پس از ورود لشکر ۲۷ محمدرسولالله به مرحله سوم عملیات والفجر۴، شرایطی پیش آمد که کل لشکر محمدابراهیم همت روبروی دو سپاه و تیپهای مختلف ارتش عراق با هدایت سرلشکر ماهرعبدالرشید قرار گرفت.
سومینقسمت از پرونده بررسی کتاب «کوهستان آتش» و تاریخ حضور لشکر ۲۷ محمدرسولالله (ص) در عملیاتهای والفجر ۵ و والفجر ۴ مربوط به برههای است که دستور لغو عملیات والفجر ۵ صادر شد و محمدابراهیم همت موظف شد نیروهای خود را برای حضور در مرحله سوم عملیات والفجر ۴ که از مدتی پیش آغاز شده بود، از اردوگاه قلاجه به مریوان منتقل کند.
در این قسمت از پرونده، مقطع تاریخی مورد بررسی، عزیمت لشکر ۲۷ به مریوان و سپس حضورش در دو مرحله سوم و چهارم والفجر ۴ است. در این برهه هم بحث و گفتگوها و اختلافنظرها وجود داشت اما نکته بارز و مهم درباره شخصیت همت این است که هیچکدام از این اختلافنظرها او را از انجام وظیفه دلسرد نساخت و بهعلاوه قضاوتی هم نسبت به دیگران نداشت. او تنها درباره برخی از نیروهای سپاه ۱۰ تهران که برایش مشکلآفرینی میکردند، اظهارنظر کرده که در مطلب پیشرو به آن خواهیم پرداخت. همت در مرحله سوم عملیات والفجر ۴، با علی صیاد شیرازی بحث و چالشهایی داشت که این مساله هم براساس اسناد مطرحشده در کتاب «کوهستان آتش» مورد بررسی قرار میگیرد.
* عزیمت به مریوان و حضور لشکر ۲۷ در والفجر ۴
عملیات والفجر ۴ از پنجشنبه ۲۸ مهر ۶۲ در محور مرزی مریوان-پنجوین آغاز شد و بنا شد لشکر ۲۷ پس از اتفاقاتی که منجر به لغو عملیات والفجر ۵ شدند، برای شرکت در مراحل بعدی والفجر ۴ با نیروهای عملکننده همراه شود. در این منطقه عملیاتی، دو نقطه مهم استراتژیکی وجود داشت؛ یکی شهر مریوان در ایران و دیگری شهر پنجوین در عراق و تصرف هر یک از این دوشهر توسط طرف مقابل، میتوانست تأثیرات کلی اعم از تاکتیکی و استراتژیکی در جنگ بین نیروهای دو کشور ایجاد کند. این دو شهر حتی پیش از آغاز جنگ هم مورد توجه بودند.
آیتالله هاشمی رفسنجانی سخنگوی وقت شورای عالی دفاع و فرمانده عملیاتهای والفجر هم آن روزها در گفتگوی خود با خبرنگاران گفت «من نمیدانم وقتی [در پایان جنگ اول جهانی و فروپاشی امپراتوری عثمانی] انگلیسیها این منطقه را بین ایران و کشور نوبنیاد عراق مرزبندی میکردند، چه برنامههای شومی داشتند که به این شکل این منطقه را مرزبندی کردند؟» منطقه عملیاتی والفجر ۴ در حوزه استحفاظی سپاه یکم نیروی زمین ارتش عراق بود و مناسبترین راهکار نظامی برای وارد کردن یکضربه روانی سیاسی به سپاه یکم عراق، آن بود که پیشرفتگی دشت شیلر از قلمرو عراق جدا شده و نیروهای مسلح ایران، ضمن بریدن این پیشرفتگی، ارتباط نزدیک زمینی بین مریوان و بانه را در طرفین آن برقرار و شهر پنجوین را که در حاشیه جنوب غربی این پیشرفتگی قرار دارد، تصرف کنند. آیتالله هاشمی رفسنجانی سخنگوی وقت شورای عالی دفاع و فرمانده عملیاتهای والفجر هم آن روزها در گفتگوی خود با خبرنگاران در حاشیه جلسه شورای عالی دفاع در روز سهشنبه ۳ آبان، (۶ روز از والفجر ۴ میگذشت) گفت «من نمیدانم وقتی [در پایان جنگ اول جهانی و فروپاشی امپراتوری عثمانی] انگلیسیها این منطقه را بین ایران و کشور نوبنیاد عراق مرزبندی میکردند، چه برنامههای شومی داشتند که به این شکل این منطقه را مرزبندی کردند؟»
مسئولیت کلی هدایت والفجر ۴ به قرارگاه حمزه سیدالشهدا سپرده شد. پس از شروع عملیات، تیپ ۳۰ گرگان از ارتش و لشکرهای ۱۷ علی ابن ابیطالب، ۳۱ عاشورا و ۲۷ محمدرسول الله و ۵ نصر هم از سپاه به آن افزوده شدند. طرحوبرنامهریزی این عملیات روز ۲۵ مهر ۶۲ به پایان رسید و اجرای عملیات از بامداد روز ۲۸ مهر شروع شد. مرحله دوم عملیات هم شامگاه همانروز از ساعت ۲۲:۳۰ آغاز شد که در نتیجه آن، رسانههای غربی به انتشار خبر آن پرداختند. صدام در واکنش به شروع این عملیات، تهاجم به مناطق مسکونی غیرنظامی را در دستور کار قرار داد و ایران را با انجام این حملات موشکی و هوایی تهدید کرد. او همچنین از همکاری کردهای مخالف خود با ایران انتقاد کرد و گفت ننگآور است که عربها از سرزمین کردستان عراق دفاع کنند. جالب است که همانزمان روزنامه ساندیتایمز خبر داد ارتش ترکیه اعلام آمادگی کرده در صورت لزوم از منافع خویش و لولههای نفتی عراق که از ترکیه میگذرند، دفاع کند. این روزنامه مدعی شد ۴۰۰ کرد، ترکمن و عرب عراقی برای جلوگیری از صدور نفت خام عراق به بندر جیهان ترکیه، در قالب قوای نامنظم ایران فعالیت میکنند.
عدم تحرک سپاه یکم عراق برای بازپسگیری مناطق از دست رفته در دو مرحله اول عملیات والفجر ۴، باعث ابهاماتی در ذهن فرماندهان ایرانی شد. سرلشکر ماهر عبدالرشید فرمانده سپاه یکم، پس از عملیات رمضان، مرکز ثقل تلاشهای جدی و گسترده نظامی ایران را، نه جبهههای غرب و شمال غرب، بلکه مرزهای غربی خوزستان میدانست. به همین دلیل او و ژنرالهای تحت امرش عملیاتهای والفجر ۲ و ۳ و ۴ را عملیات فریب میدانستند. برهمیناساس دشمن هنوز عملیات جدید ایران را در جبهه شمال غرب جدی نگرفته بود. البته نباید عامل مهم بیانگیزگی و عدم تمایل سربازان عراقی برای حضور در نبرد را از نظر دور داشت. اما بههرحال با تداوم والفجر ۴، حملات موشکی و هوایی عراق به مناطق مسکونی و غیرنظامی ایران از روز ۳۰ مهر وارد مرحله جدیدی شد. از طرفی همزمان با روزهای والفجر ۴، روز یکشنبه اول آبان ۶۲ دو انفجار در مرکز فرماندهی سپاه تفنگداران دریایی آمریکا و مقر چتربازان فرانسه در بیروت رخ داد که بازتاب زیادی در رسانههای جهان داشتند و آمریکا و اسرائیل اتهاماتی را در این زمینه به ایران وارد کردند. براساس آمارهایی که بعدها منتشر شدند، میزان تلفات آمریکا و فرانسه بهترتیب ۲۴۱ و ۵۸ تن اعلام شد. در پی انفجارها، شخصی ناشناس با دفتر خبرگزاری فرانسپرس تماس تلفنی گرفت و ضمن معرفی خود به عنوان نماینده جنبش آزاد انقلاب اسلامی، مسئولیت این انفجارها را به عهده گرفت.
روز دوم آبان ۶۲ محسن رضایی همت را مامور کرد لشکر ۲۷ را هرچه سریعتر به منطقه عملیاتی والفجر ۴ در شرق پنجوین منتقل کند. در نتیجه همت باید ۸ هزار نیروی لشکر خود را از این منطقه به مریوان منتقل میکرد. و این کار در یک ستونکشی ۷۲ ساعته عظیم انجام شد در همان روز یکشنبه اول آبان، نشست دیگری برای تصمیم گیری درباره اجرا یا لغو عملیات والفجر ۵ در محور بمو-دربندیخان در قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا برگزار شد که محسن رضایی، علی شمخانی، سیدرحیم صفوی، غلامعلی رشید، عزیز جعفری، علیرضا عندلیب، محمدابراهیم همت و داود رنجبر راوی قرارگاه مرکزی خاتم در آن حضور داشتند. در این جلسه همت مجدداً با طرح هلیبرن نیروها بر بام کوه بمو مخالفت کرد و محسن رضایی برای اجرای عملیات خوشبینی نشان داد. همزمان صیاد شیرازی در جلسهای با فرماندهان ارشد عملیاتی سپاه، اجرای عملیات در محور بمو-دربندیخان را تکِ پشتیبانی والفجر ۴ خواند. به هرصورت، روز دوم آبان ۶۲ محسن رضایی همت را مامور کرد لشکر ۲۷ را هرچه سریعتر به منطقه عملیاتی والفجر ۴ در شرق پنجوین منتقل کند. در نتیجه همت باید ۸ هزار نیروی لشکر خود را از این منطقه به مریوان منتقل میکرد. و این کار در یک ستونکشی ۷۲ ساعته عظیم انجام شد؛ طی سهمرحله در یک فاصله حدوداً ۳۳۰ کیلومتری. این ستون کشی یکی از نقاط قوت حاج عباس ورامینی مسئول ستاد لشکر بوده که این کار را روز سهشنبه ۳ آبان از اردوگاه شهید بروجردی در قلاجه و اردوگاه دالاهو شروع و روز پنجشنبه ۵ آبان در اردوگاه موقت لشکر در پای ارتفاع کوخلان در غرب شهرستان مریوان به پایان رساند.
تا پایان مرحله دوم والفجر ۴، تلفات یگان نیروی زمینی سپاه، در مجموع ۸۴۵ شهید و ۴۰۵۶ زخمی بود. این آمار در خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی در روز سوم آبان ۶۲ آمده که اشاره کردیم در آن روز، جلسه شورای عالی دفاع برگزار شده بود. هاشمیرفسنجانی در آن جلسه در گفتگو با خبرنگاران، درباره آخرین اخبار جبهه گفت شهر پنجوین تقریباً از دست عراقیها بیرون آمده و نیروهای ایرانی در سه طرف آن مستقر هستند.
آیتالله خامنهای رئیسجمهور وقت هم در خطبههای نمازجمعه روز ۶ آبان گفت: فقدان روحیه چیزی است که دیگر دنیای استکباری نمیتواند کمبود آن را برای عراق جبران و تامین کند. او، کارگردان میدان نجات عراق را، حکومتهای فرانسه و آمریکا خواند و به قطعنامهای که به شورای امنیت سازمان ملل برده بودند، اشاره کرد و گفت: ما البته از شورای امنیت سازمان ملل، انتظاری جز این نداریم. در جایی که آمریکا حق وتو دارد، فرانسه حق وتو دارد، قدرتهای بزرگ، سردمدار و گرداننده آنجا هستند، مگر میشود چیزی جز خلاف منافع و مصالح ملت ایران در آنجا بگذرد؟ آیتالله خامنهای درباره سازمان ملل این توضیح را هم اضافه کرد که طبیعی است نمیتوان از سازمان ملل هیچ امید خیری داشت و ایران، این واقعیت بدیهی را از ابتدا میدانسته است.
در ادامه عملیات والفجر ۴، فرماندهان پیش از شروع مرحله سوم تصمیم به تعویق ۵ روزه عملیات گرفتند. در این مقطع، جلسات متعددی برای هماهنگیها انجام میشد و یکی از مشکلات عمده مطرحشده در آنها، پایان مدت ماموریت بسیجیها بود. غلامعلی رشید در اینباره به فرماندهان لشکرها گفت با بسیجیها طوری صحبت کنند که متقاعد شوند در منطقه بمانند اما مهدی باکری در پاسخ گفت: الان هم ما با بسیجیهای خودمان طوری در مورد ضرورت شرعی حضورشان در جبهه صحبت میکنیم که طفلکیها احساس گناه میکنند. باکری همچنین در پاسخ به فرماندهای که پیشنهاد کرد مانند کاری که امام حسین (ع) در شب عاشورا انجام داد، چراغها را خاموش کرده و نیروها را به رفتن یا ماندن مخیر کند، گفت دستزدن به چنین تمهیدی منصفانه نیست.
مهدی باکری در پاسخ گفت: الان هم ما با بسیجیهای خودمان طوری در مورد ضرورت شرعی حضورشان در جبهه صحبت میکنیم که طفلکیها احساس گناه میکنند. باکری همچنین در پاسخ به فرماندهای که پیشنهاد کرد مانند کاری که امام حسین (ع) در شب عاشورا انجام داد، چراغها را خاموش کرده و نیروها را به رفتن یا ماندن مخیر کند، گفت دستزدن به چنین تمهیدی منصفانه نیست بههرحال؛ برای مرحله سوم عملیات والفجر ۴، ماموریت محوله به لشکر ۲۷ تصرف ارتفاعات کانیمانگا بود. اهمیت سوقالجیشی این ارتفاعات، ناشی از تسلط کامل آن بر کل منطقه غرب دشت پنجوین و همچنین تسلط کامل این ارتفاعات بر تنها جاده آسفالت ارتباطی سپاه یکم دشمن بود. با تصرف کانیمانگا و سنگ معدن، جاده تدارکاتی پنجوین بسته میشد و دشمن چارهای نداشت جز عقبنشینی بهسمت ارتفاعات پشت و دشت اربت. این بار مشکل اصلی واحد اطلاعات عملیات لشکر ۲۷، نبود زمان کافی برای انجام دقیق ماموریتهای شناسایی بود. امری دشوار که با توجه به تعداد اندک نیروهای باقیمانده در واحد، اجرای آن بعید به نظر میرسید. همت هم شناسایی متکی به دوربین را نمیپسندید و باید بهشخصه منطقه را از نزدیک میدید. بههمیندلیل به سعید قاسمی ماموریت داد چند تیم شناسایی به کانیمانگا بفرستد. چون نیروهای عراقی به این نتیجه رسیده بودند که در این ارتفاعات، نمیتوانند خط گسترده را بهصورت کلاسیک پوشش دهند، سنگرهای کمین پراکنده احداث کرده بودند که همینمساله کار نیروهای شناسایی و سپس نیروهای رزمنده را در گرفتن این ارتفاعات دشوار کرد.
* بحث و جدل همت و صیاد شیرازی
در جلساتی که پیش از مرحله سوم عملیات والفجر ۴ برگزار شدند، درباره تصرف کانیمانگا و رسیدن به دشت نالپاریز در چند جلسه، ۲ دیدگاه متفاوت مطرح شد: دیدگاه اول برای فرماندگان ارشد نزاجا بهویژه صیاد شیرازی بود که میگفتند باید از سمت راست کانیمانگا (غرب) و رسیدن به نالپاریز اقدام کرد و دیدگاه مقابل، هم متعلق به همت و مهدی باکری بود که میگفتند تصرف کانیمانگا باید از سمت چپ آن (شرق) انجام شود. در این زمینه بحث و گفتگوی نسبتاً شدیدی بین همت و صیاد شیرازی در شامگاه شنبه ۷ آبان به وجود آمد. صیاد شیرازی که ۸ ماه پیشتر در جریان نشستهای توجیهی برای زمینهسازی عملیات والفجر ۱ بهعلت پیشنهاد تاکتیک «آتش به جای خون» مورد انتقاد شدید همت قرار گرفته بود، با حالت گلایه در این جلسه به همت گفت کاری نکنیم که ناشکری و ناسپاسی خدا محسوب شود. همت نیز در پاسخ گفت عمل باید از روی تدبیر باشد. وقتی همه تصمیمها و تدابیر در آخرین دقیقه به هم بخورد، اطمینان ما سلب میشود. ما الان دیگر اصلاً به ابلاغهای رده مافوق اطمینان نداریم. همت در آن گفتگو با صیاد شیرازی گفت «درباره عملیات والفجر ۵ هم شما و برادر شمخانی آمدید و مرتب لغو و تائید کردید. دوباره میآیید و همهچیز را بر هم میزنید.» صیاد هم در پاسخ گفت «یعنی میگویید شما هرطور میخواهید عمل کنید، کسی هم حق ندارد به شما چیزی بگوید؟» همت در پاسخ این صحبت صیاد گفت: «این دخالت در مانور است.» در نتیجه صیاد شیرازی به او گفت «تا زمانی که شما به ما اعتمادی نداشته باشید، ما با شما صحبتی نداریم.» و اضافه کرد «اینطوری کار پیش نمیرود.»
با رسیدن بحث و گفتگو به این مرحله، همت به صیاد گفت لشکرش پنجماه آزگار بیکار مانده است؛ در صورتی که میتوانست دوعملیات انجام دهد اما هر دو عملیات را لغو کردهاند. با بیان این سخنان، صیاد به همت گفت «یکمقدار خودمحور نباشید، گوش کنید ببینید رده بالای شما چه میگوید.» پاسخ همت نیز از این قرار بود «خودمحور نیستم. اما نمیخواهم اختیارات از من گرفته شود.»
* نگرانی همت از جاسوسیهای منافقین
پس از چنین بحث و مناقشاتی، عزیز جعفری که پس از شهادت علی رضائیان بهدستور محسن رضایی به فرماندهی قرارگاه مقدم حمزه سیدالشهدا رسیده بود، تغییراتی را در دستورات عملیاتی مرحله سوم والفجر ۴ ایجاد کرد. در این دستور جدید، موعد عملیات پس از بررسی وضعیت نور ماه و زمان مورد نیاز هر یگان برای رسیدن به نقطه عمل، ساعت ۲۳:۳۰ شامگاه دوشنبه ۹ آبان تعیین شد. همزمان با این اتفاقات، سرلشکر ماهر عبدالرشید فرماندهی پدافند منطقه عملیاتی شرق پنجوین را که تاکنون در اختیار لشکر ۴ پیاده مکانیزه بود، به لشکر ۷ پیاده کوهستانی با فرماندهی سرتیپ ستاد سلطان هاشم التکریتی محول کرد. او همچنین در محورهای مختلف بهویژه ارتفاعات کانیمانگا هم یگانهای تازهنفس را جایگزین واحدهای آسیبدیده کرد.
مسعود رجوی در فراخوانی که از سرویس فارسی رادیوبغداد پخش شد، از نیروهای منافقین خواست به نیروهای مسلح ایران حمله کنند. فراخوان مذکور همراه با خبر دیدار رجوی با کلود شیسون وزیر امور خارجه فرانسه روز دوشنبه ۹ آبان منتشر شد. همت از بابت تحرکات منافقین در منطقه عملیات نگران بود و میگفت به او طعنه میزنند از چهار نفر ضدانقلاب میترسد اما نگرانی او این است که با جاسوسی نیروهای مجاهدین خلق، عملیات و اطلاعات لو برود. دسترسی خبرنگاران به اسنادی که سال ۱۳۸۲ در پی سرنگونی صدام منتشر شدند، نشان داد نگرانی همت بیمورد نبوده است همچنین در این روزها، مسعود رجوی رهبر فرقه مجاهدین خلق که در پاریس حضور داشت، در فراخوانی که از سرویس فارسی رادیوبغداد پخش شد، از نیروهای منافقین خواست به نیروهای مسلح ایران حمله کنند. فراخوان مذکور همراه با خبر دیدار رجوی با کلود شیسون وزیر امور خارجه فرانسه روز دوشنبه ۹ آبان منتشر شد. همت از بابت تحرکات منافقین در منطقه عملیات نگران بود و میگفت به او طعنه میزنند از چهار نفر ضدانقلاب میترسد اما نگرانی او این است که با جاسوسی نیروهای مجاهدین خلق، عملیات و اطلاعات لو برود. دسترسی خبرنگاران به اسنادی که سال ۱۳۸۲ در پی سرنگونی صدام منتشر شدند، نشان داد نگرانی همت بیمورد نبوده است. چون در آن اسناد به همکاری مستقیم و جاسوسی مجاهدین خلق با عراق و لو رفتن عملیات والفجر مقدماتی اشاره شده بود. اما علت تحرکات زیاد ضد انقلاب و منافقین برای جلوگیری از عملیات والفجر ۴، این بود که عملیات ایران در محور مریوان- سردشت، باعث بستهشدن مسیر اصلی تردد آنها از عراق به خاک ایران میشد.
* امتناع حسین خرازی از انتقال لشکرش به منطقه عملیات
عدم آمادگی لشکر ۱۴ امام حسین به فرماندهی حسین خرازی برای ورود به مرحله سوم والفجر ۴ هم از مسائل مهم آن برهه زمانی است. عزیز جعفری شامگاه دوشنبه ۹ آبان در جلسه قرارگاه مقدم حمزه سیدالشهدا در اینباره گفت: «به حسین خرازی گفتم حالا که موعد شروع عملیات به تعویق افتاد، انتظار داشتیم حداقل دو گردان برای رسیدن به نالپاریز آماده میکردی. ولی او در جواب گفت: تا لشکر به طور کامل آماده و مستقر نشود و عقبه مطمئن نداشته باشد، من این کار را نمیکنم، چون نیروها شهید و مجروح میشوند و من هم نمیتوانم آنها را به عقب تخلیه کنم. خرازی حتی در جواب پیشنهاد همت برای اقدام چریکی در این زمینه، به او گفت: ما که چریک نیستیم!» (صفحه ۴۳۸)
محسن رضایی دلیل امتناع خرازی را مسائل تاکتیکی میدانست. بههرحال در حالی که بعدازظهر روز دوشنبه ۹ آبان نیروهای لشکر ۲۷ برای اجرای مرحله سوم والفجر ۴ آماده میشدند و قصد داشتند بهسمت خاکریز نقطه رهایی حرکت کنند، خبر رسید تصمیم فرماندهان قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا، تغییر کرده است. و گفته شد به نیروهای در حال اعزام بگویید به چادرهای خود برگردند. همت میدانست این تصمیم بهدلیل عواقبی بود که او بهخوبی از آنها اطلاع داشت و بهدرستی بابتشان نگران بود. فرماندهی قرارگاه خاتمالانبیا علاوه بر تماسها و مکالمات بیسیم، با فرستادن رحیم صفوی، غلامعلی رشید، سرهنگ علیاکبر موسوی قویدل و سرهنگ امربیگی بین نیروهای لشکر ۲۷ و ۳۱ عاشورا، ضمن بیان علت تعویق عملیات، از آنها دلجویی کرد. در یکی از همین گفتگوها بود که رشید به مهدی باکری گفت: «مهدیجان اصلاً خیال کن خدا مارا آفریده تا شما را عذاب دهیم!» رشید علت به تعویق افتادن عملیات را شناساییهای [محمد] ابوشهاب و تعدادی از نیروهای واحد اطلاعات عملیات لشکر ۱۴ امام حسین عنوان کرد که با راهنمایی بلدچیهای حزب دموکرات کردستان، از غرب کانیمانگا انجام داده بودند. اما همت دلیل اصلی تعویق مکرر آغاز عملیات را نداشتن طرح مشخصی برای ادامه آن میدانست.
سعید قاسمی که به دستور همت مسئول اطلاعات عملیات لشکر در عملیات والفجر ۴ بود، میگوید در آخرین جلسه هماهنگی در لشکر به مساله کمینهای پراکنده دشمن اشاره کرده و به فرمانده گردانها گفته اگر نیروهای کمین دشمن متوجه حضور نیروهای شما شدند، به هیچوجه کل گردان با آن کمین درگیر نشود، بلکه چندنفری را مشخص کنند تا جواب آتش کمینها را بدهند. قاسمی میگوید اجراییشدن این طرح، نیاز به تمرین و مانور داشت که با توجه به فشار مسئولین قرارگاه حمزه به همت برای اقدام هرچه سریعتر، فرصت انجام چنین تدبیری نبود. محمدرضا کارور فرمانده گردان مالک هم در همانروزها در توجیه نیروهای خود به آنها گفت این، تنها عملیاتی است که پای بچههای اطلاعات عملیات به عمق منطقه هدف ما نرسیده است.
* شروع مرحله سوم والفجر ۴ و نبرد در شرق پنجوین
از سحرگاه روز چهارشنبه ۱۱ آبان ۶۲ آخرین اقدامات و هماهنگیهای باقیمانده تا لحظه شروع مرحله سوم در سطح قرارگاه حمزه سیدالشهدا، بین غلامعلی رشید و عزیز جعفری انجام شد. فرماندهی لشکر ۲۷ هم برای اجرای مرحله سوم، هفت گردان را در نظر گرفت. شب ۱۱ آبان که قرار بود مرحله سوم والفجر ۴ انجام شود، مصادف با شب ۲۶ ماه قمری بود و نیروهای ایرانی بهنظر همت، از حیث تاریکی آسمان، در بدترین شب وارد عمل شدند که تاریکی محض بر منطقه حکمفرما بود.
همت از تعبیر «سستی برادرهای واحد مهندسی لشکر» استفاده کرده که در موعد معین تراورسریزی نکرده بودند و بهقول او، بهخاطر عدم اجرای همین تدبیر ساده برای قابل عبور شدن عرض رودخانه، شب عملیات حدود دو ساعت زمان ارزشمند، در معطلی حرکت چندگردان از بین رفت همت پس از این مرحله از عملیات، درباره گذر نیروها از رودخانه قزلچه گفت از ۴۸ ساعت پیش از عملیات تدبیری اندیشیده بود تا واحد مهندسی لشکر در بستر رودخانه تراورس بریزند تا عبور نیروها از عرض رودخانه با مشکل روبرو نشود. او از تعبیر «سستی برادرهای واحد مهندسی لشکر» استفاده کرده که در موعد معین تراورسریزی نکرده بودند و بهقول او، بهخاطر عدم اجرای همین تدبیر ساده برای قابل عبور شدن عرض رودخانه، شب عملیات حدود دو ساعت زمان ارزشمند، در معطلی حرکت چندگردان از بین رفت. با بروز این مشکل، سعید قاسمی بهسرعت به نیروهای گردان سلمان گفت از سنگرهای اطراف رودخانه که متعلق به نیروهای ارتش بودند، چند تراورس بگیرند. تاخیر یکساعته گردان سلمان در عبور از عرض رودخانه باعث شد، گردانهای دیگر هم از راه برسند و یک ترافیک سنگین انسانی پشت ساحل رودخانه قزلچه به وجود بیاید.
در این مرحله از عملیات، ماموریت پاکسازی دشت قزلچه از انبوه تانکهایی که در جایجای آن آرایش گرفته بودند، به گردان عمار یاسر محول شد که فرماندهاش اسماعیل لشکری بود. در صورت عدم انهدام این تانکها، دشمن قادر بود پس از روشنشدن هوا، برای گردانهایی که در عمق منطقه وارد عمل شده بودند، ایجاد مزاحمت کند. محمود امینی فرمانده وقت گردان مسلم بنعقیل گفته شتابزدگی حین عبور از عرض رودخانه قزلچه باعث شد نیروهای گردان سلمان بهجای اینکه سمت راست گردان مسلم باشند، در سمت چپ آن قرار بگیرند. در نتیجه امینی به محض آنکه متوجه این انحراف شد به نیروهای گردان خود دستور توقف داد تا ستون نیروهای گردان حمزه در مسیر صحیح قرار بگیرند. همینمساله هم موجب اتلاف دوباره ۳۰ دقیقهای زمان شد.
روزهای عملیات والفجر ۴؛ روزنامه اطلاعات _ شنبه ۳۰ مهر ۱۳۶۲
در مرحله سوم والفجر ۴، گردان حبیب پس از ۹ ساعت طی طریق در مسیر سنگلاخ و پر از مانع، درگیری خود را با دشمن برای رسیدن به قله ۱۸۶۶ کانیمانگا شروع کرد. به گفته راویان، رزمندگان جوان این گردان با کماندوهای درشت هیکل بعثی روبرو بودند اما بهقدری شاداب بودند که طی کمتر از یکساعت از شروع درگیری، یعنی حوالی ساعت ۳ و نیم بامداد خود را به بالای قله ۱۸۶۶ رساندند. پس از فتح قله، عمران پستی فرمانده گردان حبیب به انتظار یگانهای مجاور نشست اما خبری از آنها نشد. چون گردان سلمان از وسط دشت قزلچه عقبنشینی کرده و گردان حضرت ابوالفضل لشکر عاشورا هم در سمت راست خیلی دیر به هدف خود رسید. اما نیروهای گردان حبیب موفق شدند هدف تصرفشده را نگه دارند. آنها ضمن کشتن ۸۰ کماندوی دوشمن، ۵۴ نفر دیگر از کماندوهای بعثی را اسیر گرفتند. گردان حبیب از بین ۷ گردانی که در آن شب تک کردند، اولین گردانی بود که به هدف خود رسید. در نتیجه اقدامات این گردان روی قله ۱۸۶۶ شیخ تاجر، شیرازه تیپ ۶۰۲ دشمن از هم گسیخت و فرمانده این تیپ در تماس رادیویی با مافوقهای خود گفت ایرانیها تیپ من را منهدم کردهاند و خودم هم توسط آنها محاصره شدهام. ساعت ۶ و ۴۴ دقیقه صبح عمران پستی در تلاش برای خاموشکردن آتش سنگر دوشکای دشمن، بهسختی مجروح شد. او بعدها در تشریح این واقعه گفت «شخصا معتقدم یک فرمانده باید در چنین موقعیتهایی، خودش دست به کار شود.» که مقصودش از «چنینموقعیتهایی» عدم توفیق نیروها در ساکتکردن تیربار دشمن است. بد نیست در این فراز از مطلب، به یکی از تذکرهای بهجای نویسنده کتاب «کوهستان آتش» در زیرنویس صفحه ۵۱۰ اشاره کنیم که در آن گفته شده تیرباری بهنام «گرینوف» در جهان وجود ندارد. حالآنکه رزمندگان ایرانی در طول سالهای جنگ به اشتباه از تیربار BKC با نام «گرینوف» یاد میکردند.
در خاطرات شب مرحله سوم عملیات والفجر ۴، ضمن اشاره به عملکرد ضعیف گردان سلمان، به روحیه خوب نیروهای گردان مقداد نیز اشاره شده که در معرکه درگیری، با استفاده از مواد اولیه خوراکی، بهسرعت حلوا درست کرده و به خورد نیروها دادند تا قدرت بگیرند.
در ادامه روایت اتفاقات، اشاره شده سنگرهایی که قرار بود توسط واحد مهندسی لشکر ۲۷ در دشت قزلچه احداث شوند تا تانکها و موشکاندازهای ضدزره تیپ ذوالفقار در آنها مستقر شوند، بهعلت عدم پاکسازی مواضع کمین دشمن در شب گذشته، احداث نشدند. در نتیجه امکان احداث سنگر در این منطقه ممکن نبود. همینمساله باعث شد وضعیت خطرناکی برای گردان حبیب که قله ۱۸۶۶ را تصرف کرده بود، به وجود آید. علت دیگر وضعیت خطرناک و بحرانی گردان حبیب، این بود که نیروهای گردان حضرت ابوالفضل لشکر ۳۱ عاشورا سمت راست قله را خالی کرده بودند. در همانحال درگیری ۷ گردان پیاده لشکر ۲۷ با دو تیپ کماندویی و یگانهای لشکر ۴ مکانیزه سپاه یکم عراق در جریان بود. در ادامه عزیز جعفری فرمانده قرارگاه مقدم حمزه به مهدی زینالدین فرمانده لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب دستور داد تعدادی از نیروهای خود را از سمت غرب کانی مانگا به منطقه درگیری تیپ ۴۴ قمر بنیهاشم اعزام کند. این پیشنهاد پیشتر به حسین خرازی داده شد اما او همچنان بر تصمیم قبلی خود مبنی بر اجرای عملیات، تنها پس از احداث جاده (چمک، لری، شیخ المارین) تاکید کرد. این در حالی بود که واحد مهندسی قرارگاه حمزه از اتمام و احداث ساخت جاده تا حوالی ساعت ۱۲ تا ۱۳ ظهر روز آغاز مرحله سوم والفجر ۴ خبر داده بود. در سایر محورها هم فشار دشمن باعث شد فرمانده یگانها نیروهای احتیاط خود را وارد عمل کنند. احمد کاظمی فرمانده لشکر ۸ نجف یک گردان از نیروهای خود را برای کمک به لشکر ۳۱ عاشورا به منطقه درگیری این یگان در ارتفاعات شیخ تاجر فرستاد. در همین وضع، آماده نبودن جاده اصلی تدارکات، مشکلات زیادی را برای یگانها به وجود آورد.
جواد افراسیابی فرزند خانواده افراسیابی است که علاوه بر او، ۴ فرزند دیگرش هم در طول جنگ به شهادت رسیدند. او کادر آزاد واحد اطلاعات عملیات لشکر بود که مانند مجید زادبود و علی اصغر رنجبران به روش مدیریتی و نحوه برخورد برخی از مسئولین رده بالای قرارگاه خاتم با درباره عملیات والفجر ۵ اعتراض جدی داشت. با این حال همراه بسیجیان گردان مالک اشتر بهسمت قله ۱۹۰۴ حرکت کرد و در درگیری به شهادت رسید. او به دلیل اعتراض خود، بهجای اسلحه، چوب دستی به دست گرفته و راهی صحنه نبرد شد با وجود مشکلات، نیروهای دو گردان مقداد و عمار توانستند در دشت قزلچه بهخوبی به هم ملحق شوند. با روشنشدن کامل، علیاصغر رنجبران معاون تیپ ۳ ابوذر به شهادت رسید و حسین اسکندرلو فرمانده گردان سلمان مجروح شد و با بیان خبر مجروحشدن خود، اعلام کرد فرماندهان گروهانهایش قبول مسئولیت نمیکنند تا نیروهای گردان را برای عملیات جلو ببرند. در نتیجه نیروهای گردان حبیب، تلاش کردند مواضع خالیمانده نیروهای گردان سلمان را پر کنند و به همیندلیل اشتباهاً بهسمت سعید قاسمی که برای بررسی شرایط و جلو بردن گردان سلمان تلاش میکرد، آتش گشودند که با تذکرات قاسمی و سپس هدایت او، خلا بین دو گردان سلمان و حبیب در سمت چپ ارتفاع ۱۸۶۶ پر شد. در این روز علاوه بر علی اصغر رنجبران، چندتن از کادرهای قدیمی لشکر ۲۷ چون مرتضی مظاهر کرمانی، جواد افراسیابی و حسین تنها هم به شهادت رسیدند. جواد افراسیابی فرزند خانواده افراسیابی است که علاوه بر او، ۴ فرزند دیگرش هم در طول جنگ به شهادت رسیدند. او کادر آزاد واحد اطلاعات عملیات لشکر بود که مانند مجید زادبود و علی اصغر رنجبران به روش مدیریتی و نحوه برخورد برخی از مسئولین رده بالای قرارگاه خاتم با درباره عملیات والفجر ۵ اعتراض جدی داشت. با این حال همراه بسیجیان گردان مالک اشتر بهسمت قله ۱۹۰۴ حرکت کرد و در درگیری به شهادت رسید. او به دلیل اعتراض خود، بهجای اسلحه، چوب دستی به دست گرفته و راهی صحنه نبرد شد. از سوی دیگر، نیروهای گردان مالک در این مرحله عملیات، پس از تسخیر قله ۱۹۰۴ به دلیل اینکه نسبت به وضعیت منطقه توجیه نبودند، از روی ارتفاع به سمت پایین دشت نالپاریز سرازیز نشدند.
با رسیدن به ساعت ۱۰ و ۲۰ دقیقه صبح روز ۱۲ آبان، یکفروند هواپیمای دشمن مورد اصابت موشک اندازهای سهند قرار گرفت و سرنگون شد. خلبان این هواپیما ناچار به اجکت شد و با چتر نجات به زمین رسید که او را نزد عباس کریمی فرمانده تیپ ۲ سلمان بردند. پس از گفتگو با کریمی، وقتی از خلبان مورد اشاره پرسیده شد تصور میکند با چهکسی صحبت کرده، گفت یکسرباز وظیفه و وقتی فهمید کریمی، فرمانده تیپ است، بسیار تعجب کرد. در ادامه اتفاقات، نیروهای تیپ ذوالفقار، ۲ قبضه موشکانداز مالیوتکا را در سمت راست و چپ ارتفاع کلو مستقر کرده و با هدایت سیدمحسن خوشدل و محمد کرمانشاهی و همراهی یکدستگاه موشک انداز تاو که با هدایت مصطفی پالیزبان در پشت خاکریز نقطه رهایی عمل میکرد، بهسمت تانکهای دشمن اجرای آتش کردند. این سه دستگاه ضدّزره با حضور یکروزه خود در آن منطقه، بدون دادن هیچ تلفاتی، حدود ۱۵ تا ۲۰ دستگاه تانک و خودروهای نفربر دشمن را منهدم کردند. یکی از این قبضهها، از قبضههای طرح شهید ناهیدی بود؛ موشکاندازهایی که نیروهای تیپ ذوالفقار آنها را براساس روش مهندسی معکوس در پادگان دوکوهه تولید، مونتاژ و عملیاتی کرده بودند.
حوالی ظهر روز ۱۲ آبان، با هدایت مستقیم عباس کریمی، الحاق بین نیروهای گردان حضرت ابوالفضل لشکر ۳۱ و رزمندگان گردان حبیب برقرار شد. نیروهای گردان عمار یاسر که عهدهدار ماموریت مهم پاکسازی دشت قزلچه و تنگه از تانکهای دشمن بودند، به دلیل عدم هماهنگی دستهها و گروهان، صرفاً توانستند تعداد انگشتشماری از ادوات زرهی دشمن را هدف قرار دهند و باقی تانکهای دشمن موفق به فرار شدند. در این روز مشخص شد شمار تانکهای دشمن در دشت قزلچه و شیارهای منتهی به سرقلههای ارتفاعات کانی مانگا بیش از تعدادی بود که نیروهای واحد اطلاعات عملیات لشکر ۲۷ در برآورد خود تخمین زده بودند.
همت در گوشی بیسیم خطاب به بیسیمچی گردان حبیب گفت «معلومه چی میگی؟» با تکرار جمله پیشین، همت برای بار دوم و با حالتی برافروخته گفت «پسرجان دفترچه کد و رمز دم دستت هست؟» او پس از این ماجرا به چیذری گفت «این بیسیمچی تو منو نصف عمر کرد!» بعدها اپراتور مرکز پیام فرماندهی لشکر ۲۷ برای چیذری تعریف کرد وقتی بیسیمچی جوان، گفته چیذری رفته نماز بخواند، همت با ناراحتی گوشی را به زمین کوبیده و گفته «بیا این یکی را هم که با او کار داشتیم، شهید شده!» مشابه وضعیتی که گردان حبیب داشت، نیروهای گردان مالک هم در ابتدا موفق عمل کرده و هدف خود را که تسخیر قله ۱۹۰۴ بود، تصرف کردند اما چون گردان حمزه که مامور به پوشش جناح چپ مالک در قله ۱۸۶۰ بود، نتوانست به هدف خود برسد، دشمن از همانجناح بهسمت گردان مالک حمله کرد و نیروهای این گردان ناچار به پایینآمدن از قله شدند. دو گردان حضرت ابوالفضل و سیدالشهدای لشکر ۳۱ هم که اجرای عملیات در شرق شیخ گزنشین را به عهده داشتند، بخش عمده اهداف خود را به دست آورده و قله شمالی این ارتفاع (۱۸۰۰) را تصرف کردند اما نیروهای دشمن با فشار فراوان پاتک کرده و این ارتفاع را پس گرفتند.
با هدایت همت نیروهای دو گردان کمیل و میثم توانستند در تاریکی پایان روز، خود را به نیروهای گردان عمار به فرماندهی اسماعیل لشکری برسانند تا تک از دور نیافتد.
یکی از اتفاقات طنزآمیز روز اول مرحله سوم عملیات والفجر۴ درباره اشتباه بیسیمچی گردان حبیب است. درباره این اتفاق، امیر چیذری که بهجای عمران پستی، فرماندهی گردان حبیب را به عهده گرفته بود، روایت کرده در حال نماز بود که همت پشت بیسیم سراغ او را گرفت و بیسیمچی گردان گفت «برادر چیذری رفته نماز بخواند.» این عبارت در دفترچه رمز بهمعنای این بود که فرد موردنظر به شهادت رسیده است. در نتیجه همت در گوشی بیسیم خطاب به بیسیمچی گردان حبیب گفت «معلومه چی میگی؟» با تکرار جمله پیشین، همت برای بار دوم و با حالتی برافروخته گفت «پسرجان دفترچه کد و رمز دم دستت هست؟» او پس از این ماجرا به چیذری گفت «این بیسیمچی تو منو نصف عمر کرد!» بعدها اپراتور مرکز پیام فرماندهی لشکر ۲۷ برای چیذری تعریف کرد وقتی بیسیمچی جوان، گفته چیذری رفته نماز بخواند، همت با ناراحتی گوشی را به زمین کوبیده و گفته «بیا این یکی را هم که با او کار داشتیم، شهید شده!»
* کارنامه روز اول مرحله سوم والفجر۴
در روز اول مرحله سوم والفجر ۴، ارتفاعات ۱۸۶۶ و ۱۹۰۴ و ۱۹۰۰ کانیمانگا چندمرتبه بین دشمن و نیروهای خودی دست به دست شد؛ بهعبارت دقیقتر باید گفت این تبادلها، بین نیروهای لشکر ۲۷ و نیروی کماندویی الفاروق بودند. در نهایت نیروهای خودی مجبور شدند قلههای ۱۹۰۰ و ۱۹۰۴ را تخیله کنند. البته قله شمالی شاخ تاجر ۱۸۶۶ و دامنههای منتهی به ارتفاع ۱۹۰۰ و ۱۹۰۴ همچنان در دست نیروهای لشکر ۲۷ ماند. در این وضعیت که مناطق، پایگاههای دشمن سالم ماندند، فرمانده قرارگاه حمزه چنینوضعی را ناشی از فقدان شناسایی کافی از منطقه هدف اعلام کرد.
در این روز ۱۲۰۰ تن از نیروهای دشمن کشته و ۵۰ تن به اسارت نیروهای ایرانی درآمدند. بیش از ۳۲ دستگاه تانک و خودروی بزرگ دشمن نیز منهدم شد. ۳ انبار مهمات دشمن هم نابود شده یا به غنیمت گرفته شدند. نقطه قوت دشمن در نبرد این روز، بهتعبیر همت برخورداری از جادههای مواصلاتی مناسب عنوان شد.
در ۲۴ ساعت اول مرحله سوم عملیات والفجر ۴، تنها هدفی که بهصورت قطعی تصرف و تامین شد، ارتفاع ۱۸۶۶ شیخ تاجر در جناح راست منطقه عمل لشکر ۲۷ بود.
* روز دوم مرحله سوم؛ وقتی همت دیدهبان قبضهچی شد
بامداد روز جمعه ۱۳ آبان، روز دوم مرحله سوم عملیات بنا بود لشکر ۱۴ امام حسین باقیمانده اهداف تصرفنشده لشکر ۳۱ عاشورا طی شب گذشته را تصرف کرده و امکان الحاق بین لشکر ۳۱ و لشکر ۲۷ را فراهم کند. لشکر ۲۷ هم مامور شد ماموریت ناتمام روز گذشته خود را که تصرف قلههای ۱۸۶۶ و ۱۹۰۴ و ۱۹۰۰ بود تکمیل کند. لشکر ۱۷ هم باید ضمن پاکسازی ارتفاعات غرب جاده منتهی به غرب کانیمانگا بهسمت جنوب پیشروی میکرد. سعید قاسمی درباره حضور لشکر ۱۷ در این روز از عملیات گفته «دیدیم مهدی زینالدین همراه نیروهایش از سمت چپ قله ۱۹۰۴ آمده و یالی را که به دشت نالپاریز وصل میشد، پوشش داده است. همینحرکت لشکر ۱۷ باعث شد بعثیها توپها و کاتیوشاهای خودشان را جمع کنند و ببرند سمت شهرک نالپاریز. در حالی که اگر این حرکت قدری زودتر توسط آن بچهها انجام میگرفت کل آن ادوات جنگی یکجا به دست ما میافتاد.» (صفحه ۶۱۶)
حضور مستمر و طولانیمدت حاجیپور فرمانده تیپ عمار در جبهه باعث جدایی همسرش از او شد و وی ناچار به ازدواج دوم تن داد. اما ازدواج دوم این فرمانده جنگ نیز بهدلیل حضور مستمر دوباره در جبهه، به طلاق و جدایی انجامید. او در روز دوم مرحله سوم والفجر ۴، در حالیکه برای رایزنی با همت سوار بر موتورسیکلت از دامنه کوه ۱۸۶۰ سرازیر شده بود، در حین پرش از روی یکخاکریز مورد اصابت گلوله توپ مستقیم تانک قرار گرفت و بهقول سعید قاسمی از آن قامت بلند و هیکل درشت و چهارشانه، فقط به قدر یک کیسه گوشت و استخوان له شده باقی ماند صبح روز جمعه ۱۳ آبان با نظارت مستقیم اکبر حاجی پور فرمانده تیپ یک عمار سرانجام یک خاکریز دفاعی توسط نیروهای واحد مهندسی رزمی لشکر ۲۷ در سمت چپ خط حد گردان مسلم واقع در منتهی الیه دشت قزلچه احداث شد. به دستور حاجیپور قبضههای خمپاره ۶۰ در پشت این خاکریز قرار داده شده و خط آتش خمپاره شکل گرفت که این تدبیر، مقابل پاتک دشمن موثر افتاد. در این روز همت و فرماندهان ارشد لشکر ۲۷ در خط مقدم درگیری حضور پیدا کردند و شخص همت با گرفتن دوربین شکاری در دست، به مسئول قبضه مالیوتکا گرای شلیک به سمت سنگرها و اهداف زرهی دشمن را داد و در واقع مدتی را در حکم دیدهبان قبضهچی عمل کرد. سپس با بالاآمدن دیدهبانها از ارتفاعات، آتش دقیق و سنگینی روی مواضع دشمن گرفته شد که بهتعبیر عباس کریمی بیشترین تلفاتی که از دشمن گرفته شد، از طریق آتش توپخانه و خمپاره اندازها بود.
* شهادت علیاکبر حاجیپور؛ فرماندهای که حضور مستمرش در جبهه به دو طلاق انجامید
پس از ورود نیروهای گردانهای کمیل و میثم به منطقه درگیری، این دوگردان توانستند به قلب قرارگاه لشکر ۴ سپاه یکم عراق بزنند و نیروهای گردان کمیل موفق شدند قله ۱۸۶۰ را از دشمن پس بگیرند. اما فرمانده گردانشان ابراهیم علی معصومی بهدلیل اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. در زیر فشارهایی که به گردان کمیل آمد، اکبر حاجی پور و عباس کریمی فرماندههای تیپ ۱ و ۲ لشکر ۲۷ به بالای قله رفته و به نیروهای این گردان روحیه دادند. همت پس از شهادت معصومی به حاجی پور دستور داد جلو رفته و از طریق شبکه مخابراتی تیپ یکم، دو گردان میثم و کمیل را هدایت کند. همانطور که گفتیم، حاجیپور هم ضمن رفتن به منطقه درگیری، خط آتشی حسابشده از سلاحهای سبک و خمپارههای ۶۰ و ۸۱ میلی متری تشکیل داد که خیلی مفید واقع شد اما عصر همانروز در اثر اصابت تیر مستقیم توپ تانک به شهادت رسید.
حضور مستمر و طولانیمدت حاجیپور فرمانده تیپ عمار در جبهه باعث جدایی همسرش از او شد و وی ناچار به ازدواج دوم تن داد. اما ازدواج دوم این فرمانده جنگ نیز بهدلیل حضور مستمر دوباره در جبهه، به طلاق و جدایی انجامید. او در روز دوم مرحله سوم والفجر ۴، در حالیکه برای رایزنی با همت سوار بر موتورسیکلت از دامنه کوه ۱۸۶۰ سرازیر شده بود، در حین پرش از روی یکخاکریز مورد اصابت گلوله توپ مستقیم تانک قرار گرفت و بهقول سعید قاسمی از آن قامت بلند و هیکل درشت و چهارشانه، فقط به قدر یک کیسه گوشت و استخوان له شده باقی ماند و گردآوری شد. قاسمی در روایتهای خود از عملیات والفجر ۴، این گفته را که نیروهای گردان عمار در شکار تانکهای دشمن کوتاهی کردهاند، چرند و بیربط خوانده است. چون در سمت چپ قله ۱۹۰۰ نیروهای گردان مقداد نتوانسته بودند یال ساندوچی را بگیرند. در نتیجه لشکر ۲۷ از همان سمت ضربه پذیر شد و به ازای هر تانکی که گردان عمار به هزار مصیبت منهدم میکرد، ماهرعبدالرشید ۳ تانک به آنجا میفرستاد.
شهید علیاکبر حاجیپور که پیش از انقلاب و ورود به سپاه بهعنوان افسر گارد شاهنشاهی در ارتش خدمت میکرد
* نیروی احتیاط به همت داده نشد و پایان روز دوم
صبح روز جمعه ۱۳ آبان فشار دشمن روی ارتفاع ۱۹۰۴ بهقدری سنگین شد که دشمن توانست قله ۱۹۰۴ را از گردان میثم پس بگیرد. همت میگوید پس از این اتفاقات دیگر برایش مسجل شد که عمل روی یال سمت راست ۱۹۰۴ ممکن نیست و به منزله اقدام به خودکشی است.
تا پیش از ظهر روز جمعه، دو هلی کوپتر هوانیروز عراقی در منطقه گردان کمیل سقوط کردند. و نیروهای گردان عمار، شماری از افسران رده بالای تیپ سیف سعد سپاه یکم دشمن را در حد سرتیپ و سرهنگ به اسارت گرفتند که همت در سخنرانی روز سهشنبه ۱۷ آبان خود درباره این اتفاق گفت درست در اوج لحظههایی که آدمی احساس میکند تحمل سختیهای جنگ برایش ناممکن شده، آن لحظات همان لحظههای آزمایش او توسط خداوند است.
در شامگاه جمعه و در آستانه شنبه ۱۴ آبان، تیپ ۲ گارد ریاست جمهوری عراق که صدام آنها را در فرودگاه بغداد بدرقه کرده و بهسمت منطقه درگیری فرستاده بود، به طور کامل منهدم شد. نیروهای این تیپ با گردانهای حمزه و مالک لشکر ۲۷ درگیر شدند و طبق آمار عراق، گارد ویژه صدام بیش از هزار و ۴۸۰ تن کشته و زخمی در این مرحله عملیات والفجر ۴ داد چون هنوز احداث جاده تدارکاتی چمک به شیخ المارین تمام نشده بود، تاخیر در آمادهسازی هلیکوپترهای ترابری شینوک برای حمل اقلام مورد نیاز به عقبه در غرب ارتفاع کانی مانگا و انتقال مجروحین به عقب، باعث نگرانیهایی شد.
قرار بود این هلیکوپترها ماموریت خود را ساعت ۶:۳۰ آغاز کنند که این اتفاق تا ساعت ۹ به تعویق افتاد. اما از آن ساعت به بعد، هوانیروز نقش موثری را در رساندن امکانات ایفا کرد. سرهنگ صیاد شیرازی نیز کوشش زیادی برای انجام این مهم کرد. کشیدن جاده مواصلاتی چمک به شیخ الماردین هم تا ساعات پایانی روز به پایان رسید و نیروهای درگیر در خطوط مقدم به طور کامل با عقبههای خود متصل شدند. ساعت ۱۰ صبح جمعه بالاخره الحاق بین دو لشکر ۳۱ و ۲۷ کامل و خط در آن محور تثبیت شد. جاده تدارکاتی مهم شیخ گزنشین نیز به دست نیروهای خودی افتاد. در ادامه این اتفاقات بود که قله ۱۹۰۰ هم به دست نیروهای ایرانی فتح شد و نیروهای گردان کمیل به سمت یال های غربی این قله حرکت کردند که در نتیجه قرارگاه تاکتیکی فرماندهی لشکر ۴ پیاده و نیروهای مستقر در دشت نالپاریز از سهطرف محاصره شدند.
پس از شهادت ابراهیم علی معصومی، گردان کمیل ناچار به عقب نشینی از دشت نالپاریز، و روی یال ۱۸۶۰ با کماندوهای قدرتمند تیپ ۱ گارد جمهوری عراق درگیر شد. همت در تماس با قرارگاه حمزه گفت تمام گردانهای لشکرش خرج شدهاند و اگر میخواهند خط تثبیت شود، باید به او گردان بدهند. اما بنا به دلایلی که بهطور صریح به آنها اشاره نشده، نیروی احتیاط به همت داده نشد. در نتیجه با انتقال تدریجی نیروهای گردان کمیل از قله ۱۸۰۶ بهسمت قله ۱۹۰۴ روز دوم از مرحله سوم عملیات والفجر۴ هم به آخر رسید.
در شامگاه جمعه و در آستانه شنبه ۱۴ آبان، تیپ ۲ گارد ریاست جمهوری عراق که صدام آنها را در فرودگاه بغداد بدرقه کرده و بهسمت منطقه درگیری فرستاده بود، به طور کامل منهدم شد. نیروهای این تیپ با گردانهای حمزه و مالک لشکر ۲۷ درگیر شدند و طبق آمار عراق، گارد ویژه صدام بیش از هزار و ۴۸۰ تن کشته و زخمی در این مرحله عملیات والفجر ۴ داد.
* ادامه عملیات؛ تقویت نیروهای دشمن و پاتک سنگین
صبح شنبه ۱۴ آبان طی مدت چندساعت، هشت گردان نیرو از تیپهای مختلف سپاه یکم عراق از جمله تیپ ۱ گارد جمهوری عراق برای پاتک به کار گرفته شدند و در نهایت ساعت ۱۰ صبح، قلههای ۱۹۰۰ و ۱۹۰۴ به تصرف دشمن درآمدند. در نتیجه فرماندهی قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا، تثبیت وضعیت فعلی و تصرف حداقل یکی از دو قله یادشده را در اولویت قرار داد و قرار شد لشکر ۲۷ برای تصرف ارتفاع ۱۹۰۴ اقدام کند.
با تقویت نیروهای عراقی، یکشنبه ۱۵ آبان ۶۲ لشکرهای ۱۷ علی ابنابیطالب و ۴۱ ثارالله بیش از دو ساعت مقابل پاتک سنگین دشمن مقاومت کردند. ظهر روز یکشنبه، رزمندگان لشکر ۱۷ بهخاطر فشار دشمن و آتش هلیکوپترهای توپدار ناچار به عقبنشینی شدند. نیروهای لشکر ۴۱ ثارالله هم از ابتدای قله ۱۶۸۰ و سپس قله ۱۷۴۰ عقب نشستند. همزمان رزمندگان واحد مهندسی رزمی لشکر ۲۷ موفق شدند خاکریزی را که دو روز پیش بهطور ناقص از شمال ارتفاع ۱۹۰۴ بهسمت کانیشایا احداث کرده بودند، تکمیل کنند.
در ادامه فرماندهان قرارگاه مرکزی خاتم تصمیم گرفتند برای تصرف دو یال غربی شاخ تاجر یعنی قلههای ۱۶۸۰ و ۱۷۴۰ سرمایه گذاری بیشتری کنند. همت هم ماموریت خود یعنی تصرف دوباره ۱۹۰۴ را بدون نیروهای جدید و صرفاً با بازسازی و سازماندهی ضربتی نیروهایش دنبال میکرد. در همانحال رزمندگان تیپ ۳ مریوان از لشکر ۲۸ پیاده کردستان نزاجا نیز برای تحویلگرفتن خط پدافندی در شیخ گزنشین و شاخ تاجر در حال عزیمت بهسوی آن مناطق بودند. اما محدودیتهای مسیر باعث شد دیر به منطقه هدف برسند. لشکر ۲۷ توانست تا اوایل صبح دوشنبه ۱۶ آبان قله ۱۹۰۴ را تصرف کرده و روی آن مستقر شود. نیروهای تیپ ۳ مریوان هم در بخش شمالی شیخ گزنشین و شاخ تاجر، جایگزین گردانهای فرسوده لشکرهای ۳۱ عاشورا، ۱۴ امام حسین و ۲۷ محمدرسولالله شدند.
سرلشکر ماهر عبدالرشید (سمت راست) که در والفجر ۴ با همه امکانات و ادوات روبروی لشکر محمدابراهیم همت قرار داشت
* آمادگی برای مرحله چهارم و تحرکات دیپلماتیک برای نشاندن ایران سر میز مذاکره
در آن شرایط امکان عملیات غافلگیرانه وجود نداشت چون یگانهای سپاه یکم عراق هرلحظه احتمال آغاز مرحله بعدی والفجر۴ را میدادند. عراق که در این منطقه از تمرکز و تشکیل یکخط ثابت و مستحکم اجتناب داشت، نیروهای خود را در قالب زنجیره پایگاههای پراکنده و مختلف موسوم به کمینهای پراکنده گسترش داد. نیروهای مسلح ایران هم به جز گردآوری مجدد و سازماندهی ضربتی نیروهای انسانی تازه از میدان برگشته، چارهای نداشتند. به همیندلیل عمده نفرات لشکر ۲۷ از خط مقدم به عقب فراخوانده شدند. مشکل خیلی از رزمندگان لشکر ۲۷ در آن برهه، نداشتن مرخصی بود. برخی از آنها، کارمند ادارات دولتی یا شرکتهای خصوصی و یا کارگر کارخانه بودند و بهخاطر حضور چندماهه در جبهه، ادارهها و کارخانهها، دستور قطع پرداخت حقوق ماهیانه آنها را صادر کرده بودند. برای تعدادی هم بهدلیل غیبت غیرموجه، حکم اخراج از محل کار صادر شده بود.
با پایان مرحله سوم عملیات والفجر ۴، همت به فرماندهان تیپهای لشکرش ابلاغ کرد هرچه سریعتر نسبت به بازسازی گردانها اقدام کنند. شرایط طوری بود که همت به این نتیجه رسید حتیالامکان هر یک از گردانهای ضربهخورده را، با استعداد دو گروهان، تجدید سازمان کند. اما اگر گردانی زیاد ضربه خورده بود، در گردان دیگر ادغام شود. طبق این تدبیر هریک از گردانهای لشکر ۲۷ برای اولین بار در تاریخ موجودیت این لشکر در قالب دو گروهان سازماندهی شدند. علاوه بر بازسایها، سعید مهتدی مسئول واحد طرح و عملیات لشکر بهعنوان فرمانده جدید تیپ ۱ عمار و مهدی خندان بهعنوان جانشین او معرفی شدند. مسئولیت واحد طرح و عملیات نیز به سیدجعفر تهرانی محول شد. طبق آمار ارائه شده توسط همت، ت این مقطع از عملیات، کل تلفات انسانی دشمن بالغ بر ۸۸۰۰ نفر کشته و زخمی و به اسارت درآمدن ۳۰۰ نفر از نظامیان بعث بود.
آیتالله خامنهای رئیسجمهور وقت در پاسخ به گزارشگر اعزامی روزنامه آمریکایی والاستریت ژورنال گفت «از صلح سخن میگویند؛ در عمل آتش جنگ را روشنتر میکنند.» و در مصاحبه خود درباره کشورهای آتشافروزِ جنگ، از فرانسه یاد کرد روز پنجشنبه ۱۹ آبان جلسهای با حضور غلامعلی رشید و مسئولان قرارگاههای خاتم و قرارگاه مقدم حمزه در محل قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا برگزار شد. در این جلسه همت به حسین خرازی انتقاد کرد و ضمن دفاع از نیروهای بسیجی گفت «من مشابه عظمت روحی این بچهها را در طول جنگ سراغ ندارم.» (صفحه ۶۵۵)
همزمان با سومین دهه آبان ۶۲، تحرکات دیپلماتیک مجامع بینالمللی برای ترغیب ایران به ترک مخاصمه و نشستن سر میز مذاکره با صدام شدت گرفت. در همانمقطع، آیتالله خامنهای رئیسجمهور وقت در پاسخ به گزارشگر اعزامی روزنامه آمریکایی والاستریت ژورنال گفت «از صلح سخن میگویند؛ در عمل آتش جنگ را روشنتر میکنند.» و در مصاحبه خود درباره کشورهای آتشافروزِ جنگ، از فرانسه یاد کرد. همانزمان غلامرضا صالحی رئیس ستاد قرارگاه مقدم حمزه سیدالشهدا در یادداشتهای روزانه خود مربوط به شنبه ۲۱ آبان نوشت «در حال حاضر سپاه یکم ارتش عراق در این منطقه، نیروی زیادی حدود ۲۰ تیپ دارد و ما با کمبود نیرو مواجه هستیم.»
لشکر ۲۷ با استعداد ۷ گردان عملکننده و ۴ گردان احتیاط، آمادگی خود را برای حضور در مرحله چهارم والفجر ۴ به قرارگاه مقدم حمزه اعلام کرد. در همینزمینه به گفته عباس کریمی فرمانده تیپ ۲ سلمان لشکر ۲۷، بهدلیل نزدیکی خط پدافند خودی با دشمن و وجود کمینهای زیاد در منطقه، انجام ماموریت شناسایی از طریق نفوذ به مواضع دشمن، امکانپذیر نبود. به همیندلیل بیشتر توجیههای عملیاتی از طریق دیدگاه مستقر بر روی ارتفاع ۱۸۶۶ انجام میگرفت؛ امری که آسیبهای خود را در خلال اجرای عملیات، وارد کرد.
در بحثوگفتگوهای پیش از مرحله چهارم والفجر ۴، سیدرحیم صفوی با طرح تک جبههای مخالف بود، اما همت توضیح داد بهعلت آرایش یگانهای دشمن بر فراز ارتفاعات و نبود راهکار مناسب برای انجام تک احاطهای، چارهای جز تک جبههای نیست. مرتضی قربانی فرمانده لشکر ۵ نصر و مهدی زینالدین فرمانده لشکر ۱۷ هم در این زمینه از همت دفاع کردند. صفوی در کل، مانورها را گنگ و اجرای آنها را مشکل میدانست اما در عین حال میگفت نوع زمین عملیات، این طرح را به فرماندهها دیکته میکند. با دستور همت طی چند روز و شب باقیمانده تا مرحله چهارم، چندرشته شناسایی ضربالاجل در سمت دیواره شرقی ارتفاعات کانی مانگا در دستور کار قرار گرفت. در این مرحله از والفجر۴ هم مانند مراحل گذشته، عمده نگرانی فرماندهان، کمینهای پراکنده عراقیها بود. در جریان مرحله سوم از داخل سنگرهای فرماندهی دشمن، کروکیها و مدارک جالبی در مورد انواع مواضع کمین به دست آمد که عمده مطالبشان را بعثیها از کتابهای خارجی به زبان عربی ترجمه کرده و به پرسنل یگانهای خود منتقل کرده بودند. در مجموع بنا شد مرحله چهارم والفجر۴ شامگاه شنبه ۲۸ آبان، اجرا شود.
یکی از گلایههای همت از نیروهای خودی که در روزهای پیش از مرحله چهارم والفجر۴ بیان شد، ترددهای بیمورد برخی فرماندهگردانها در عقبه بود که در مسیرهای مختلف بر اثر اصابت ترکشهای توپ یا خمپاره کشته میشدند. همت با اشاره به اینکه چرا برخی از فرماندهگردانها دنبال غذای نیروها میروند و در مسیر کشته میشوند، گفت: «آنوقت اسم خودتان را بگذارید شهید!»
* مرحله پایانی والفجر ۴؛ ضربههای لشکر ۵ نصر و تیربارچی منافقین
بنا بود برای مرحله چهارم والفجر ۴، نیروهای گردان صبار لشکر ۵ نصر خود را به خاکریز خلوزه برسانند. اما هرچه همت، نیروهای خود را برای هماهنگی به محل استقرار نیروهای لشکر ۵ نصر فرستاد، نتیجهای نگرفت و در نهایت، غروب شنبه ۲۸ آبان، نیروهای گردان صبار با تاخیر خود را به خاکریز خلوزه رساندند. همت در اینباره، پیش از رسیدن گردان صبار، به عزیز جعفری گلایه کرد و گفت «آنگردان سمت چپی ما به اینجا نیامده، مسئولیت شرعی آن به گردن همان کسانی باشد که غدی کردند و هرچه برایشان صحبت کردیم، به حرف حساب ما گوش ندادند.»
در نهایت کلیه نیروهای تیپ ۳ لشکر ۲۷ یعنی گردانهای مسلم و بلال ساعت ۷ و ۵۰ دقیقه غروب از خاکریز عبور کردند. آسیب دیگری که نیروهای گردان صبار لشکر ۵ نصر به مرحله چهارم عملیات زدند، مربوط به حضورشان در عملیات است که وقتی به کمینهای دشمن رسیدند، بلافاصله تکبیر گفته و دشمن را متوجه حضور نیروهای ایرانی در منطقه کردند. در نتیجه شیار حمد توسط نیروهای عراقی به توپ و خمپاره بسته شد. در همین مرحله از والفجر۴ بود که تیربارچی عضو مجاهدین خلق با زبان فارسی با نیروهای گردان حبیب صحبت میکرد و آنها را به سمت بالا ارتفاع فرا میخواند و پس از جلب اعتماد و نزدیکشدن آنها، نفرات را به رگبار میبست.
آسیب دیگری که نیروهای گردان صبار لشکر ۵ نصر به مرحله چهارم عملیات زدند، مربوط به حضورشان در عملیات است که وقتی به کمینهای دشمن رسیدند، بلافاصله تکبیر گفته و دشمن را متوجه حضور نیروهای ایرانی در منطقه کردند. در نتیجه شیار حمد توسط نیروهای عراقی به توپ و خمپاره بسته شد. در همین مرحله از والفجر۴ بود که تیربارچی عضو مجاهدین خلق با زبان فارسی با نیروهای گردان حبیب صحبت میکرد و آنها را به سمت بالا ارتفاع فرا میخواند و پس از جلب اعتماد و نزدیکشدن آنها، نفرات را به رگبار میبست در این مرحله از والفجر ۴، مهدی خندان معاون تیپ عمار به شهادت رسید. عباس ورامینی مسئول ستاد لشکر نیز زخمی و شهید شد. همچنین نیروهای گردان صبار لشکر ۵ نصر که قرار بود مشکل تصرف یال پلهای – یال ساندویچی در سمت چپ ۱۹۰۰ را حل کنند، به عقب برگشتند. در این مرحله از والفجر۴ هم پیروزیهایی به دست آمد اما در نهایت قرارگاه مقدم حمزه دستور عقب نشینی صادر کرد.
سیدمحمدرضا دستواره فرمانده تیپ ۳ ابوذر روایت کرده حوالی ساعت ۳:۳۰ صبح روز ۲۹ آبان غیر از هدف تصرفنشده گردان مقداد، دیگر هدفی وجود نداشت که در دست دشمن باقی مانده باشد و همه اهداف تصرف شدند اما بهعلت اینکه گردان صبار از لشکر ۵ نصر در سمت چپ لشکر ۲۷ به اهداف خود نرسید، دشمن از همانجناح وارد عمل شد. دستواره گفته نیروهای گردان صبار بدون اینکه به آنها گفته شود از یال پلهای معروف به یال ساندویچی به عقب برگشتند که پذیرش این عقبنشینی بدون هماهنگی پیشین، برای لشکر ۲۷ بسیار سخت بود. دستواره همچنین گفته جناح سمت چپ ارتفاعات کانیمانگا کاملاً باز ماند و ترس از اینکه صبح فردا، دشمن در جناح سمت چپ از زیرپلهای، شیار حمد را ببندد و گردانهای بلال و مسلم را دور بزند، باعث شد همت با قرارگاه حمزه مشورت کند و قرارگاه به کلیه نیروهای عملیاتی لشکر ۲۷، دستور عقبنشینی دهد.
محمود امینی فرمانده گردان مسلم هم گفته در چنان شرایطی، باقیماندن در آنجا فقط به معنی خودکشی دسته جمعی بود. در نتیجه از حوالی ساعت ۴ صبح زیر نور روشن ماه، نیروها عقبنشینی کردند. در ادامه ساعت ۷ و ۴۰ دقیقه صبح هم بنا شد با گلولههای دودزا روی قله ۱۹۰۴ اجرای آتش شود تا نیروهای گردان انصار نیروهای خود را عقب کشیده و زخمیها را نیز برگردانند. در این عقبنشینی بود که مجید زادبود معاون پیشین اطلاعات عملیات، حمید شالی و محمد مرادی دو سرتیم دیگر زبده شناسایی و اطلاعاتعملیات به شهادت رسیدند. در آن شرایط که برای دشمن گروهگروه نفرات تازهنفس و خودروهای حامل مهمات و تدارکات میرسید، به نیروهای ایران، گلوله و نارنجک اضافه هم نمیرسید. در نتیجه برخی از نیروهای گردان حبیب مینهای والمر و گوجهای دشمن را مسلح کرده و از آنها به عنوان نارنجک استفاده میکردند.
* نباید از آدمها بیش از اندازه کشششان توقع داشته باشیم / اشاره همت به خناسهای سپاه ۱۰ تهران
ساعت ۱۳ و ۳۵ دقیقه یکشنبه ۲۹ آبان ۶۲ جلسهای در محل قرارگاه تاکتیکی حمزه -۲ مرکز هدایت عملیات لشکر ۲۷ برگزار شد که علی تجلایی نماینده فرماندهی قرارگاه مقدم حمزه و همت در آن حضور داشتند. تجلایی در این جلسه، نقلقول علی فدوی را به همت منتقل کرد که رحیم (صفوی) از عقبنشینی بچههای لشکر شما اصلاً راضی نبوده و همت هم پاسخ داد: «مهم نیست؛ من هم برادر محسن را در جریان این مطلب قرار دادم، هم عزیز و بقیه را توجیه کردم. سرخود که دستور عقبنشینی نداده بودم!» در ادامه تجلایی از همت پرسید آیا نیروهای لشکر ۵ نصر که قرار بود سنگ معدن را بگیرند، موفق شدند؟ که همت پاسخ داد «اگر موفق شده بودند که اوضاع عملیات این شکلی نمیشد!» (صفحه ۷۴۵)
در جلسه همت و تجلایی، سعید مهتدی نیز حضور داشته که به همت میگوید: «حاجی، در جلسه صبح قرارگاه حمزه قضیه آن گردان نصر را که دیشب وسط راه نیروهایش تیراندازی کردند و باعث شدند دشمن در کل منطقه هوشیار بشود، بعد هم به جای رفتن به سمت یال پلهای سر و ته کردند و آمدند پشت خاکریز خلوزه، شما این مطلب را گزارش دادید؟» و همت در پاسخ میگوید: «اوه! شما هم چه چیزهایی میگویید! به خیالتان بیکارند که دنبال این قضیه را بگیرند؟» مهتدی در ادامه این گفتگو به همت گفت «شما در گزارش خودتان این را گفتید که مسئولین گروهانهای آن گردان ادغامی تیپ ۳ مریوان لشکر ۲۸ دیشب به خط نیامدند و همراه واحدهایشان نبودند؟» که همت با صدایی خفه و لحنی نجواگونه به مهتدی گفت «سعید هیچی نگو، نباید از آدمها انتظار بیش از اندازه کشششان را داشته باشیم.»
یکی از تصاویر همت در اردوگاه قلاجه؛ سعید مهتدی (سمت چپ) هم در تصویر حضور دارد
همت ضمن اشاره به مساله جمعآوری زخمیها و شهدای میدان جنگ گفت «در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر یک شهدای تهرانی زیادی در آنجا جا ماندند. در مرحله قبلی این عملیات هم، شهدای تهرانی در این منطقه جا ماندهاند. این مطلب، وسواس خناسها را خیلی خوشحال میکند، مخصوصاً با آن جوی که سپاه منطقه ۱۰ تهران دارد.» یکی از جملات و فرازهای مهم سخنان همت در جلسه با علی تجلایی این بود که «خداوکیلی این دفعه بچهها خوب هدفهایشان را گرفته بودند، اما نتوانستند آنها را نگه دارند» او ضمن اشاره به مساله جمعآوری زخمیها و شهدای میدان جنگ گفت «در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر یک شهدای تهرانی زیادی در آنجا جا ماندند. در مرحله قبلی این عملیات هم، شهدای تهرانی در این منطقه جا ماندهاند. این مطلب، وسواس خناسها را خیلی خوشحال میکند، مخصوصاً با آن جوی که سپاه منطقه ۱۰ تهران دارد.» (صفحه ۷۴۸)
* آسیبشناسی والفجر۴ توسط شهیدهمت
همت پس از پایان مرحله چهارم عملیات والفجر۴ و اتمام آن، درباره نقاط ضعف این عملیات گفت «پس از خاتمه مرحله سوم عملیات، از ۱۷ تا ۲۸ آبان عملاً به مدت ۱۱ شبانه روز سپاه یکم دشمن را به حال خود گذاشتیم تا با فرصت کافی بتواند خود را در منطقه پیدا کند.» عباس کریمی هم در گفتگو با راوی لشکر ۲۷ در این باره گفت تصرف اهداف یک مقوله بود و حفظ آنها مقوله دیگر. کریمی همچنین گفت تجربه نشان داده در مناطقی مثل ارتفاعات کانیمانگا که کلاً کوهستانی هستند نباید عملیات گسترده انجام دهیم. بلکه باید قله به قله عمل کنیم و جلو برویم. اما به این امر مهم توجه نشد. همت هم در جمعبندی خود از این عملیات گفته بود بزرگترین نقطه قوت سپاه یکم دشمن در این عملیات، شکل پیچیده زمین منطقه بود. همچنین این نکته که نیروهای خودی، جادههای مواصلاتی و عقبه مناسب نداشتند و همینمساله، نقطه ضعف عمده ما محسوب میشد. دشمن هم اجرای آتش ادوات و توپخانه بسیار قوی و دقیقی داشت.
جلسه جمعبندی مرحله چهارم عملیات والفجر ۴، روز دوشنبه ۳۰ آبان در محل ستاد لشکر ۲۷ در مقر خلوزه ۲ برگزار شد. همت در این جلسه ایراد بزرگ نیروهای خودی را ناشی از تاخیرهایی دانست که در شروع کار داشتند. همچنین ایراد دوم را عدم هماهنگی بین گردانهای لشکر ۲۷ و تیپ ۳ مریوان نزاجا که با هم ادغام شده بودند، عنوان کرد. ایراد دیگر از نظر همت، عدم پاکسازی سنگرهای دشمن بود که علتش هم ضعف در شناساییها بود. عدم الحاق نیروها هم مشکل دیگری بود که محمدابراهیم همت در این جلسه برشمرد. او نقطه قوت نیروهای ایرانی را هم در آتش خوب ادوات و توپخانه عنوان کرد.
لشکر ۲۷ محمدرسول الله در عملیات والفجر ۴، هشتهزار نفر نیروی انسانی داشت که ۴ هزارشان رزمنده و ۴ هزار نفر دیگر نیروهای پشتیبانی بودند. نبرد کوهستانی والفجر ۴، سیوسه شبانه روز طول کشید و طبق آمار قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا از شهدا و مجروحین یگانهای مختلف سپاه که روز شنبه ۵ آذر سال ۶۲ منتشر شد، ۲۳۲۳ تن شهید و ۱۱۰۰۴ تن زخمی از این عملیات به جا ماند. گلعلی بابایی در کتاب «کوهستان آتش» میگوید پیشامدهای بعدی، اهمیت این عملیات را نشان دادند. ارتش عراق در این عملیات، روزانه ۱۲۲ سورت پرواز هلیکوپتری و هواپیمایی داشت. بابایی از آنتونی کردزمن و آبراهام واگنر دو نویسنده آمریکایی کتاب «درسهای جنگ مدرن» نقل قول کرده که در فصل ششم کتابشان گفتهاند: ایران در این عملیات «۲۰ تا ۲۵ کیلومتر به داخل کوهستانهای شرق اقیلم کردستان عراق پیش رفت و حدود ۱۳۰ تا ۲۰۰ کیلومتر مربع از خاک عراق را تصرف کرد. ایران به یک مایلی پنجوین رسید و کنترل دره شیلر را نیز به دست گرفت.»
محمدابراهیم همت پس از پایان همه سختیها و نامهربانیهای والفجر ۴، در دیدار تودیعی رزمندگان تیپ ۱ عمار جمله مهمی را بیان کرد؛ اینکه «تا درک عمیق در کار نباشد، نیتها پاک نمیشوند.»
پس از والفجر ۴ رزمندگان لشکر ۲۷ به خوزستان بازگشتند و در عملیات خیبر که فرماندهشان را از آنها گرفت شرکت کردند. همت، ۲۰ ماه بهعنوان فرمانده لشکر ۲۷ خدمت کرد و از پایان والفجر۴ تا عملیات خیبر که در آن به شهادت رسید، ۴ ماه دیگر از فرماندهیاش بر لشکر پایتخت باقی مانده بود.