29 اسفند (سال1366 ) همچنین یادآور روزیست که نیروی هوایی عراق طومار صادرات نفت کشور را در هم پیچید و پشتوانه مالی جنگ را قطع نمود. اوضاع اقتصادی کشور که سر به بحران گذاشته بود به سمت فاجعه متمایل شد و کمتر از پنج ماه بعد، جنگی هشت ساله که کسی سر انجامی بر آن نمی دید، پس از باز پسگیری عمده متصرفات ایران در خاک عراق، با صرف نظر از هدف تنبیه متجاوز و پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد که عراق سالها پیش آنرا پذیرفته بود پایان یافت.
جزیره خارک به عنوان آئورت صادرات نفت ایران در واقع دروازه صدور نفت پایدار شده در پالایشگاه آبادان به کشور های مقصد است. در سال1366 با توجه به تنش بالایی که جنگ نفتکشها به حمل و نقل دریایی در غرب خلیج فارس وارد کرده بود، صادرات نفت ایران از خارک با استفاده از کاروان های میانی انجام میشد. به این منظور به جای ورود مستقیم نفتکش های کشورهای خریدار به منطقه جنگی، ابر نفتکش های واسطه و یا نفتکش های کشورهایی که مجبور به خرید نفت از ایران بودند (نظیر کره شمالی) اقدام به بارگیری نفت پایدار شده از خارک نموده و سپس در حال حفاظت توسط ناوهای ارتش جمهوری اسلامی ایران با استفاده از تدابیر غیر فعال الکترونیکی برای تحویل نفت به نفتکش های اصلی رهسپار تنگه هرمز می گردیدند.
سوپر تانکرها حساس ترین المان های صادرات نفت تا امروز سال های پایانی جنگ با کمتر شدن محدودیتهای سیاسی اعمال شده بر نیروی هوایی عراق، ایران شاهد گستاخانه و ماهرانه ترین حملات هوایی به منابع اقتصادی خود بود، خارک نیز از دایره این اهداف خارج نبود. 28 اسفند سال 1366، خارک آبستن حوادث ناگواری بود. با توجه نزدیکی جزیره خارک به پایگاه هوایی بوشهر، مدیریت پدافند هوایی در خارک در پایگاه بوشهر مستقر بود، رادار مادر بوشهر که جزئی از سامانه فرماندهی دفاع هوایی ADS-4 محسوب می گشت روز 28 اسفند مورد حمله دو فروند جنگنده میراژ قرار گرفت، این رادار به سرعت با یک رادار نیمه متحرک جایگزین شد اما تلاش چند باره عراقی ها برای مورد هدف قرار دادن این رادار موجب فاصله گرفتن آن از اتاق کنترل و ارتباطات و عملکرد نامنظم آن برای حفظ رادار از شر موشکهای ضد تشعشع عراقی گردید.
رصد تحرکات رادار بوشهر توسط ELINTهای عراقی نشان دهنده یک عملیات شناسایی و مراقبت گسترده جهت حمله متعاقب بود، اما علی رغم حمله به رادار بوشهر که خارک را کور کرده بود، ناوگان 28 اسفند متشکل از شاتل تانکرهایی چون سنندج و عاوج و تانکر های چون کیرنیکوس عملا بدون محافظ از بندر عباس عازم خارک شده بودند. عراقی ها با شنود مکالمات ناوهای امریکایی در منطقه، اطلاعات واصله از عوامل نفوذی و هواپیماهای شناسایی الکترونیک به این نتیجه رسیده بودند که فعالیت جنگنده های رهگیر ایران در حداقل میزان ممکن قرار دارد، این فرصتی ایده آل بود.
طرح نیروی هوایی عراق برای حمله به خارک ، نه یک شاهکار جسورانه ، بلکه یک طرح منطقی مبتنی بر فلج سازی دفاع هوایی در منطقه با استفاده از عملیات سرکوب دفاع هوایی اولیه، سپس حصول اطمینان از عدم وجود نظارت واحد بر منطقه با رصد تحرکات رادار جایگزین (و در صورت امکان سرکوب آن) و در نهایت گسیل داشتن پکیج تهاجمی با رعایت تمامی جوانب احتیاط بود. عراقی ها سنگ تمام گذاشتند، پکیج خارک شامل 8 فروند بمب افکن استراتژیک توپولوف22 (دو فروند نمونه آموزشی و شش فروند رزمی)، 6 فروند جنگنده فاکسبت نمونه شناسایی- بمب افکن Mig-25RB فاکسبت، 18 فروند جنگنده میراژ اف-1 نگارش EQ، شش فروند میگ 23 نمونه تخصصی تهاجم به اهداف زمینی Mig-23BN و در نهایت دو فروند سوخو 22 بود. توپولوف22، بلایندر پس از چهل و هشت ساعت کار طاقت فرسا خدمه زمینی برای آماده سازی توپولوف ها، ساعت 1 بامداد روز 29 اسفند 1366، اولین پکیج تهاجمی شامل چهار فروند توپولوف 22 و شش فروند میراژ اف-1 از پایگاه شعیبیه به آسمان برخواستند، موج اول ویران کننده بود، دو موشک اگزوسه شلیک شده از میراژ های پیش قراول جزیره نفتکش کرینیکوس را مورد هدف قرار دادند آسیب به حدی بود که کرینیکوس تا بندرعباس یدک کشیده شد. 32 دقیقه بعد تحت حمایت میراژهایی که با غلاف های کایمن اقدام به اخلال در رادارهای خارک و بوشهر می نموند، آیه های مرگ نازل شد. بلایندر ها رادار های محاسبه نقطه بر خورد بمب خود را بر روی «شاتل تانکر های ایران» تنظیم کردند و هر کدام بی رحمانه 12 تیر بمب 500 کیلوگرمی FAB-500 را به سمت سوپرنفتکش های ایرانی رها نمودند.
پیش از این سوپرتانکرهای ایرانی با پنهان شدن در میان دیکوی های راداری که در اطراف خارک قرار گرفته بود از شبیخون های گاه و بیگاه نیروی هوایی عراق به خارک گریخته بودند، حتی در صورت مورد هدف قرار گرفتن توسط موشکهای C-6 چینی یا موشک های اگزوسه خیال سیاستمداران ایرانی راحت بود که کلاهک های حداکثر 500 پوندی موشک های ضدکشتی نمی توان صدمه غیر قابل جبرانی بر ستون فقرات صادرات نفت ایران وارد سازد. این بار مساله فرق می کرد. فاب ها بی رحمانی سطوح بالایی «سنندج» را شکافته و با نفوذ به سطوح تحتانی، با انفجاری قدرتمند تیغه اصلی کشتی را خرد کرده بودند. کمر سنندج با تقدیم 22 شهید شکست. «عاوج» نیز چند متر دورتر سرنوشتی مشابه داشت. تمام امید ها از دست رفته بود.
سنندج پس از فاجعه ساعت 9 و 23 دقیقه صبح، سلسله مراتب فرماندهی به خود آمده بود و عمق فاجعه را درک می کرد. تامکت های بوشهری به پا خواستند، اینبار رادارها و موشک های تامکت ها خلبانان را ناامید نکرد چند شلیک موفق و پشت سر هم موج دوم بلایندر ها را که در ارتفاع بالا این بار برای انهدام خود خارک می آمدند نا امید کرد. ناوهای امریکایی مستقر در منطقه شکار حداقل یک بلایندر و یک فاکسبت را تأیید نمودند. در حالی تامکت ها مشغول تعقیب جنگنده های عراقی در ارتفاع بالا بودند فلاگرهای عراقی با پشتیبانی دو فروند فیتر یک حمله ارتفاع پائین را آغاز نمودند. فیترها در جلوی پکیج اصلی حرکت می کردند. هدف فیترها سایت موشکی زمین به هوای هاوک مستقر در خارک بود. با روشن شدن رادار رهگیری سیستم هاوک فیترهای موشکهای KH-28 خود را شلیک کردند اما کایاک برای هاوک های ایرانی یک شوخی بی مزه بود. بلافاصله لیدر رادارزن ها به زیر کشیده شد. دسته پروازی فلاگرها که فکر می کردند (علی رغم مورد اصابت قرار گرفتن فیتر لیدر) سایت خارک خاموش شده به حمله خود ادامه دادند اما سایت هاوک متعاقب نزدیکی فلاگرها به برد درگیری یک شکار دیگر هم کسب کرد.
زخم های نیروی هوایی عراق هم جدی بودند، بلایندر ها دیگر در صحنه هیچ نبردی ظاهر نشدند. آمریکایی ها در ساعات اولیه نبرد مکالمه سایت هاوک با بوشهر را شنیده بودند که با اعلام شلیک های پی در پی در خواست موشک برای لود لانچر ها می کرد. هیچ کدام از طرفین حرفی از آن روز شوم نمی زنند و به همین دلیل اسنادِ قابل اتکای کمی برای بررسی دقیق میزان خسارت ها وجود دارد. علی رغم این پنهان کاری زخم سنندج و آوا عمیق تر از آن بود که بتوان آن را پوشاند. این ضربه به اعتقاد برخی منابع حتی تا خرداد ماه سال 67 صادرات نفت ایران را با مشکلات اساسی مواجه کرد. مشکل از پشتیبانی جبهه ها به کمبود ارزاق روزانه مردم رسیده بود و اقتصاد کشور تاب ادامه جنگ را نداشت.
امروز کار به جایی رسیده که بسیاری از اقشارتندرو و مرتجع پایان جنگ را بر دامن ملت شریف ایران می نویسند، و راحت طلبی و خسته شدن از جنگ را دلیلی بر ضعف کشور در سالهای پایانی جنگ می دانند. در برابر استدلال همیشگی تحریم پس از اشاره به خرید 2 و نیم میلیارد دلاری تسلیحاتی از کشور چین، خرید سیستمهای حساس و پیشرفته موشکی و پدافندی و توپخانه از کشور های سوئد و اتریش و خرید نفربرهای چرخ دار از برزیل (با واسطه لیبی) و خریدهای عمده از کشورهای کره شمالی ، کوبا و حتی کشورهای اقماری شوروی باید دید که برای جلو گیری از این وضعیت چه اقداماتی در حوزه تسلیحاتی قابل انجام بود؟
حقیقت این است که سرمایه گذاری مشترک با کشور چین برای ساخت جنگنده های چند منظوره (به طور خاص Q-5 فانتان و تسریع در برنامه J-8 یا تامین بودجه پروژه Q-6)، خریداری هوشمندانه تر سیستمهای پدافندی (خرید پکیج کامل سیستم HQ-7 در میانه جنگ، خرید رادارهای متریک، سیستمهای OTH دریایی و ...) و همچنین ایجاد قابلیت حملات دور ایستای مناسب به منظور حفاظت از ناوگان با ارزش فانتوم ها می توانست نقش به سزایی در متعادل تر کردن وزن نظامی طرفین داشته باشد. اما حتی در بخش غیر نظامی جای تعجب دارد که چگونه بعد از سال 1364 و تصمیم به احداث خط لوله بوشهر-بندرعباس، چرا این پروژه با جدیت دنبال نشد؟ چرا در جایی که میلیاردها دلار صرف خرید هواپیماهای توربوپراپ و موشکهای RBS-70 از کشورهای لوکس اروپایی می گردید این پروژه با کمبود بودجه مواجه شد تا در اسفند66 کمر اقتصاد وابسته به نفت کشور بشکند؟