بقای اسرائیل و عبور از طوفان تهاجم ارتش های عربی در دهه ۶۰ میلادی مرهون دو عامل مهم بود: قدرت ارتش و اشراف دستگاههای اطلاعاتی بر دشمن.
فاکتور دوم به قدری حیاتی بود که بدون اطلاعات موساد، آمان و یا شین بت پیروزی های بزرگ اسرائیل در نبرد با اعراب میتوانست جای خود را به غافلگیری بزرگ و نابودی برق آسا بدهد. در حقیقت اعراب در دهه ۶۰ واقعا قوی بودند و هنگامی که اسراییل در محاصره نیاز به حمله پیشدستانه داشت، این شبکه جاسوسی با استعداد تل آویو در پایتخت های عربی بود که نقشه های دشمنان اسرائیل را افشا کرد و از حذف فیزیکی بی رحمانه مخالفانش در اقصی نقاط جهان حمایت میکرد.
تکامل این سیستم در دهه ۶۰ مرهون اصلاحات مهمی بود که با کنار رفتن ایسر هارل از ریاست موساد و شروع دوران سرتیپ مایر آمیت آغاز شد. زمانیکه او از موساد ماشینی ویرانگر ساخت. ژوئیه ۱۹۶۲ در جریان رژه نظامی سالگرد انقلاب مصر ناصر از پروژه موشک های بالستیک خود رونمایی کرد. دو فروند موشک الظفر و دو فروند موشک القاهر رونمایی و آزمایش شدند.
ناصر در نطق رژه همان روز اعلام کرد که به زودی از موشک های بالستیک بر علیه شهرهای اسرائیل استفاده خواهد کرد. نخست وزیر دیوید بن گوریون نتیجه این شکست اطلاعاتی را مستقیم متوجه ایسر هارل رییس موساد میدانست. هارل بدون پذیرش مسئولیت، تقصیرات را متوجه واحد اطلاعات نظامی ارتش اسرائیل (آمان) و فرمانده آن سرتیپ مایر آمیت کرد. جنگ قدرت بین هارل و آمیت شدید بود.
آمیت از کهنه سربازانی بود که به شدت مخالف دخالت عناصر غیرنظامی نظیر هارل در ساختار ارتش بود و در دهه ۵۰ مدتی فرمانده تیپ گولانی بود. او که از طراحان ستادی ارتش در جنگ ۱۹۵۶ بود،دیدی کاملا ارتشی محور به سرویس های اطلاعاتی داشت در نقطه مقابل هارل و نیروهایش در موساد شبکه اطلاعات کشور را در دست داشتند و عملا آمان را به حاشیه برده بودند.
وقتی عناصر نفوذی اسرائیل پرده از اسرار برنامه موشکی مصر برداشتند ترس بیشتری در تل اویو احساس شد. تصور ابتدایی اسرائیل از برنامه موشکی مصر نوعی دریافت تکنولوژی از شوروی بود .اما به زودی مشخص شد که لیدرهای اصلی توسعه این برنامه تعدادی از دانشمندان سابق آلمان نازی هستند. ناصر بنا به دلایلی برای برنامه موشکی به شوروی اطمینان نداشت به همین دلیل با تهیه مواد اولیه از آلمان غربی و سوییس توسط یک دلال اسلحه مصری-سوییسی به نام حسن سید کمیل و کمک تکنسین های آلمانی برنامه را آغاز کرده بود.
جاسوسان موساد در مصر از طریق رهگیری گذرگاه های ورودی مصر در اسکندریه و قاهره لیست کاملی از این آلمانی های پرتعداد تهیه کرده بودند. موساد سریعا دست به کار شد. هارل اسحاق شامیر را با یک تیم حرفه ای ترور برای حذف فیزیکی آلمانی ها به اروپا فرستاد. در ۱۱ سپتامبر ۱۹۶۲ با ترور هاینتز کروگ از مهندسین پروژه توسط تیم شامیر در آلمان غربی عملیات داموکلس آغاز شد. هارل قصد داشت سریعا تمام لیست ترور را نابود کند.
در نوامبر ۱۹۶۳ در مرحله دیگری از عملیات با ارسال بسته های پستی انفجاری به کارخانه موشک سازی مصر موسوم به ۳۳۳ موساد پنج کارگر این کارخانه را ترور کرد. بدون آنکه به مهندسین پروژه آسیبی وارد شود.
هنگامیکه تیم ترور در اقدامی ناشیانه اقدام به ربودن دختر یکی از مهندسین آلمانی در بازل کرد و سریعا توسط پلیس سوییس شناسایی شدند با علنی شدن برنامه داموکلس روابط اسرائیل و آلمان غربی دچار تنش شد. دولت بُن از ادامه فعالیت تیم آلمانی در پروژه ناصر جلوگیری کرد. اما اشتباه بزرگتر تیم شامیر در ۱۵ نوامبر بعد تمام عملیات را بر باد داد اما مصر با اطلاع از آگاهی اسرائیل سطح حفاظت برنامه را چند برابر کرد.
این شکست نقطه اوج تنش هارل و بن گوریون بود هارل ماجرا را رسانه ای کرد به این امید که افکار عمومی اسرائیل با اگاهی از فعالیت نازیها در مصر از موساد به عنوان قهرمانان ملی حمایت کند اما این اقدام نتیجه عکس داد و باز شدن اسم نازیها در جامعه وحشت ایجاد کرد.
دو شکست پیاپی پایان کار هارل بود. زمانیکه بن گوریون شیمون پرز از افراد مورد انزجار هارل را بدون هماهنگی با او به مدیریت برنامه اتمی فوق سری اسراییل گماشت او تصمیم گرفت با استعفا بن گوریون را تحت فشار بگذارد. اما بن گورین که مطمئن شده بود هارل به عنصری خودسر بدل شده و از مدتها قبل منتظر این حرکت بود استعفای او را پذیرفت و در ۲۶ مارس ۱۹۶۳ سرتیپ مایر آمیت را به ریاست موساد منصوب کرد.
انتصاب یک نظامی در راس موساد توهینی بزرگ به مجموعه سازمان بود که هارل را چون خدا می پرستیدند آمیت از روز اول حضور در موساد متوجه شد که تمام مدیران ارشدش حامی هارل و خواهان پایین کشیدن او هستند. این جنگ درون سازمانی میتوانست موساد را به قهقرا ببرد و عملا امنیت ملی اسراییل را دچار مخاطره جدی کند. آمیت که یک نظامی دیکتاتور بود تصمیم گرفت قبل از کودتای درون سازمانی کارکنانش دست به ضدکودتا بزند. او تمام تیم قدیمی اش در ارتش را به موساد آورد.در مرحله دوم امیت با قلع و قمع مدیران طرفدار هارل میدان را جارو کرد. تا عناصر پایینی سست شده و دست از مقاومت بکشند...نشستن او بر صندلی ریاست موساد آغاز دوره طلایی این سازمان بود.
شیوه آمیت با هارل متفاوت بود. او به جای استفاده افراطی از جوخه های ترور به طرح های نفوذی علاقه بیشتری داشت. مخالف به کارگیری یهودیان محلی در کشورهای عربی بود چرا که معتقد بود لو رفتن آنها..امنیت اقلیت های یهودی را به خطر می اندازد. هدف دیگر او جلوگیری از موازی کاری بین سرویس های نظامی ارتش و موساد بود.
آمیت قصد داشت یک پارت یکپارچه عملیاتی از نیروهایی که به خرابکاری، کشتن هدفمند و جاسوسی در کشورهای هدف مشغول بودند ایجاد کند...از همین رو نخبگان واحد ۱۳۱ را از آمان به موساد آورد و آن را با تیم های عملیاتی موساد ادغام کرد. یوسف یاریو را به عنوان سرپرست بخش منصوب کرد و اسحاق شامیر را معاونش قرار داد. رییس جدید موساد نام این دپارتمان را قیصریه گذاشت. نام رمز فعالیت شبکه قیصریه در خارج از اسراییل سنا بود.
برنامه دیگر آمیت سرمایه گذاری بیشتر روی عناصر نفوذی در مصر و سوریه بود که از ابتدای دهه ۶۰ در دمشق و قاهره جای پای خود را محکم کرده بودند. در راس این نیروها که تربیت یافتگان واحد ۱۳۱ اطلاعات نظامی آمان بودند دو نخبه طلایی قرار داشتند الی کوهن و ولفگانگ لوتس. در دهه ۱۹۶۰ کمال امین تعابت یکی از ضداسراییلی ترین سیاستمداران سوری بود که در مجلس نطق های تندی بر علیه اسرائیل میکرد او که به عنوان مشاور وزیر دفاع در دستگاه دولت قرار داشت حتی به امین الحافظ نیز نزدیک شده بود و برخی ادعا داشتند گزینه وزارت دفاع سوریه است. این عرب ضد یهودی کسی نبود جز الی کوهن جاسوس اعظم موساد.
الی که متولد ۱۹۲۸ از یک خانواده یهودی در سوریه بود در ۱۹۵۵ به شکلی سری وارد اسرائیل شد و تحت آموزش های اطلاعاتی آمان قرار گرفت. آنها او را مستعد و توانمند ارزیابی کردند. از انجا که سرویس مصر قبلا تا حدودی به او مشکوک شده بود با دستور هیم هرتزوگ به سوریه اعزام شد.هویت جعلی او یک بازرگان عرب بود که از آرژانتین برگشته بود. موساد برای طبیعی جلوه دادن هویتش ابتدا او را به آرژانتین فرستاد.در آنجا با ژنرال امین الحافظ آشنا شد و در جمع دیپلماتهای سوری نقل محافل آنها شد. ۹ ماه بعد در ۱۹۶۲ از طریق ایتالیا و لبنان وارد سوریه شد و به زودی مهمانی های پر زر و برقش در دمشق پاتوق افسران ارتش و نمایندگان مجلس شد.
کوهن توانست با جلب اعتماد فرماندهان ارتش وارد پایگاه های نظامی شود از ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۵ کوهن اطلاعات مربوط به پایگاه های هوایی و پدافند سوریه،استحکامات دفاعی جولان، ترتیب نقل و انتقالات نیروی زمینی و برنامه نظامی مشترک با ناصر را با ریز جزییات به تل اویو مخابره کند. کوهن اما در ۱۹۶۵ توسط م فرمانده واحد اطلاعات نظامی سوریه و با کمک سرویس اطلاعات نظامی شوروی دستگیر شد و کمی بعد در میدان اصلی دمشق و در ملا عام اعدام شد.
نفر بعدی ولفگانگ لوتس بود.او که در ۱۹۲۱ در آلمان از پدری مسیحی و مادر یهودی به دنیا آمده بود با قدرت گیری هیتلر همراه خانواده اش به اورشلیم گریخت. او ابتدا وارد گروه هاگانا شد در دهه ۵۰ به واحد ۱۳۱ آمان پیوست. آنها او را به آلمان غربی برگرداندند و با جعل هویت از او یک تاجر ثروتمند و طرفدار سابق رایش سوم ساختند که شیفته هیتلر بود. او با ورود به قاهره همانند کوهن شروع به برگزاری های مهمانی تجملاتی می کرد و جمع زیادی از جامعه آلمانی های فراری در مصر (نازیهای سابق) و افسران ارتش را به خود نزدیک کرد. لوتس ۱ ماه بعد از کوهن و با اطلاعات سرویس شوروی به سازمان اطلاعات مصر دستگیر شد اما خوش شانس بود که تا ۱۹۶۸ در زندان زنده ماند و سپس با اسرای مصری جنگ شش روزه مبادله شد.
موفقیت بعدی تیم آمیت عملیات الماس بود. در ۱۹۶۶ موساد در یک عملیات نفوذی موفق توانست به یک فروند میگ ۲۱ عراقی دست یابد که در آن زمان اوج تکنولوژی هوایی اتحاد شوروی بود ستوان منیرردفا خلبان آشوری نیروی هوایی عراق که از مدتها قبل با اطلاعات ارتش به مشکل خورده بود چرا که مخالف درگیری با کردهای عراق بود.
او در ازای دریافت ۱ میلیون دلار و کسب تابعیت اسرائیل هواپیما را از عراق به سمت جنوب اردن برد و در آنجا با اسکورت سه فروند میراژ اسرائیلی در پایگاهی در اسرائیل فرود آورد. نیروهای موساد از مدتها قبل با جذب ردفا او را برای فرار از عراق ترغیب کردند. موساد با کمک چریک های کُرد..والدین منیر را از مرز عراق به ایران عبور دادند و همسر و فرزندانش را نیز به بهانه سفر تفریحی روانه اروپا کردند تا ردفا با خیال راحت پس از برخاستن به سمت غرب عراق پرواز کند.
اطلاعات به دست آمده از میگ ۲۱عراقی تا حدود زیادی شیوه عملکرد میگ های مصر و سوریه را نیز افشا کرد..میگ ۲۱ ستون فقرات نیروی هوایی مصر بود که بعد از خریداری از چسلواکی و شوروی به موشک آر ۱۳ مجهز شد. یک سال بعد و در ۱۹۶۷ میراژهای اسرائیل در درگیری های هوایی جولان ۶ فروند میگ ۲۱ سوری را بدون تلفات منهدم کردند.
اسرائیل این جنگنده را به نام ۰۰۷ کدگذاری کرد و در اختیار آمریکا قرار داد. داده های این جنگنده بخش زیادی از اطلاعات جنگنده های شوروی را در اختیار ناتو گذاشت
موفقیت تیم کوهن در کشف اسرار پدافند سوریه و اطلاعات لوتس از ساختار نیروی هوایی مصر ۲ سال بعد از دستگیری این دو اساس پیروزی اسرائیل در عملیات. فوکوس در جنگ شش روزه شد.
نیروی هوایی اسراییل با آگاهی کامل از خاموشی سامانه های پدافندی سام ۲ و قرار گرفتن هواپیماهای مصری در فضای باز به علت نداشتن شیلتر در صبح ۵ ژوئن ۱۹۶۷ و در سه موج حمله با ۱۹۶ جنگنده به فرماندهی ژنرال مردخای هود حدود ۴۵۰ جنگنده مصری از جمله ۲۵ فروند بمب افکن سنگین توپولوف ۱۶ را نابود کرد.
در منطقه جولان اسراییل با اگاهی از لایه های پدافندی سوریه و چگونگی زمان دقیق نشست و برخاست میگ های سوریه دست به حمله میبرد. در سوی دیگر عناصر موساد در ۱۹۶۴ با اطلاع از اختلافات بین ملک حسن دوم پادشاه مراکش با رهبران عرب به او نزدیک شدند و توانستند یک کانال ارتباطی با سازمان اطلاعات مراکش برقرار کنند. در سپتامبر ۱۹۶۵ و در نشست رهبران عرب در کازابلانکا ملک حسن به تیمی از موساد به رهبری زوی مالچین و رافی ایتان اجازه داد تا در اتاق ملاقات و سالن کنفرانس رهبران دولتهای عربی شنود بگذارند.
هدف نشست سران عرب بحث درباره بنیان گذاشتن فرماندهی مشترک عربی در جنگهای آینده با اسراییل بود. رابطه ملک حسن با برخی از حکمرانان عرب تیره بود..و او نگران که برخی از آنها بهدنبال سرنگونیاش باشند بنابراین دست به همکاری مخفیانه با تل آویو زد.
ملک حسن اصولا اختلاف خاصی با اسرائیل نداشت و تنها نگران وجهه اش در بین رهبران عرب بود. عناصر آمیت در موساد به جای وزارت خارجه به عنوان دیپلمات های مخفی اسرائیل بانی این ارتباط پنهانی شدند. امیت با گذرنامه جعلی به مراکش رفت و با ملک حسن ملاقات کرد با جذب حسن توسط آمیت اسرائیل در قبال برخی کمک های تکنولوژیک به مراکش اطلاعاتی در رابطه با برنامه های سران عرب دریافت میکرد.
همچنین ملک حسن به یهودیان مراکش برای مهاجرت به اسرائیل تسهیلات داد و موساد یک پایگاه اطلاعاتی در رباط دایر کرد که میتوانست از لیبی و تونس جاسوسی کند. شکوفایی دیگر آمیت ایران بود. هر چند بانی اصلی ان هارل بود. با هماهنگی هارل در سپتامبر ۱۹۵۷ سرتیپ تیمور بختیار به نمایندگی از شاه به دیدار عامل موساد یعقوب کاروز در پاریس رفت. ارتباط با ساواک برای موساد یک گنج گرانبها بود. در اوت ۱۹۶۰ کمیته مشترک اطلاعات دو سازمان شکل گرفت دو ماه بعد جلسه رهبران با حضور هارل و کاروز از اسراییل و سرتیپ پاکروان و علوی کیا از ایران برگزار شد. از محورهای مهم مذاکرات دو طرف جلوگیری از قدرت گیری جریان ناصریسم در جهان عرب بود.
طی سالهای بعد موساد در ازای آموزش نیروهای ساواک موفق به اخذ مجوز فعالیت های شناسایی در ایلام، خوزستان و کردستان شد تا از مرز غربی عراق نیز اطلاعاتی کسب کند و نیز با برخی کردهای مخالف دولت بغداد ارتباط بگیرد. اتحاد با یک دولت غیرعربی در خاورمیانه برای اسرائیل اهمیت بسزایی داشت. چرا که عراق برای هر دو دولت تهدیدی دائمی بود.
حتی در سالهای دهه ۷۰ نیز موساد بخشی از اطلاعات مربوط به مجاهدین خلق را که از طریق نفوذی های خود در سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) به دست اورد بود..به ساواک داد. و ساواک برخی اطلاعات مربوط به تجهیز نیروی هوایی عراق را با موساد به اشتراک میگذاشت ارتباط نزدیک مجاهدین با فلسطینی ها عامل لو رفتن اطلاعات آنها بود. برای نمونه برخی از اعضای این سازمان نظیر موسی خیابانی (فرد شماره ۲ مجاهدین خلق بعد از انقلاب ۵۷) در کمپ های فتح آموزش چریکی می دیدند. با این حال به زودی بین ساواک و موساد رقابت خاموشی بر سر ارائه اطلاعات به سیا نیز در گرفت در یک نمونه ساواک اطلاعات مربوط به میگهای عراقی را به موساد عرضه کرد. زمانیکه رابط موساد قصد داشت این اطلاعات را به سیا بفروشد متوجه شد که ایرانی ها قبلا اطلاعات را به آمریکا رساندهاند.
امیت که در ۱۹۶۲ و در زمان تصدی ریاست آمان جلساتی را با مقامات ساواک برگزار کرده بود پروژه کریستال را در ایران و با کمک سرویس زیتون گسترش داد. سرویس زیتون شاخه موساد در ایران بود و بانی هماهنگی دو کشور در امور داخلی از جمله شناسایی مخالفان دولت ایران بود. طرح کریستال پروتکل مشترکی از فعالیت موساد و سرویس خارجی ساواک در برابر دشمنان خارجی مشترک (علی الخصوص مصر و عراق) با محوریت اداره دوم و هشتم ساواک بود.
از جمله آنکه ایران تسهیلاتی شامل اسناد و گذرنامه های ایرانی برای عناصر اطلاعاتی اسرائیل فراهم میکرد. یکی از اهداف مهم طرح کریستال جاسوسی نظامی از اعراب بود. در ۱۹۶۶ آمیت برنامه را گسترش داد و با فعال کردن سرویس های عملیاتی در غرب ایران شروع به پایش عراق در غرب و جنوب قلمرویش کرد در ۱۹۶۷ و پس از پایان جنگ شش روزه نتایج درخشان فعالیت سرویسهای جاسوسی اسرائیل نمایان شد. پیشدستی در نابودی نیروی هوایی مصر، گذشتن از پدافند چند لایه سوریه، آگاهی از نقشه های جنگی اردن و عراق و نهایتا پیروزی در کمتر از یک هفته.
یکپارچه شدن سیستم اطلاعاتی و سازمان ترور موساد با آمان و شین بت که نتیجه مدیریت مستقیم آمیت بود به حضور بیشتر نظامیان در موساد منجر شد. میراث هارل آنقدر محو شده بود که دیگر به چشم نمی آمد. آنچه بود تحولات شگرف در جامعه اطلاعاتی اسرائیل بود. تلاش های کوهن و لوتس سنگ بنای پیروزی جنگ شش روزه شد.
آمیت در ۱۹۶۸ از موساد کنار رفت و سپس وارد فعالیت سیاسی شد در اواخر دهه هفتاد و در کابینه مدتی وزیر ارتباطات و نیز یک سال وزیر حمل و نقل بود. او سالهای پایانی عمرش را در تل اویو و با آرامش گذراند و در ژوییه ۲۰۰۹ در سن ۸۸ سالگی و در تل آویو از دنیا رفت.
منابع:
جنگ های نهانی اسرائیل ؛ یان بلک و بنی موریس
آخرین سفر شاه ؛ ویلیام شوکراس
جاسوسان معیوب ؛ دان راویو و یوزی ملمان
رابط مراکشی ؛ شموئل سوگو