش اسلحه به ایران را در ازای دریافت پول نقد و آزادی گروگانها داده است. برخی از این فروش تسلیحات شامل قطعات اف-۱۴ بود.
پس از این رسوایی، ایالات متحده به طور مستقیم قطعات ایران را تامین نکرد، اما در تأمین امنیت تعداد زیادی از لوازم یدکی که برای نیروی دریایی تولید میکرد هم خیلی خوب عمل نکرد. در واقع، برای مدتی طولانی، مسئولیت اعمال تحریم قطعات هواپیما عمدتاً بر عهده دو نفر بود که با ابتکار عمل شخصی در یک دفتر فدرال در سن دیگو فعالیت میکردند. نام آنها دیوید پینچتی و وندی دوارته بود.
پینچتی ماموریت اجرای قانون را به عنوان یک ناظر با «سرویس تحقیقات جنایی دفاع» آغاز کرده بود و با پیمانکاران نظامی فاسدی که از مالیات دهندگان آمریکایی کلاهبرداری میکردند، مبارزه میکرد. پس از چند پرونده موفقیتآمیز در زمینه رشوه و تقلب در مناقصه، او در اواخر دهه ۱۹۹۰ به متلاشی کردن قاچاقچیان روی آورد. دوارته هم یک مامور گمرک ایالات متحده بود که در یک گروه ضربت دو نفره به پینچتی پیوسته بود.
از همان ابتدا، پینچتی از رویکرد احمقانه ارتش آمریکا برای خلاص شدن از دست وسایل مازاد شگفت زده شد. بیشتر قطعات از طریق مزایدههای عمومی که توسط یک آژانس فدرال گمنام به نام «خدمات بازاستفاده و بازاریابی دفاعی» اداره میشد، فروخته میشدند. او در این رابطه گفت: «نیروی دریایی تمام این قطعات بسیار گران قیمت را داشت. آنها واقعاً دیگر با آن هواپیما پرواز نمیکردند، اما هنوز آنها را در سامانه قرار میدادند؛ و تنها کشوری که هنوز از هواپیماها استفاده میکرد ایران بود!»
اولین مورد مهمی که دوارته و پینچتی با آن برخورد کردند، سعید همایونی، مهندس نفت ایرانی الاصل مستقر در بیکرزفیلد، کالیفرنیا بود. همایونی، شهروند کانادا، شغلی آرام در شرکت نفت محلی داشت، در آپارتمانی ساده زندگی میکرد و هیچ زندگی عاشقانه یا اجتماعی آشکاری نداشت. در اوقات فراغت خود، درخواستهایش را به دلالان قطعات هواپیما فکس میکرد و به دنبال قیمت قطعات نظامی بود. (اگرچه چنین قطعاتی تحت کنترل صادرات بودند، اما در آن زمان محدودیتهای کمی برای تجارت داخلی وجود داشت.) وقتی قطعات میرسیدند، همایونی با نام مستعار سید همیلتون برای دریافت آنها امضا میکرد.
تحقیقات پینچتی و دوارته در مورد همایونی در سال ۱۹۹۹ آغاز شد، زمانی که یک فروشنده نگران به آن دو اطلاعاتی داد. پس از کمی کند و کاو، پینچتی و دوارته به سروش برادر سعید که در لندن مستقر بود مشکوک شدند که با استفاده از شرکتی به نام «مولتیکور»، در حال انتقال پول بین بیکرزفیلد و تهران بوده است. سعید همایونی در بیکرزفیلد محتاطتر بود و شاید سالها این طرح را اجرا میکرد.
دوارته و پینچتی ماهها شاهد تحویل قطعات اف-۱۴ و هواپیمای دیگر به آپارتمان همایونی توسط FedEx و UPS (شرکتهای کالارسان) بودند. اینها شامل درزگیر ورودی مجرای هوای اف ۱۴، مهار نشانگر سوخت، اجزای صندلی اجکتور و حتی بخشی از سایبان کابین خلبان اف-۱۴ بود. تحویل این کالاها اغلب با یک هشدار رسمی فدرال مبنی بر اینکه قطعه تحت کنترل صادرات است همراه بود. با این حال، پینچتی از اینکه اصلاً چنین قطعات حساسی توسط مردم سفارش داده میشود شگفت زده شد. پینچتی گفت: «او در حال خرید لولههای الکترونی و لولههای مگنترون بود، و برخی از آن چیزها، حدود ۲۰۰۰۰ دلار قیمت داشتند!»
همایونی پس از تامین قطعه، هر برچسبی را که منشأ نظامی آن را مشخص میکرد پاک میکرد، سپس آن را در یک قفسه در انبار قرار میداد. او سپس قطعه را با استفاده از یک صندوق پستی اجارهای به سنگاپور میفرستاد، در حالی که اظهارنامه گمرکی جعلی ارائه میکرد و ادعا میکرد که آنها قطعات کم ارزش هواپیمای غیرنظامی یا لوازم الکترونیکی مصرفی ساده هستند. از آنجا، قطعات با کمک دوست دختر سنگاپوری سروش راهی ایران میشدند.
پینچتی و دوارته پس از دو سال تحت نظر گرفتن همایونی، او را در دسامبر ۲۰۰۰ دستگیر کردند. شواهد علیه او شامل فکسهای دور ریخته شدهای بود که دوارته از سطل زباله اش بازیابی کرده بود. همایونی در زمان دستگیری دو کمد انباری داشت که پر از قطعات هواپیما بود. سوابق بانکی او نشان داد که در طول یک دوره ۱۳ ماهه، بیش از ۲ میلیون دلار قطعات هواپیمای نظامی سفارش داده است. در یک حساب بانکی دیگر ۱.۴ میلیون دلار سپرده شده بود. پینچتی گفت: «این سود خالص بود.»
همایونی دو سال را در زندان گذراند و پس از آن از آمریکا اخراج شد، اما پینچتی هرگز نتوانست مشخص کند که او جاسوس بوده است یا صرفاً یک سودجو. حاشیه سود زیاد در قطعات اف-۱۴ فرصت طلبان، حتی افراد پر زرق و برق را به خود جلب کرد. یکی از این افراد، عارف دورانی، دلال تسلیحات پاکستانی حیله گر -و هنرمند مزخرف تمام عیار- بود که دو بار به دلیل نقض تحریم تسلیحاتی آمریکا علیه ایران محکوم شد.
دورانی اولین بار در سال ۱۹۸۶ به دلیل فروش قطعات موشک به ایران محکوم شد. (او ادعا کرد که فروش آن توسط الیور نورث اجازه داده شده است.) پس از زندانی شدن و تبعید، دورانی به مکزیک نقل مکان کرد و یک رستوران افتتاح کرد. دورانی که غالباً کت خلبانی بمبافکن و عینک آفتابی خلبانی میپوشید، شروع به استخدام آمریکاییها کرد، از جمله یک افسر اطلاعاتی بازنشسته وزارت دفاع، تا به عنوان خط مقدم ایفای نقش کنند و از طرف او قطعات هواپیما را خریداری کنند.
برخلاف همایونی صبور، دورانی اساساً یک سره در حال انجام معاملات تسلیحاتی بود. ویلیام کول، دادستان سابق ایالات متحده که دومین پرونده را علیه دورانی مطرح کرد، به من گفت: «شبکه عظیمی از دلالان وجود دارد که در کل هرگز نقشی ندارند. آنها فقط سفارش را میگیرند و میروند آن را جایی پیدا میکنند.» دورانی در این کار مهارت داشت. کول گفت: «او به تعدادی نازل برای موتورهای اف-۱۴ نیاز داشت؛ بنابراین آنها را در یک مغازه در نیوجرسی پیدا میکند که نیاز به تعمیر داشتند. آنها مغازه دیگری برای انجام این کار پیدا میکنند و آن را به قیمت گزافی میفروشند.» کول تخمین زد که دورانی از این معامله حدود ۲۰ برابر سود کرد، بدون اینکه رستوران خود را در مکزیک ترک کند.
شانس دورانی در سال ۲۰۰۵ تمام شد، زمانی که او در یک جریان بی ربط در مبارزه با مهاجران توسط مقامات مکزیکی گرفتار شد و دستور بازگشت به پاکستان را برایش صادر کردند. مقامات ایالات متحده دولت مکزیک را متقاعد کردند که پرواز دورانی به فرودگاه بین المللی لس آنجلس هدایت کنند. او در فرودگاه توسط ماموران گمرک ایالات متحده دستگیر و متهم به توطئه شد، یکی از معدود پروندههای قاچاق که به محاکمه راه یافت. کول گفت: «نام شرکت او Aerospace Logistics بود. در دادگاه، او سعی کرد به هیئت منصفه بگوید که این شرکت مربوط به یک تجارت مبلمان است. دورانی مجرم شناخته شد و به ۱۲ سال زندان محکوم شد.»
در اواسط دهه ۲۰۰۰، اجرای تحریم ایران به یک اعمال قانون اختصاصی تبدیل شد. دفتر کوچک پینچتی و دوارته به تیمی متشکل از دهها مامور، از جمله تحلیلگران اطلاعاتی و مرتبط با سیا، گسترش یافت. اما حتی با وجود چنین منابعی، پینچتی همچنان احساس میکرد که دولت قاچاق را جدی نمیگیرد. با حل و فصل پرونده همایونی، فدرال رزرو کمدهای پر از قطعات هواپیمای او را توقیف کرده بود. سپس، در جلوهای فراموش نشدنی از بی کفایتی بوروکراتیک، شاخه دیگری از دولت قطعات توقیف شده را به حراج گذاشته و به صحنه عمومی بازگرداند. پینچتی با ناباوری گفت: «دولت دوباره آن را فروخت! من در حکم بازرسی بودم که در جای دیگری چیزها را پیدا میکردیم. برخی از برچسبهای شواهد قدیمی هنوز روی آن بودند!»
میزان هماهنگی شبکههای قاچاق توسط اطلاعات ایران چیزی بود که پینچتی هرگز نتوانست به طور کامل مشخص کند. گاهی اوقات او احساس میکرد که یک شبکه جاسوسی سازمان یافته را تعقیب میکند. مواقع دیگر احساس میکرد که در حال تعقیب دلالان زباله است. با این حال، در سال ۲۰۰۶، سرنخی در مورد آخرین پرونده بزرگ حرفه اش به او داده شد. قطعات هواپیما یک چیز بود، اما این مورد شامل فروش مجدد شتاب سنجهای درجه بالا از شرکت «همیلتون استندارد» بود. پینچتی درباره شتابسنجها میگوید: «آنها مانند یک تراشه رایانهای کوچک با این سیمهای کوچک بودند و هر کدام حدود ۱۱۰ هزار دلار قیمت داشتند. این چیزها مخصوص نیروی گرانش خیلی زیاد است. اصولاً آنها میتوانند به فضا بروند؛ و ایرانیها حسابی دنبال آنها بودند - احتمالاً برای ساخت موشکهای بالستیک قاره پیما.»
پینچتی با استفاده از دو خبرچین از یک پرونده قبلی، خریدار را که معلوم شد ج. قاسمی، سرهنگ نیروی نظامی ایران است که به عقیده پینچتی شبکههای فروش مازاد ارتش آمریکا را دنبال میکند، مورد هدف قرار داد. قاسمی که در حومه بانکوک فعالیت میکرد، باهوشتر از آن بود که پا به آمریکا بگذارد، اما پس از اینکه خبرچینان پینچتی او را متقاعد کردند که ۷۰۰۰۰ دلار به عنوان پیش پرداخت به حساب بانکی آمریکایی واریز کند، توسط مقامات تایلندی دستگیر و به زندان انداخته شد.
اکثر افراد مورد هدف پینچتی به سرعت به گناه خود اقرار کردند و در ازای نرمش با یکدیگر همکاری کردند. اما قاسمی نشکست. او تقریباً دو سال را در یک زندان تایلند گذراند، در حالی که ایران و ایالات متحده درگیر جنگ حقوقی شدید بر سر استرداد او بودند. در سال ۲۰۰۸، با مرگ پدرش، پینچتی بازنشستگی خود را به تعویق انداخت تا بتواند به تایلند سفر کند و دشمن خود را ببیند. در دادگاه، پینچتی مرد قد بلند ۵۰ سالهای را دید که تقریباً همسن خودش بود. پینچتی گفت: «او بسیار محکم بود. یک مؤمن واقعی به انقلاب ایران.» در سپتامبر ۲۰۰۸ درخواست استرداد آمریکا رد شد و قاسمی به تهران بازگشت.
در ژوئن ۲۰۰۷، در یک پایگاه نظامی در حومه توسان، آریزونا، یک پنجه فلزی غولپیکر بدنه یک اف-۱۴ را گرفت و شروع به تکه تکه کردن آن کرد. یک سال قبل، نیروی دریایی تمام تامکتهای باقیمانده را پس از ۳۴ سال فعالیت ستودنی بازنشسته کرده بود. اما ارتش به جای قرار دادن هواپیمای مازاد در موزه یا فروش آنها به کلکسیونرهای خصوصی، دستور نابودی آنها را داده بود. افشای اینکه افراد عادی میتوانند قطعات جت جنگنده و موشک بالستیک را از فروشندگان مازاد نظامی خریداری کنند، حتی برای کنگره غیر قابل هضم بود. در نهایت، دولت آمریکا داشت تجارت قطعات را جدی میگرفت، اگرچه شاید کمی دیر بود.
طی دو هفته بعد، دهها فروند اف-۱۴ دیگر خرد شد. در آن سال، صحنههای مشابهی از تخریب در سراسر کشور پخش شد، و مقامات اف-۱۴ها را از موزهها و مجموعهداران خصوصی توقیف کردند و اجزای حساس را تخریب کردند. در حرکتی که بیشتر نمادین بود تا عملی، تکتک قطعات تامکت از جمله ارابه فرود هواپیما که برای فرود بر روی عرشه ناو هواپیمابر به شدت تقویت شده بود، نابود شدند.
از سال ۲۰۰۷، ایران از جتهای جنگنده به پهپادهای مرگبار روی گردانده است. تحریم همچنان پابرجاست. بنابراین، ظاهراً، شبکههای قاچاق کارشان را انجام میدهند و بررسی پهپادهای انتحاری مورد استفاده روسیه در جنگ اوکراین حاکی از آن است که قطعات آمریکایی تحت تحریم در آنها وجود دارند. دامین اسپلیتر، از مرکز «پژوهش درگیریهای مسلحانه» که بررسی پهپادهای سرنگون شده را بر عهده داشت گفت: «در سه مدل پهپاد، ما بیش از ۵۰۰ قطعه متفاوت دیدیم. نزدیک به ۸۲ درصد از این قطعات ساخت آمریکا بودند.»
ارزش نظامی جنگندههای اف-۱۴ تامکت در دوران مدرن محل سؤال است، اما ارزش تبلیغاتی آن بینظیر است. در سال ۲۰۱۵، یک خبرگزاری ایرانی عکسهایی از اف-۱۴های اورهال شده منتشر کرد که نشان داد جهاد خودکفایی تا این لحظه بسیار پیشرفت کرده است. مهندسان ایرانی موفق شده بودند موشک دوربرد فونیکس را بازآفرینی کنند و نام آن را به «فکور» تغییر دهند. به نظر میرسد که قطعات حساس اویونیک و رایانهای عمدتاً مهندسی معکوس شدهاند. در آن سال دو فروند اف-۱۴ یک Tu-۹۵ ساخت روسیه را در یک عملیات بمباران در سوریه همراهی کردند. ویدیو نشان میداد که این هواپیماها، آخرین بازماندگان شناخته شده این گونه، در آسمان آبی با یکدیگر مسابقه میدهند.
حامد کشاورز