گزاف
نیست که بگوییم زیردریایی های پرتاب کننده موشک های بالستیک و کروز اصلی
ترین و قوی ترین سلاح اتمی ایالات متحده آمریکا هستند که باعث اعطای ابر
قدرتی در آغاز قرن بیست و یکم به این کشور شدند، داشتن همچین سلاح متحرکی
در زیر دریا نیازمند هزینه های سنگینی می باشد و دانش و منابع زیادی را می
طلبد ولی با این حال با نقشی که می توانند بازی کنند و هر نقطه از دنیا را
بدون اینکه مکانشان معلوم باشد مورد هدف قرار دهند، این هزینه را توجیه می
کنند. این زیردریایی ها همچنین
نقش بسیار راهبردی در طول جنگ سرد داشتند .ایده ی اولیه این طرح به زمان
جنگ جهانی دوم بر می گردد. زمانی که آمریکاییها وارد جنگ شدند آلمانیها به
دنبال راهی بودند تا بتوانند خاک آمریکا را مورد حمله قرار دهند. اما یک
مانع بزرگ مانع این امر بود و آن هم محدودیت برد سلاحهای آن زمان بود،
آلمانها برای غلبه بر این مشکل به طرح چندین نقشه دست
زدند، در ابتدا طرحی به اجرا در آمد که در آن زیردریایی های نیروی دریایی
آلمان با پیاده کردن چندین دسته خرابکار در خاک آمریکا اقدام به وارد کردن
خسارت کنند، این کار چندین بار توسط تعدادی از زیردریایی های نیروی دریایی
آلمان صورت گرفت ولی در نهایت به علت نداشتن اطمینان کافی و بی فکری عوامل
آلمانی کنار گذاشته شد.
طرح
بعدی که مطرح شد عبارت بود از همکاری مشترک نیروی هوایی و نیروی دریایی با
یکدیگر، به این صورت که یک زیردریایی آلمانی در منطقه ای در اقیانوس اطلس
به صورت انتظار باقی می ماند، در این هنگام بمب افکنهای سنگین 6 موتوره Ju-390.
یا دیگر بمب افکنها قبل از اینکه سوختشان به اتمام برسد بر روی دریا در
کنار زیردریایی مد نظر فرود آمده و پس از سوختگیری برای بمباران شهر
نیویورک به پرواز درآیند، این طرح نیز به دلیل بی علاقگی نیروی هوایی و
نیروی دریایی به کناری گذاشته شد.اما این پایان ماجرا نبود، طرح دیگری
توسط دکتر ارنست اشتاین هوف و برادر او فریتس اشتاین هوف و یک مهندس از
مرکز گسترش و تحقیقات راکتی و موشکی فوق محرمانه آلمان ارائه شد،آنها بر
این باور بودند که می توان یک راکت را از عرشه زیردریایی در اعماق آب شلیک
کرد.ایده ی پرتاب راکت از زیردریایی تا قبل از سال 1941 توسط مرکز تحقیقات راکتی و موشکی فوق محرمانه آلمان قابلیت اجرایی پیدا کرد.
در تابستان سال 1942 آلمانها تعدادی لانچر راکت توپخانه نیروی زمینی به نام "وور گرات 41" را
بر روی عرشه ی زیردریایی یو-511 سوار کرده و چندین آزمایش عملی را صورت
دادند، نتایج آزمایشها موفقیت آمیز بود. آنها اقدام به تست راکتها به 2
صورت از زیردریایی کردند، زمانی
که زیردریایی بر روی سطح آب قرار دارد و زمانی که در زیر آب قرار دارد.
نتایج به دست آمده در هر 2 صورت آزمایشها موفقیت آمیز بود. زیردریایی ها می
توانستند اقدام به شلیک راکت از عمق 12 متری (40 فوت) کنند. این آزمایش
نشان داد که حتی پرتاب از عمق 15 متری باعث منحرف شدن راکت از مسیر خود نسبت به مسیر پروازی عادی بر روی زمین نشد.
یک راکت توپخانه مدل 41
سوار کردن راکتهای مدل 41 در یک قاب چوبی بر روی عرشه ی یو-511 در 4 ژوئن 1942
تصاویر از این آزمایشهای پرتاب در ماههای ژوئن و مه سال 1942
دونیتس فرمانده کل
ناوگان زیردریایی های آلمان در آن سال نسبت به این سیستم به عنوان سلاحی
ضد اسکورت کشتی ها و برای حمله به تاسیسات ساحلی خاک آمریکا ابراز علاقه
مندی کرد و دستور پیگیری آن را صادر نمود اما در ادامه پیشرفت پروژه، طرح
دچار اشکالات فنی شد. هنوز سیستم هدفگیری دقیق و هدایت مناسبی برای هدف
قراردادن کشتی های روی سطح وجود نداشت. از انجاییکه مرکز تحقیقات راکتی و موشکی آلمان همزمان در حال کار بر روی پروژه بمب پرنده و-1 بود، نمی توانستند زمانی خاص را برای این پروژه صرف کنند. در نتیجه کار بر روی این سیستم زیردریایی ها به علت اضطراری نبودن آن متوقف شد و محور تلاشها به جای حل این مشکل به روی پروژه اژدر صوتی بود.
البته این ایده به طور کامل کنار گذاشته نشد، در تابستان سال 1944 سه
زیردریایی ناوگان دریای سیاه به طور مخفیانه مجهز به راکتهای توپخانه شدند
و به تاسیسات ساحلی و کشتی های جنگی شوروی حمله کردند، از مقدار صدمات
وارد شده اطلاعی در دست نیست ولی این حمله موشکی توسط زیردریایی، برای
نخستین بار از این نوع در طول تاریخ بود.
اما در جولای سال 1943 بعد از توسعه ی موفقیت آمیز موشک " v-1 " بار دیگر کار بر روی این پروژه شروع شد. Vergeltungswaffen 1 که به اختصار V-1 نامیده می شود به معنای سلاح انتقام 1 می باشد.این
موشک که جزو نخستین پرنده های بی سرنشین تاریخ هوانوردی است از یک موتور
پالس-جت بهره می برد و بردی برابر 238 کیلومتر داشت. این موشک برای پرتاب
توسط ایستگاههای ثابت زمینی طراحی شده بود،به علت موفقیت آمیز بودن آن،
ایده ی پرتاب آن توسط زیردریایی ها نیز پیشنهاد شد. این ایده آن را سلاحی
با قابلیت تحرک می کرد که قادر به هدف قرار دادن تقریبا هر شهر و نقطه ای
در سراسر جهان بود.
اما v-1 هنوز یک سلاح برای لوفت وافه ( نیروی هوایی آلمان ) بود و در نتیجه دوباره کار بر روی این پروژه کنسل شد.
زمانی که موشک وی 2 در سال 1943 توسعه داده شد. ایده ی پرتاب راکت از زیردریایی ها دوباره اما اینبار به صورت جدی مطرح شد، ولی مرکز گسترش و تحقیقات راکتی و موشکی فوق محرمانه آلمان تا
اواخر سال 1944 نتوانست هیچ منبع و بودجه ای را به آن اختصاص دهد. با این
حال در این زمان کار بر روی آن شروع شد و به بالاترین سطح اهمیت و توجه در مرکز گسترش و تحقیقات راکتی و موشکی محرمانه آلمان رسید، نام رمزی پروژه
"پروف استند 7" قرار گرفت وهدف آن مورد اصابت قرار دادن نیویورک بود . این
طرح جدید توسط یک عضو رسمی جبهه کارگران آلمان به نام "دایرکتور لافرنتس"
پیشنهاد شد.
موشک V-2
طرح کار به این صورت بود که از آنجاییکه به علت اندازه ی بزرگ موشک وی 2 نمی توانستند آن را درون زیر دریایی جای دهند، موشک را درون یک تیوب
و محفظه ی سیلندری که آب قادر به نفوذ در آن نباشد قرار می دادند و این
محفظه توسط زیردریایی تا نقطه ی مورد نظری در اقیانوس اطلس یدک کشیده می
شود و سپس موشک را سوختگیری نموده و سیستمهای هدایت آن را سوار نموده و به
سمت نیویورک پرتاب نمایند.3 تیوب برای یدک کشیده شدن در اقیانوس اطلس توسط زیردریایی مدل
XXI در نظر گرفته شد، هر کدام از این تیوبها 500 تن وزن داشته و قرار بود
به وسیله نیروی رو به جلوی زیردریایی در آب غوطه ور بماند. جدا از محموله ی
موشک این تیوبها، آنها مجهز به یک موتور دیزلی بودند تا در صورت نیاز در
بین راه، به زیردریایی کمک برسانند.با
رسیدن به نقطه ی پرتاب ، مخازن تیوبها آب گیری شده و تیوبها به حالت قائم
در می آمدند و زمانی که سیستم هدایت آنها نصب می شد به وسیله کنترل از راه
دور توسط زیردریایی پرتاب شده و به سوی هدف روانه می شدند.
محفظه های سیلندری که در آن یک فروند موشک V-2 قرا می گرفت.
تیوب
مورد نظر به وسیله زیردریایی تا نقطه ی پرتاب یدک کشیده شده و با پر شدن
مخازن آبگیر تیوب به حالت قائم در می آمدند وپس از سوختگیری و نصب سیستم
هدایت بر روی آنها،به وسیله ریموت از راه دور از طریق زیردریایی پرتاب می
شدند.
اسناد
موجود در المان نشان می دهد که دستورات برای این 3 تیوب در دسامبر سال
1944 صادر شده اند که تا پایان جنگ حداقل یکی از تیوبها کامل شده بود و
همچنین برنامه ریزی برای توسعه زیردریایی های قاره پیمای شلیک کننده موشک
بالستیک نیز تکمیل شده بودند ولی هر دوی اینها با تمام شدن جنگ، پایان
یافتند.این که چرا آلمان در اواخر جنگ زمانی که به سرعت در حال شکست خوردن در تمام جبهه ها بود اقدام به هزینه کردن برای یک
پروژه جاه طلبانه دیگر می کرد کاملا قابل درک است، جدا از این حقیقت آشکار
که هیتلر علاقه مند به همچین پروژه های بزرگ و شگفت آوری داشت. اما اندیشه
ی اصلی پشت این پروژه کشاندن جنگ به خاک آمریکا بود. این یک جنگ روانی بود
تا رایش سوم شهروندان آمریکا را تحت تاثیر قرار داده و به آنها نشان دهد
که هیچ نقطه ای امن نیست، حتی خاک خودشان.از آنجاییکه دانشمندان و مهندسان عالی رتبه آلمانی در پیروزیهای سریع بر فرانسه نقشی بزرگ
داشتند، به همین دلیل با خراب شدن اوضاع جبهه ها بیشتر امیدها به دست
یافتن به تکنولوژیهای نوینی بود که بتواند روی اتفاقات جنگ را برگرداند، به
همین دلیل طرحهایی همچون موشکهای هدایت شونده مجهز
به دوربین در شب، جت های جنگنده و ...به مرحله ی ظهور رسیدند. دانشمندان و
مهندسان آلمانی به دنبال تکنولوژی بودند که بتواند به آنها برتری نسبت به
متفقین ببخشد و آنها را از محاصره متفقین در آورد.
موشک
های وی-2 دارای دقت پایینی بودند و در صورت موفقیت پروژه و پرتاب آنها نمی
توانست ضربه ی چندانی به توان جنگی متفقین وارد کند اما می توانست به طور
قطع یک پیروزی روانی باشد.متفقین به وسیله سازمانهای جاسوسی خود
اطلاعاتی در مورد برنامه موشکی آلمانها و این پروژه به دست آورده بودند در
نتیجه دست به طرح یک نقشه احتمالی برای خنثی کردن این تهدیدات در صورت اجرا
زدند.این عملیات احتمالی نام رمز "قطره ی اشک" را بخود گرفت و در آن ایالات متحده آمریکا 4 ناوگان اسکورت را برای جلوگیری از هرگونه نفوذ زیردریایی های آلمانی به سواحل آمریکا قرار داد.به
همین دلیل در مارس 1945 زمانی که یک دسته ی شش تایی از زیردریایی های
آلمانی وارد منطقه شدند سریعا توسط آمریکاییها کشف شده و 4 فروند از آنها
نابود شده و 2 فروند راه فرار را در پیش گرفتند. اگرچه بعدها مشخص شد این
حمله ی 6 فروندی، حمله موشکی طرح بالا نبوده است.
یکی از اسرار پوشیده مانده ی جنگ مربوط به غرق شدن یک فروند زیردریایی U-1053 در 15 فوریه 1945 می شود.این یک زیردریایی مدل VIIC بود که گفته شد در طی یک تمرین غواصی عمیق در دریای شمال نزدیک برگن در نروژ غرق شد.در آن زمان مدل VII یک مدل کهنه و از رده خارج توسط مقامات و فرماندهان ارشد اعلام شده و تولید آن متوقف شده و جایگزین با زیردریایی های مدل XIIشده بود.اینکه
واقعا چرا در اواخر جنگ این مدل زیردریایی برای تمرین غواصی رفته است
ناشناخته است. اما برخی از مقامات آن را به آزمایشات راکتی منسوب کرده اند ،
هرچند هنوز به طور کامل مشخص نشده است.
در
یک طرح جداگانه دیگر، تا پایان جنگ سیستم هدایت راکتها و هدفیابی کشتی ها و
اهداف سطحی که با استفاده از راکتهای ضد کشتی می توانستند آنها را مورد
اصابت قرار دهند تکمیل شده و بر روی آخرین مدل از زیردریایی های آلمانها
یعنی XXIs سوار
شده بود. این سیستم راکتها را قادر می ساخت از عمق و زیر آب پرتاب شده و
هدفهای سطحی را با دقت مورد اصابت قرار دهند. اگرچه خود راکتها تا پایان
یافتن جنگ هنوز در حال توسعه بودند.بعد از جنگ این ایده و طرحهای مربوط
به آن باعث پیشرفت و پرتاب موشکهای بالستیک و کروز از زیردریایی ها در دهه
ی 50 میلادی توسط ایالات متحده آمریکا و شوروی شد. روسها با اسیر کردن
مهندسان و متخصصان آلمانی و بردن نقشه ها و طرحهای پروژه توانستند در دهه ی
پنجاه این مدل زیردریایی های پرتاب کننده موشک را به کار گیرند، آمریکایی
ها نیز در قدم بعدی تحت برنامه های ریگولوس و پلاریس توانستند موشکها را در
داخل زیردریایی قرار دهند و دیگر از تیوب جداگانه برای حمل و پرتاب آنها
خبری نبود.
امروزه
نیز زیردریایی های پرتاب کننده موشکهای بالستیک با کلاهک های اتمی جزو
تسلیحات استراتژیک قدرتها می باشند ، شاید در زمان جنگ جهانی دوم این سلاح
تنها می توانست اثری روانی به جای بگذارد و بیشتر به مانند یک نمایش شاهکار
به نظر می رسید ولی در دهه های بعد از آن تا به امروزه به یکی از تاثیر
گذارترین سلاحها تبدیل شده است که با آنها می توان هر نقطه ی این کره خاکی
را با کلاهکهای کشتار جمعی مورد هدف قرار داد بدون اینکه بدانیم این
زیردریایی ها در حال حاضر در حال حرکت در کدام نقطه ی اقیانوسها و دریاها
هستند. حکومت آلمان نازی،رایش سوم، در پی ترکیب پروژه های اینچنین سطح بالای خود با
یکدیگر برای رسیدن به هدفی که هیتلر مصرانه خواستار آن بود و آن هدف حداقل
نابودی شهرهای سواحل شرقی آمریکا بود در تلاش بود. پروژه های جاه طلبانه
ای همچون شکافت و برنامه هسته ای؛ موشکها و جت بمب افکنهای قاره پیما، نسل
جدید زیردریایی های پنهانکار و اسناد و طرحهای حمله نمایانگر این تصمیم بود.اسنادی
که پس از جنگ به دست آمد این هدف رایش سوم را مشخص ساخت، نقشه ای که در
زیر می بینید، نقشه ای مربوط به نیروی هوایی آلمان است که در آن شعاع خسارت
وارده به منهتن توسط یک موشک با کلاهک هسته ای پیش بینی شده بود. اما زمان
برای دانشمندان و متخصصان موشکی آلمان پایان یافت و آنها در اجرای نقشه ی
خود ناکام ماندند. شاید اگر سرنوشت تنها اندکی زمان بیشتری دراختیار نازیها
می گذاشت ، آن سلاح و تکنولوژی که می توانست به یکباره ورق جنگ را
برگرداند و دانشمندان و مهندسان المانی در پی آن بوده و اکثر امیدها به آن
بود به سرانجام رسیده و همان گونه که آمریکاییها ژاپن را با بمب اتمی تسلیم
کردند؛ شاهد تسلیم آمریکا و متفقینی می بودیم که از هر طرف به سرعت در حال
پیشروی بودند .
نقشه
ای مربوط به نیروی هوایی آلمان که در آن شعاع خسارت وارده به منطقه منهتن
آمریکا توسط یک موشک با کلاهک هسته ای پیش بینی شده بود.
نویسنده : محمدحسین پاز
۹۱/۰۹/۲۳
۰
۰
مصطفی نداف