مقدمه
شهید
سرلشگر حسن آبشناسان در سال 1315 در تهران در خانواده اى مذهبى چشم به
جهان گشود. در دوران طفولیت و نوجوانى با اسلام و احکام نورانى آن آشنا شده
و با قرآن مجید و نهج البلاغه انس و خویى پیدا کرد و در حد توان تکالیف
شرعى خود را انجام مى داد. پس از طى دوره متوسطه و کسب دیپلم در سال 1336
به دانشگاه افسرى وارد و در سال 1339 با درجه ستوان دومى فارغ التحصیل شده و دوره مقدماتى را در سال 1340 با رتبه ممتاز به پایان رساند.
وی
اولین دوره رنجر را که در ایران تشکیل شد طى نموده و در سال 1356 دوره
عالى ستاد فرماندهى را گذراند و در این میان نیز دوره هاى چتر بازى و
تکاورى را در داخل و خارج از کشور طى کرد.
پس
از پیروزى انقلاب اسلامى با ایمان و اعتقادی راسخ و تعهدی خالصانه جنگ هاى
چریکى را به همرزمان خود آموزش داده که در کردستان قبل از جنگ تحمیلى و در
تمام مناطق عملیاتى بعد از جنگ بسیارى از شاگردان با اخلاص ایشان با
ایثارگرى هاى بسیار زیاد خود افتخار آفریده و به دشمن بعثى فهماندند که در
این مملکت جاى تاخت و تاز آنها نیست.
وى
از اولین روزهاى جنگ تحمیلى به منطقه جنوب اعزام شد و موفقیت هاى بسیارى
در جنگ هاى نامنظم کسب و اولین اسراى عراقى را به اسارت گرفت. چندى بعد در
عملیاتى از ناحیه کتف مجروح شد ولى براى مداوا در بهدارى توقف نکرد و از آن
به بعد اهالى دشت عباس به وى لقب شیر صحرا را دادند. ایشان بعلت همین فداکارى و زحمت ها به فرماندهى قرارگاه حمزه سید الشهدا (ع)
منصوب گردید و با اتحاد صمیمانه ارتش و سپاه به پیروزى هاى چشمگیرى نائل
شد که پیام تاریخى امام راحل براى رزمندگان قرارگاه را در پى داشت. آخرین
سمت آن شهید بزرگوار فرماندهى لشکر 23 تکاور نیروى زمینی ارتش بود که قریب به 4 ماه طول کشید.
همسر شهید مى گوید:
ایشان از سال 1359 و در روزهاى جنگ در جبهه بودند. در مورد خصوصیات اخلاقى این شهید
بزرگوار فقط چند کلمه صحبت مى کنم، روى یکى از دفترچه هاى یادداشت خودش که
براى ما آوردند خواندم که نوشته بود «در میدان نبرد علاوه بر دانش و
معلومات، جسارت ها و لیاقت ها و ابتکارات در فرماندهى لازم است» و واقعا
این صفات فرماندهى را ایشان داشتند و کاملا به آن عمل مى کردند و در قسمت
دیگر نوشته بودند که «مرگ با افتخار بر زندگى ننگین ترجیح دارد، هرگز در
این دنیا هراس نداشته باشید» و تمامى این نوشته ها را از سخنان حضرت على
(ع) و ائمه اطهار (علیهم السلام) مى نوشتند. حتى طرح ها و نقشه هاى جنگى
همه از روى آیه هاى قرآن بود که این را من مطمئن هستم. و اما بعد از شهادتشان از خداوند مى خواهم که راهش را به همان طریقى که بود ادامه دهیم.
از زبان مادر شهید:
پسر
من خیلى خوب و مهربان و با خدا بود و یادم هست از بچگى علاقه شدیدى به
اسلام و اجراى دستورات الهى داشت و نماز مى خواند و روزه مى گرفت و به
دیگران کمک مى کرد و همیشه قرآن مى خواند و همیشه پرچمدار اسلام بود و هر
کجا که روضه خوانى بود، سینه زنى بود اول او بود و همیشه به او مى گفتم
مادر جان پرچمدارى خطرناک است. ولى او مى گفت: مادر خدا نگهدار من است. در
عملیات مختلفى شرکت کرد و واقعا هم خدا نگهدار او بود تا این که اواخر که
به آرزوى خودش رسید و پیامم به مادران شهید این است که اگر فرزندانشان شهید شده اند ناراحت نباشند، بخاطر خدا باید صبر کنیم، بچه هاى ما شهید هستند و ما بخاطر خدا آنها را داده ایم، نباید ناراحت باشیم و باید صبر کنیم.
فرزند از پدر مى گوید:
در مورد آن مسائلى که از
اول ما خودمان را شناختیم و کم کم به اخلاق بارز و نیکوى ایشان پى بردیم
صحبت کنم و در مورد مسائل مختلفى که همیشه به من مى گفتند و همچنین از جمله
نوشته هایى که در یادداشتها بر ایمان از او باقى مانده است. پدرم اولین
دوره رنجر را در ایران دیده بودند و کلیه دوره هاى رزمى را با موفقیت به
پایان رسانده بودند با این حال تمام کتابهائى را
که در مورد جنگ بود مطالعه کرده بودند حتى جنگ هاى سایر کشورها را بخصوص
تاریخ جنگ هاى صدر اسلام را همیشه مطالعه مى کردند و از فرامین و صحبت هاى
پیامبر اکرم (ص) و حضرت على (ع) در جنگ ها درس مى گرفتند و رشته خود ایشان
جنگ هاى نامنظم بود . متخصص در عملیات کوهستان بودند و از شروع جنگ در جبهه
جنوب و سپس به جبهه هاى غرب رفتند و در پاک سازى هاى زیادى با شهید بروجردى همراه بودند بطورى که با شهید بروجردى پیمان اخوت و برادرى بسته بودند و شهادت شهید بروجردى اثر زیادى روى پدرم گذاشته بود.
سخنانى از دوست همسنگر در مورد شهید:
بعد
از یکى دو هفته که با تمام وسایل انفرادى ما از اینجا به آنجا مى بردند ما
از دست ایشان عصبانى شده اما بعدها ما با طرز رفتار و مرام ایشان خوى و
انس گرفتیم و ایشان عدالت را با زیر دستان خود به نحو احسن رعایت مى نموند.
و بعدها که ما این شخصیت را شناختیم بیشتر و بیشتر به او علاقه پیدا کردیم.
ایشان
نظم خواصى چه در حیطه نظامى و چه در حیطه شخصى داشتند و این نظم زبانزد هر
زمان او بود. ما به خانه ایشان رفته بودیم دیدیم تمامى برنامه هاى درسى
فرزندان ایشان را از روى نهج البلاغه و قرآن تنظیم کرده بود. امیر آبشناسان
به خواندن نماز شب در منطقه عملیاتى هم مقید بودند و قرآن زیاد تلاوت مى
کردند و هیچگاه در انظار نمى گفتند که قرآن مى خوانم.
من
ابتدا ایشان را نمى شناختم و مى گفتم که این پیرمرد کیست که ما باید با او
به عملیات برویم و چون مى دیدم که ایشان براى انقلاب زیاد زحمت مى کشند به
ایشان علاقمند شدم.
خاطرات دوستان:
امیر سرتیپ آراسته، رئیس هیأت معارف جنگ شهید سپهبد صیاد شیرازی شبى را بخاطر دارد که شهید
آبشناسان خاضعانه از اینکه خداوند قادر و توانا او را در انجام عملیات هاى
متعدد دشمن شکن به پیروزى رساند، به درگاه احدیت شکرگذارى مى نماید و
خاشعانه از خداوند مى خواهد که او را به جوار خویش فرا خواند تا اینکه
فرداى همان شب یعنى در تاریخ 8/7/64 حضرت بارى تعالى دعاى بنده خاص خود را
اجابت کرد و سرانجام او در میدان نبرد با دشمن به لقاءالله پیوست.
تنظیم: شهروز علیمردانی- خبرنگار ارتش جمهوری اسلامی ایران
۹۲/۰۳/۰۶
۰
۰
مصطفی نداف