خوشبختانه
ارتش کنونی ما با کسب تجارب ارزشمند از هشت سال دفاع مقدس در زمره
ارتشهایی است که جنگ را تجربه کرده و کارکنان آن، دوش به دوش برادران
سپاهی و بسیجی علاوه بر تجربه نمودن تاکتیکهای گذشته به تاکتیکهای
ارزشمندی دست یافتهاند ...
خوشبختانه ارتش کنونی ما با کسب تجارب ارزشمند از هشت سال دفاع مقدس در
زمره ارتشهایی است که جنگ را تجربه کرده و کارکنان آن، دوش به دوش برادران
سپاهی و بسیجی علاوه بر تجربه نمودن تاکتیکهای گذشته به تاکتیکهای
ارزشمندی دست یافتهاند که نمونه آن را در کمتر جایی میتوان یافت، این
عبارت ارزشمند امام راحلمان که فرمودند «جنگ برای ما یک نعمت است» خود دلیل
بارزی بر این مدعاست.
رزمندگان
خاطرات و تجربیات فراوانی از جنگ تحمیلی دارند و کارکنان نیروی هوایی ارتش
جمهوری اسلامی ایران نیز در طول هشت سال دفاع مقدس دوش به دوش دیگر
رزمندگان. ضمن پاسداری از آسمان کشورمان، در صحنههای نبرد حق علیه باطل
موفق به سرنگونی تعداد بیشماری از هواپیماهای متجاوز دشمن شدند که شما با
نمونههایی از آن آشنا میشوید.
سرهنگ خلبان بازنشسته
«ابراهیم پوردان» یکی از خلبانان افتخارآفرین نیروی هوایی ارتش جمهوری
اسلامی ایران است که در دوران دفاع مقدس با بیش از سه هزار ساعت پرواز جنگی
با هواپیمای شکاری «اف4» در عملیاتهای مختلف رزمندگان اسلام، خود را در
ردیف سربازان جان برکف و ایثارگر اسلام، انقلاب و مرادش حضرت امام
خمینی(ره) قرار داده است.
پوردان
جانباز پنجاه درصد است و خود را سرباز فرمانده کل قوا حضرت آیت
ا...خامنهای میداند و در جواب سؤال ما که بالاترین آرزویت چیست؟ میگوید:
«من توفیق داشتم در زمان جنگ به دستبوسی حضرت امام(ره) برسم و امروزتنها
آرزویم بعد از سربلندی اسلام و ظهور آقا حجتبنالحسن (عج)، دیدار با نایب
بر حقش، فرماندهی محترم کل قوا، حضرت آیت الله خامنهای است.»
آنچه
برای شما انتخاب کردهایم خاطرات یکی از عملیاتهای مهم خلبانان تیزپرواز
نیروی هوایی، یعنی حمله به پادگان الولید (اچ-3) میباشد که از گفتوگوی
صمیمانه و دو ساعته ما با این خلبان جانباز استخراج شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم – به نام او – برای او – بهخاطر او
عملیات حمله به اچ-3 یکی از بزرگترین عملیاتهای هوایی تاریخ معاصر نیروهای هوایی جهان است؛ به
جهت اینکه این مأموریت در دورترین نقطه خاص کشور دشمن که عراق باشد، انجام
گرفت. مضافاً اینکه این پرواز حدوداً 5 ساعت و 40 دقیقه طول کشید و
احتمالاً برای هر کس این سؤال پیش میآید که در این 5 ساعت و 40 دقیقه چه
اتفاقی افتاد که بنده مفصلاً توضیح خواهم داد.
جالب
است بدانید که در این عملیات، چهار مرحله سوختگیری هوایی انجام شد و
عملیاتی بود که دو بار قرار بود انجام شود، اما بنا به ملاحظاتی به تأخیر
افتاد. ظاهراً آنگونه که نقل میکنند این عملیات لو رفته بود و شاید خواست
الهی بود، که البته بنده ایمان دارم که خواست خداوند بود، این دو بار
انجام نشود و بار سوم انجام شود که الحمدلله همراه با موفقیت بود.
در
مقدمات این عملیات همه کارکنان نیروی هوایی دست به دست هم دادند و تمام
هواپیماهای نیروی هوایی به نوعی هماهنگی و شرکت داشتند. پدافند همیشه بیدار
ما نیز در این عملیات نقش داشت و کلیه کارکنان، چه در رده فرماندهی و چه
در ردههای اجرایی و ستادی، همه در این عملیات دخیل بودند.
کشور
عراق و شخص صدام حسین در آن برهه از زمان با توجه به تهدیداتی که از طرف
ایران بر او میشد، تصور میکرد چنانچه هواپیماهای شکاری، جنگنده و
هواپیماهای راهبردی خود را از مناطق مرزی کشور دور کند و در منتهی الیه
غربی خاک خودش مستقر کند، ایمن خواهند بود. پیشبینی او از نظر علمی تا
اندازهای درست بود، چون واقعاً ما چگونه میتوانستیم از خاک خودمان به
داخل عراق نفوذ کنیم و به سمت مرز اردن پرواز کنیم؟ قطعاً پیمودن عرض کشور
عراق با آن پدافند قوی که داشت، غیر ممکن بود، لذا کلیه هواپیماهای خود را
جمع و در مرز اردن مستقر کرد.
لازم
است در مورد خود نام عملیات یعنی «حمله به اچ-3» هم یک توضیحی بدهم. شما
الان تهران را در نظر بگیرید، که قبلا یک قلعه مرغی داشتیم، یک مهرآباد
داریم و دوشان تپه: دقیقاً یک چنین چیزی بود؛ در فرودگاه به نام های اچ-1،
اچ-2، اچ-3 بود و عراق هواپیماهای خود را در این سه نقطه مستقر کرده بود و
بهگونهای چیده بود که اگر نیاز به عملیات داشت، هواپیماهایش را از آنجا
که فرودگاه مادر بود، به پایگاههای نزدیک مرز ایران منتقل میکرد و عملیات
را انجام میدانند وبرمیگشتند به فرودگاه مادر، تا از تهدید ما به دور
باشند. خب، ما هم تهدید نکرده بودیم که هر جا باشند آنها را میزنیم.
هدف
جمهوری اسلامی ایران و ارتش در قالب نیروی هوایی این بود که به دنیا ثابت
کنند چنانچه اراده این ملت بر این باشد که بخواهند نقطهای را مورد هدف
قرار دهند و قدرت رزمیشان را به نمایش بگذارند، با توکل بر خداوند و همت و
جوانمردای که در نیروها و کارکنانش وجود دارد، میتوانند و این کار عملی
خواهد شد که الحمدلله همینگونه هم شد.
عملیات
حمله به اچ-3 به منظور نشان دادن قدرت و توان رزمی بالای ارتش جمهوری
اسلامی ایران به دنیا انجام شد و میخواستیم این موضوع را ثابت کنیم که در
هر کجای دنیا که نیاز باشد، ما عملیات میکنیم و همه اینها به خاطر این است
که ما یک دیدگاهی داریم به نام دیدگاه شهادت طلبی و یک خلبان ما در نظر
خودش شهادت را موفقیت و پیروزی میداند.
طرح
ریزی این عملیات در ستاد فرماندهی نیروی هوایی انجام و به پایگاه سوم
شکاری ابلاغ شد و قرار بر این شد که از کلیه پایگاههای شکاری تعدادی از
خلبانان و تعدادی از هواپیماها در پایگاه سوم جمع شوند و عملیات را انجام
دهند. همه اینها آماده شد و خود ما هم روز 13 فروردین که برف شدیدی هم
میبارید، به پایگاه سوم شکاری شهید نوژه در همدان منتقل شدیم. البته ما در
جریان عملیات نبودیم و قرار هم نبود که ما در جریان قرار بگیریم و مأموریت
از بُعد حفاظتی و امنیتی حساسیت داشت. شاید باور نکنید تا آن لحظه که ما
در پست فرماندهی قرار گرفتیم و مأموریت ابلاغ شد، خود ما نمیدانستیم که چه
کار باید بکنیم و فکر میکردیم این مأموریت مانند مأموریت های دیگر است. و
تا اینکه عصر روزی که قرار بود فردای آن عملیات انجام شود، ابلاغ کردند که
بیایید پست فرماندهی و مأموریتی را انجام دهید.
همه
ما، که حدود 20 نفر بودیم، بعد از اذان صبح رفتیم پست فرماندهی. ابتدا
لیدر دسته پروازی، امیر برات پور توجیه کرد که مأموریتی است و در این
مأموریت 80درصد کیل1 هست. کیل یعنی مردن! لذا اگر کسی هست که
تمایلی به انجام این مأموریت ندارد و هر کس به هر علتی نمیتواند در این
مأموریت شرکت کند، اعلام نماید. چون هر خلبان در پرواز عادی خودش اگر یک
سرما خوردگی معمولی هم دارد، نباید در عملیات شرکت کند؛ چرا که وضعیت جوی
در او اثر میگذارد و پرواز درست انجام نمیشود. بنابراین ایشان برابر
مقررات موارد را اعلام کردند. خوشبختانه نه تنها کسی اعلام انصراف نکرد،
بلکه آن روزها همه در تلاش بودند به نوعی خودشان را در این جمع بگنجانند و
این مأموریت انجام شود. بعد مأموریت باز شد و توضیحات کامل مطرح گردید و
سپس نماز صبح در یک حال عرفانی و روحانی اقامه شد. بعد از نماز، هر یک از
خلبانان با خلوص نیت مشغول دعا شدند. من بعد از این قضایا خواستم که تماسی
با خانواده در تهران داشته باشم. وقتی 5 تا از 6 شماره را گرفتم و به شماره
ششم رسیدم، انگشتم میلرزید؛ یعنی توان این را نداشتم که شماره ششم را
بگیرم به جهت اینکه گفتم نکند از تُن صدای من بفهمند خبری است. منصرف شدم و
تلفن نکردم و بعد از آن توجیه انجام شد و گفته شد مأموریت این است که ما
میخواهیم برویم در منتهی الیه خاک عراق و مجموعه الولید که به اچ-3 معروف
است را بمباران کنیم.
به
هر صورت توجیه پرواز که تمام شد، به هر کداممان مبلغی پول عراقی دادند و
گفتند، این پول را داشته باشید که اگر در طول عملیات اتفاقی افتاد و ایجکت (Egect) کردید، بتوانید از آن استفاده کنید.
از
آنجا که هوا سرد بود، لباس گرم و زمستانی پوشیدیم و یک جیره جنگی هم
داشتیم که شامل مقداری مواد خوراکی مثل مغز پسته و بادام بود و به همراه یک
تیتاپ که اگر احیاناً ایجکت کردیم، بتوانیم حداقل در یک مدت کوتاه از آن
استفاده کنیم.
از
اتاق چتر که بیرون آمدیم، دوستانی که آنجا بودند لطف کردند تک تک بچهها
را از زیر قرآن رد کردند و سوار مینیبوس شدیم و رفتیم پای هواپیما. قرار
بود مأموریت در سکوت مطلق رادیویی باشد تا بتوانند از نظر حفاظتی رعایت همه
جوانب را بکنند، چون اگر زیاد صحبت میکردیم مأموریت لو میرفت. بنابراین
قرار شد که تمام کارها و حرکاتمان در سکوت مطلق باشد، البته این نکته را
باید عرض کنم که رمز عملیات و انجام مأموریت بهنام امیرالمومنین(ع) کلمه
«امیر»بود،یعنی قرار بود یک کلمه صحبت شود وآن کلمه«امیر» بود که اگر ما
برفراز دریاچه ارومیه میرسیدیم و کلمه «امیر» را میشنیدیم؛ یعنی اینکه
عملیات انجام میشود و اگر بعد از سوختگیری اول، این کلمه عنوان نمیشد؛
یعنی عملیات لغو است و باید بر میگردیم.
بنابراین
10 فروند هواپیمای شکاری اف4 در سکوت مطلق روشن شد که از این 10 فروند 2
فروند، رزرو بود و8 فروند اصلی. این دو رزرو تا روی دریاچه ارومیه با
مامیآمدند تا اگر به عللی بر روی دریاچه ارومیه مشکلی پیش آمد، این دو
هواپیما جایگزین شوند،یعنی پیش بینی همه چیز به نحو احسن شده بود.
بعد یکی یکی هواپیماها وارد باند شدند و چهار فروند چهار فروند، «تیکآف»2 (take off) کردند وبعد از آن دو فروند رزرو از زمین برخاستند. (زمان تیکآف حدوداً قبل از طلوع آفتاب بود.)
زمان
جنگ در پایگاههای شکاری بهگونهای بود که اگر یک هواپیما هم میخواست
تیکآف کند، تمام کارکنان و همچنین خانواده ها مطلع میشدند که هواپیمایی
رفته برای عملیات و ثانیه شماری میکردند حداکثر یک ساعت بشود تا آن
هواپیما برگردد. اگر از این مدت بیشتر میشد، خود کارکنان که آن هواپیما را
برای پرواز آماده کرده بودند، نگران میشدند. گذشته از خانواده ها که
نگرانی شان طبیعی بود، کلیه کارکنان در نگرانی به سر میبردند تا هواپیما
بنشیند. ما با ده فروند هواپیما، آن هم صبح زود بلند شدیم،تمام کارکنان
پایگاه اگر چه در جریان مأموریت نبودند، ولی از تعداد هواپیماها میفهمیدند
که مأموریت مهمی است؛ لذا همه دست به دعا برداشتند.
بعد
از اینکه بلند شدیم و به دریاچه ارومیه رسیدیم خوشبختانه هیچ گونه تماس
رادیویی با هیچ جا انجام نشد، فقط در همان فرودگاه، لیدر دسته پروازی یک
بار گفت «امیر»و بقیه هواپیماها به ترتیب گفتند :2-3-4-5-6و...) خلاصه وقتی
به روی دریاچه ارومیه رسیدیم، شاهد بودیم دو فروند از هواپیماهای تانکر
(سوخترسان) نیروی هوایی منتظر ما هستند. از قبل برنامه ریزی شده بود که
این دو هواپیما روی دریاچه ارومیه منتظر ما باشند تا به محض اینکه رسیدیم،
سوخت گیری هوایی را انجام دهیم و باک بنزین را پر کرده و وارد خاک عراق
شویم و مأموریت را انجام دهیم.لازم است اضافه کنم که در این مأموریت حتی
خلبانان اف5 و اف14هم همکاری
داشتند به جهت اینکه آنها باید یک مأموریت ایذایی را ترتیب میدادند و سر
پدافند را گرم میکردند تا ما وارد خاک عراق شویم؛ به این صورت که همزمان که
ما مشغول سوختگیری بودیم، خلبانان اف5 و اف14باید عملیاتی را در کرکوک،
موصل و اربیل انجام میدادند که توجه پدافند هوایی به آنها جلب شود و از ما
غافل شوند و ما در حداقل زمان و در حداقل ارتفاع ممکن حرکت کنیم و از مرز
بگذریم.
سوخت
گیری بر روری دریاچه ارومیه حدود 20 دقیقه طول کشید، در همان لحظات به
خودم گفتم : «ما در خاک خودمان هستیم، هیچ تهدیدی هم نداریم. هیچ اتفاقی هم
نیفتاده و 20 دقیقه وقت خودمان را صرف سوخت گیری هوایی کردیم که حالا
میرویم داخل خاک دشمن هم میخواهیم سوخت گیری کنیم، خب! اگر اینجا 20
دقیقه طول میکشد، آنجا حتماً 40 دقیقه طول میکشد؛ به جهت اینکه استرس
است، دلهره است تهدیدات و پدافند است و مسائلی که مربوط به جنگ میشود.»
این نگرانی را من به شخصه در خودم داشتم و دعا میکردم خدایا مدت این سوخت
گیری کمتر بشود تا بتوانم تشخیص بدهم آن طرف چقدر طول میکشد.
بعد
از اینکه هر 8 هواپیما سوخت گیری شان به پایان رسید - جالب است بدانید -
آن دو هواپیمای رزرو با حرکاتشان و با زبان بی زبانی به لیدر میفهماندند
که اجازه بدهید ما هم با شما همراه شویم که لیدر دسته مان موافق نبودند،
چون طرح ریزی برای هشت فروند هواپیما شده بود.
بعد
از اتمام سوخت گیری کلمه رمز را از هواپیمای سوخت رسان شنیدیم. و این کلمه
امیر یعنی ما داریم میرویم آن طرف و شهادت هم در انتظار شماست و به
دنبالش موفقیت و زدن و انجام مأموریت و... با کلمه امیر فقط لیدر دسته -
اگر اشتباه نکنم - یک یا علی گفتند و سر هواپیما را کج کردیم به سمت مرزهای
عراق. در لحظهای که میخواستیم وارد خاک عراق شویم، دوستان دیگر از
پایگاههای دیگر مأموریت داشتند که به یاری ما بیایند، از این جهت که
هواپیمای آنها پوشش هوایی احتمالی را به سمت خودشان بکشند و مشغولشان کنند.
به لطف خداوند این کار با موفقیت انجام شد و همزمان آنها به
پایگاه های
کرکوک، موصل و اربیل حمله کردند و هواپیماهای آنها را به طرف خودشان
میکشاندند و کار را به جایی رساندند که پدافند هوایی دشمن کاملاً از ما
غافل شدند و جالب است بدانید بعد از این عملیات، فرمانده پدافند هوایی عراق
به خاطر این مأموریت تیرباران شد و همچنین کلیه فرماندهان رده بالای
پدافندیشان اعدام و آنهایی که رده پایین بودند به زندانهای طویل المدت
محکوم شدند.
البته
شما در فیلم حمله به اچ-3 دیدید زمانی که ما وارد خاک عراق شدیم آنها یک
لحظه ما را دیدند و آن شخصی که هواپیما را دید تصور کرد هواپیماهای ترکیه
هستند که پایین آمدند و در حال گشت زنی هستند و به فرمانده اش اینگونه
گفت، ما همزمان خاک عراق را طی کردیم و طبق پیش بینی باید در شمال غرب
عراق، لب مرز عراق و سوریه مجددا سوخت گیری میکردیم که به راحتی سوخت گیری
اول نبود، بعد از سوخت گیری اول آن دو هواپیمای سوخت رسان با یک ترفند
هوایی وارد خاک عراق شدند.
سرانجام
همة هواپیماهای ما بر روی هدف رسیدند و با موفقیت کامل مأموریت خود را
انجام دادند. در این مأموریت بینظیر بر اثر بمباران دقیق خلبانان تیزپرواز
ما تلفات و ضایعات سنگینی به نیروی هوایی دشمن وارد آمد. در این عملیات 48
فروند هواپیمای شکاری، بمبافکن شامل میگ 21، میگ 23،سوخوی 20، سوخوی 22،
توپولف 16، و میراژ منهدم شده و یا آسیب جدی دیدند. همچنین سه آشیانه
بزرگ هواپیما، دو دستگاه رادار، و چندین پناهگاه بتونی هواپیما نیز به طور
کلی تخریب شد. عملیات غرورآفرین اجرای موفقیتآمیز این عملیات تأثیر بسزایی
در روحیة رزمندگان اسلام داشت. چند ماه بعد عملیات موفق «ثامنالائمه»
انجام شد و پس از آن نیز عملیاتهای موفق طریقالقدس، فتحالمبین و
بیتالمقدس با موفقیت کامل و با پشتیبانی کامل نیروی هواپیما رتش به اجرا
درآمدند.
پینوشت:
1 - احتمال کشته شدن.
2 – عمل کنده شدن هواپیما از روی زمین را «تیکآف» میگویند.
۹۲/۰۷/۰۴
۰
۰
مصطفی نداف