اف 5 ها در فاو

علی غفوری

نبرد فاو را شاید بتوان اخرین هجوم بزرگ موفق، پیچیده و هماهنگ نیروهای مسلح ایران دانست.بهمن 64 صدها هزار نیروی بسیجی،سپاهی و ارتشی در منطقه ای بزگ از میانه خوزستان تا جنوبی ترین قسمت خوزستان به سمت خاک دشمن حمله کردند.دشمن نیز پایداری قابل توجهی در این منطقه نشان داد.زمانی که نبرد شدت گرفت نوبت نیروهای هوایی طرفین بود که وارد عمل شوند.با توجه به نزدیکی خطوط حمله طرفین،تنها سلاح خوب نهاجا اف 5 ها بودند.جنگنده ای کوچک و مانور پذیر اما فاقد تجهیزات گمراه کننده موشک و یا سامانه های هشداردهنده.

بمب افکنهای عراقی بی وقفه از ابتدای عملیات به نیروهای ایرانی حمله می کردند اما این حملات بی سانحه نبود.نفرات سرهنگ منصور ستاری طی 48 ساعت چند سایت سنگین هاوک را به غرب فاو منتقل کرده و دسته دسته هواپیماهای دشمن را به زیر می کشیدند. این جابجایی بی هزینه نبود.دهها نیروی فنی و سرباز نیروی هوایی در عبور از پلها شهید شدند.از انطرف خواسته مداوم سپاه، پشتیبانی هوایی بود.اردستانی یکی از فرماندهان هوایی درگیر در این نبرد به صفوی گفته بود هر خواسته ای دارید بگویید .ما انجام می دهیم.طبیعی بود که یک فرمانده زمینی در چنین شرایطی دهها "هدف سخت" دارد که مایل است بدون شهید به ان دست یابد.صفوی مدام هدف مشخص می کرد و نیروی هوایی به این اهداف حمله می کرد.24 بهمن اما روزی خونین برای خلبانان ایرانی بود.توپهای ضدهوایی دو طرف به هر پرنده ای  شلیک می کردند.خطوط به هم ریخته  و چنین امری طبیعی بود.

پایگاه امیدیه از صبح زود هر دو دقیقه دو فروند اف 5 به سمت جاده بصره-فاو گسیل می کرد.هدف بمب افکنها جلوگیری از رسیدن نیروهای تازه نفس به دشمن بود.دسته های اول با عکس العمل پدافندهای منطقه مجبور به لغو ماموریت شده بودند.خلبان بیگ محمدی با از دست دادن یک بال به امیدیه بازگشت اما اما خلبان علمی راه را ادامه داد و یک واحد بزرگ زرهی را درست در 7 مایلی فاو به اتش کشید.دسته سوم به فرماندهی اردستانی و مهر نیا مامور زدن نخلستانهای حاشیه غربی فاو بودند.جایی که هزاران سرباز دشمن به انتظار نیروهای پیشروی سپاه بودند.مهرنیا می گوید اوضاع خیلی بد بود.صدای سروان رمضانی پور در رادیو پیچید:شماره دوی من را زدند....درست روبروی ما اسد زاده هدف قرار گرفت و شهید شد.اما اردستانی ادامه داد.

دو خلبان ادامه دادند.انبوه اتش در غرب فاو دل هر مهاجمی را می لرزاند.توپها بی وقفه می غریدند.اردستانی بعنوان لیدر بدون گفتن سخنی در چند مایلی هدف حالت شیرجه گرفت و با رها کردن بمبها زاویه گریز به چپ گرفت.مهرنیا هم با رها کردن بمبها از پی او.ناگهان متوجه شد موتور چپ اردستانی اتش گرفته.به ارامی به اوگفت موتور چپت اتش گرفته اما مشکلی نیست موتور را خاموش کن.انها انروز را بدون حادثه جدی به پایان رساندند .اما با غروب افتاب اردستانی به ستاد نیروهای سپاه رفت و به یحیی صفوی گفت نیروهای کوماندویی عراق در حال نزدیک شدن هستند.چه می توانم برایتان بکنم؟صفوی خیلی ارام نقطه ای را در نقشه نشان داد:اینجا محل تجمع انها است اگر نابود نشود فردا به ما حمله می کنند.اردستانی درنگ نکرد و با هواپیمایی مملو از بمب به سمت هدف براه افتاد.نرسیده به هدف، دیواره اتش راه او را سد کرد.اردستانی با گردشی سنگین سعی کرد دیوار اتش را دور بزند اما در 10 کیلومتری هدف، دیوار دوم نفوذ او را غیر ممکن کرد.اردستانی قصد بازگشت کرد اما قولش به فرمانده سپاه را بیاد اورد."یا امروز من جان خودم را بخطر می اندازم یا فردا جان هزاران جوان رزمنده به خطر می افتد"اردستانی دور زد و مجددا به سمت هدف بازگشت.اینبار چند موشک به سمت او شلک شد که یکی از موشکها باک خارجی او را کند.اردستانی برای لحظاتی کنترل هواپیما را از دست داد.زمانی به خود امد که دود سفید یک موشک او را از خطر بعدی اگاه کرد.با کاهش ارتفاع موشک را پشت سرگذاشت و تمام 4 بمب 500 پوندی را بر روی هدف ریخت. با گردش به غرب سعی کرد تا از جهنم مذکور بگریزد درحالیکه موتور چپ نداشت. دقایقی بعد در حالی در امیدیه نشست که سوراخی نیم متری در زیر هواپیما ایجاد شده و موتور چپ رفته بود.

فردای انروز سوخوهای عراقی با موشکهای ضد رادار سایتهای هاوک را از کار انداختند و امواج هواپیماهای میگ و میراژ دسته دسته نیروهای پیشرو را به خاک و خون می کشیدند.رضایی به ستاری گفت چکار می کنید بچه ها دارند دسته دسته شهید می شوند.ستاری 26 بهمن خود شخصا به همراه بهترینهای الکترونیک و لجستیک نیروی هوایی به خط رفت.نیروی هوایی دشمن تقریبا تمام پلهای رود را زده بود.ستاری دستور داد حتی اگر شده موشکها را با دست به سمت غرب رودخانه ببرند.و به نیروهای نهاجا فرمان داد هر چه زودتر مجددا سایتها را راه بیاندازند.زیر اتش دشمن مجددا سایتها براه افتاد و بلافاصله 4 هواپیمای دشمن به زیر کشیده شد.حملات هوایی عراق قطع شد اما صبح روز بعد دشمن با تمام قوا سایت پدافند کوثر 3 را بمباران کرد.این سایت اتشبار موشک برد بلند هاوک  بیشترین قربانی را از هواگردهای دشمن گرفته بود.

27 بهمن دهها هزار سرباز یک لشکر عراقی در پناه اتش توپخانه و حرکت صدها تانک یکی از بزرگترین پاتکهای عملیات فاو را سامان دادند.نیروهای سپاه ششم عراق مطمئن بودند انروز اخرین روز زندگی انها است چرا که به انها ماسک و تجهیزات شیمیایی داده  و تاکید کرده بودند پلاکهای خود را به همراه داشته باشند!نرسیده به خط مقدم، توپخانه ارتش و نیروی هوایی یک سوم نیروهای لشکر دشمن را نابود کردند.اما این نیروهای بخت برگشته تازه با رسیدن به خط پی بردند همانطور که گمان می کردند این روز اخرین روز زندگی انهاست.نیروهای سپاه که قصد عقب نشینی نداشتند با حفر سنگر های کوچک با سلاحهای سبک و نیمه سنگین و ارپی جی واحد مهاجم را به زیر اتش گرفتند.نبردی خونین اغاز شد. ظرف چند ساعت صدها نفر از طرفین از دست رفتند اما واحد عراقی که اجازه عقب نشینی نداشت تقریبا قتل عام شد بویژه که بمبارانهای توپخانه عراق نیز پشت سر انها را می کوبید.انسوتر دسته های دیگر اف 5  بلند شدند.یکی از این دسته ها به لیدری پوردان و ناجی بود.دو خلبان مامور زدن دشمن در کارخانه نمک می شوند.شدت اتش دشمن برای لحظاتی پور دان را از ادامه راه منصرف می کند اما تصمیم به ادامه کار می گیرد.

8 بمب قدرنمند رها شده و محل تجمع دشمن متلاشی می شود.در بازگشن دو خلبان به سمت جنوب غرب منحرف می شوند تا از شر همه پدافندها رها شوند که از بدبیاری روی بوبیان با 3 میگ 23 مواجه می شوند.هر 5 خلبان ایرانی و عراقی دست خود را بر توپها می برند .در چند ثانیه صدها گلوله از طرفین شلیک می شودو بدنه همه هواگردها سوراخ سوراخ می شود.پوردان که از کهنه کار های اف 5 بود با گردش به چپ خود را پشت سر یک میگ قرار می دهد اما توپ شلیک نمی کند.مجددا تلاش می کند اما بازهم ناکام می ماند.ساعتی بعد در امیدیه معلوم می شود یکی از گلوله های دشمن درست به لوله توپ او اصابت کرده و در لوله جا خوش کرده است.