روبرو شدن با مرگ برای شجاعترین افراد هم چیز خیلی سختی است. به خصوص
وقتی که به صورت ناگهانی و در اوج برنامه هایتان برای آینده خود با آن
روبرو شوید. یکی از این موقعیتها مرگ در اثر سقوط هواپیما است. مرگی که
برای همه بسیار وحشتناک ترین نوع مرگ ممکن است تصور شود..
بلیط پرواز دارید. کلی خرت و پرت ها را باید ببرید. اما نه! باید از
خیلی از آنها صرفنظر کنید چون بار زیادی نمی توانید با خود حمل کنید.
پشت تلفن قول می دهید برگشتم انجام میدهم. الان عجله دارم. چه سفری شد همه چیزش هول هولکی!
به فرودگاه میرسید بارها را تحویل میدهید و کارت پرواز میگیرد. همه
چیز عادی است. داخل سالن انتظار افراد مختلفی هستند در نوبت پروازهایشان و
منتظرند تا گیت پرواز برای آنها باز شود.
انتظار چیز خوشایندی نیست اما نگران پرواز هم هستید. اگر بدانید این
آخرین لحظات و ساعات عمرتان است مسلما” آرزو نمی کنید زودتر بگذرند!
گیت پرواز باز میشود. از آن عبور میکنید. هواپیما را می بینید پله ها
را یکی یکی بالا می روید. مهمانداران در آستانه درب هستند و راهنمایی
میکنند.
صندلی تان را می یابید و می نشینید. از پنجره بیرون را می بینید. باند هر دقیقه میزبان یک هواپیما برای برای فرود و یا اوجگیری است.
سرتان را بر می گردانید مهماندار می گوید کمر را ببندید و صندلی را
صاف کنید. استارت موتورها خورده است. صدای موتورها کم کم با سکوت مسافران
و توصیه هایی که از بلندگوی هواپیما پخش میشود همراه میگردد. هواپیما به
سمت باند تاکسی می رود و در نوبت می ایستد تا وارد باند اوجگیری شود.
بی حوصله نیستید اما دلتان شور میزند. آخرین اس ام اس قبل از خاموش کردن موبایل خود را هم میدهید.
“بالاخره همین الان راه افتادیم. رسیدم خبر میدهم. فعلا” بای بای”
موبایلتان را خاموش می کنید. هواپیما دور می زند و در باند اصلی قرار
میگیرد و توقف می کند. لحظه ای بعد صدای موتورها بالا میرود و کم کم
هواپیما سرعت میگیرد. سریع و سریعتر! کمی هواپیما می لرزد اما طبیعی است
روی زمین است. سرعت بالا میرود. بیرون را می بینید برج مراقب معلوم است.
سوله های کنار فرودگاه هم دیده می شوند.
دماغه آرام آرام بالا میرود. از زمین کنده می شوید. با جدا شدن
چرخهای عقب از زمین لرزش قطع میشود. احساس میکنید محتویات شکمتان به پایین
کشیده میشود. شتاب بالایی است. خیلی زود ساختمانهای روی زمین ریز و ریزتر
می شوند. در جاده ماشینها مانند حشرات ریز به نظر می رسند.
چراغ بسته بودن کمربند خاموش میشود. مهمانداران مهیای پذیرایی می
شوند. روزنامه بخوانم؟ موسیقی گوش بدهم؟ با لپ تاپ سرم را گرم کنم؟
مانتیور هواپیما هم دارد فیلم نشان میدهد.
بقیه مسافران یا خوابیده اند (درواقع خود را به خواب می زنند کدامشان
خواب عمیق دارند!) برخی هم معلوم است با هم شوخی میکنند که زمان بگذرد.
بالای ابرها هستید. خوراکیها را هم میخورید. تخمین می زنید که حدودا” چند دقیقه دیگر به مقصد میرسید.
از نظر شما بیرون خیلی قشنگ است. ابرها، خورشید و … همگی زیباست اما
به دلهره پرواز نمیارزد! کاش زودتر می رسیدیم. عه! چقدر انتظار مسخره است!
هواپیما کم کم دارد ارتفاع کم میکند. کمربندتان را می بندید. از دور
ساختمانها دیده می شوند که کم کم بزرگ می شوند. پایین می روید. پایینتر.
لحظه ای که چرخهای عقب با زمین تماس پیدا میکند یک لرزش رخ میدهد و بعد به
تدریج سرعت کم میشود و هواپیما با خورج از باند به سمت گیت ورودی میرود.
موبایلتان را روشن میکنید.
“من رسیدم. حالا چی میخواهی برایت بخرم؟”
این داستان همیشگی پرواز با هواپیما است. اما گاهی اینگونه نمی شود.
.
ابتدای امر بگویم برخلاف تصوری که اغلب افراد دارند شانس مرگ در
هواپیما بارها و بارها کمتر از مرگ در تصادف رانندگی است. این اختلاف ده
ها بار متفاوت است و پرواز ایمن ترین نوع حمل و نقل محسوب میشود.
اما چون حوادث هوایی را رسانه ها مورد بحث قرار میگیرد بیشتر نسبت به
آن حساسیت وجود دارد. امیدوارم چنین تجربه ای برای هیچکس رخ ندهد اما اگر
واقعا” قصد بر سقوط هواپیما باشد مسافران در آن لحظات چه احساسی دارند؟
تجربه نشان داده است در بسیاری موارد حوادث هوایی آنقدر سریع بوده
اند که تصور اینکه افراد چه چگونه با این مرگ سریع روبرو شده اند عجیب است.
با هم برخی حوادث را با هم چک می کنیم.
۱-شلیک به هواپیمای ایرباس ایران توسط مدعیان حقوق بشر! در سال ۱۹۸۸
مسافران پرواز تهران-بندرعباس-دوبی در حال صرف عذا و حرف زدن هستند
که ناگهان هواپیمای ایرباس ۳۰۰ توسط دو موشک هدف قرار میگیرد. اگر جای
مسافران این هواپیما باشید باید خوشحال باشید چون مرگی آنی را تجربه
میکنید. با برخورد موشک در کسری از ثانیه هوای فشرده شده داخل کابین بیرون
میزند (به همین دلیل است که مسافران در دریا لخت بودند! چون این شدت فشار
هوا پارچه ها را پاره میکند!) مرگی بسیار سریع! بسیار سریع! در کسری از
ثانیه همه چیز تمام میشود…. من کجایم؟ اینجا کجاست؟….
2-حادثه توپولف کاسپین در نزدیکی قزوین در سال ۱۳۸۸
مسافران پرواز تهران-ایروان در داخل توپولف در حال اوجگیری هستند.
ارتفاع به حدود ۲۸۰۰۰ پا رسیده است. هنوز تا رسیدن به ۳۲۰۰۰ پا و پرواز
افقی کمی مانده که ناگهان ارتباط قطع میشود! یکی از سه موتور موجود در
انتهای توپولف میترکد. کمپرسور حجم و سنگین آن پوسته را می شکافد و همه
سیمها و هیدرولیکهای هدایت دم هواپیما را نابود میکند. هواپیما در کسری از
ثانیه با چنان شتابی رو به پایین میشود که ارتفاعی که باید در حین فرود
عادی در چند دقیقه پایین بیاید در چند ثانیه طی می کند. این شتاب شدید
موجب میشود همگی از جمله خلبانها بی هوش می شوند. در ثانیه های آخر
سئوالهای مکرر برج مراقبت بی پاسخ می ماند. با برخورد هواپیما به زمین
مسافران بیهوش در اثر انفجار چند ده هزار لیتر بنزین پودر میشوند. خداحافظ
ای آبی روشن عشق…
3-حادثه برخورد توپولف ۱۵۴ با بویینگ ۷۵۷ بر فراز المان در سال ۲۰۰۲
تعداد زیادی از کودکان نخبه روسی که هر یک در نقاشی، شعر و علوم
استعدادی خاص دارند به عنوان جایزه سفر اروپا جایزه گرفته اند. آنها از
پرواز اصلی جا می مانند. چه خوب! در یک روز تا پرواز بعدی در مسکو گشت و
گذار می کنند. اما کاش نمی کردند. پرواز بعدی که آنها را به اروپا خواهد
برد هرگز بر زمین نخواهد نشست. بر فراز آلمان در نیمه های شب به دلیل
اشتباه پرسنل فنی در تعمیر سیستم پیش اخطار پرواز در ارتفاع یکسان دو
هواپیما به هم برخورد می کنند. قصه ای مشابه آنچه در ایرباس ایرانی رخ داد
تکرار میشود. مرگی آنی و سریع. طوریکه ممکن است درگذشتگان از خود بپرسند
کجا هستیم؟ چه شده است؟
اینها برخی نمونه های مرگهای بی دردسر در پروازهای هوایی بوده است. اما
نمونه هایی که در آنها مسافران ثانیه هایی پر اضطراب پیش از مرگ را تجربه
کنند هم بوده است.
1-ایرفرانس ۴۵۹۰ در سال ۲۰۰۰
مسافران کنکورد ایرفرانس خوشحال و شاد در حال سوار شدن بر کنکورد
مافوق صوت هستند تا در کمتر از سه ساعت به نیویورک بروند. اما از لحظه
برخاستن هواپیما از باند فقط ۱۰۰ ثانیه طول کشید تا ۱۲۰ نفر مرگ را در
برابر چشمان خود ببینند. با آتش گرفتن موتور در لحظه اوجگیری (ناشی از
برخورد جسم خارجی که در کف باند بوده و موجب ترکیدن تایر شده بود) مسافران
لرزش و ناپایداری هواپیما را احساس میکنند. هواپیما به کندی اوج میگیرد.
ناگهان با گردش و کاهش ارتفاع تدریجی روبرو میشوند. صدای کابین در جعبه
سیاه نیست. اما صدای خلبانها موجود است.
“داریم تلاش میکنیم خودمان را به فرودگاه لبورژه برساینم. فقط ۳ کیلومتر است….”
“نه… نمی شود… زمان نداریم…خیلی دیر شده…”
هواپیما در برابر چشمان ترسیده و فریاد و ضجه مسافران لحظه به لحظه
ارتفاع کم میکند و در نهایت با یک هتل کوچک برخورد میکند. انفجار عظیمی رخ
میدهد….
2-دی سی ۱۰ امریکن ایرلاین در سال ۱۹۷۹
مسافران جامبوجت دی سی ۱۰ در روزی که تقریبا” همه ظرفیت آن پر است در
انتظار پرواز هستند. هواپیما سرعت میگیرد. در لحظه اوجگیری موتور زیر یکی
از بالها به دلیل شکستن پین نگهدارنده آن (ناشی از اهمال کاری در سرویس)
جدا میشود. مسافران با چشمهای وحشت زده شاهد کنده شدن موتور هستند. موتر
زیر بال کو؟
هواپیما به آرامی اوج میگیرد. خلبان طبق دستورالعمل اضطراری عمل
میکند. بزرگترین اشتباه! بعدها مشخص شد که دستورالعمل اضطاری مذکور غلط
بوده و تضمین کننده سقوط! با اجرای دستورالمعل کاهش سرعت، هواپیما دچار
واماندگی میشود و دماغه رو به پایین می افتد. فریاد و اشک و داد کابین را
فرا گرفته است. هواپیما با سرعت ۳۰۰ کیلومتر بر ساعت با زمین برخورد میکند
و در اثر انفجار بنزین تکه تکه میشود. هیچ جسدی سالم یافته نمیشود….
۳-برخورد دو بویینگ ۷۴۷ بر روی باند مه آلود به یکدیگر
در سال ۱۹۷۷ بدترین حادثه هوایی جهان رخ داد. دو فروند بویینگ ۷۴۷ که
به اضطرار در یک فرودگاه کوچک فرود آمده بودند. در دو انتهای باند قرار
گرفته بودند. به دلیل مه آلود بودن و اشتباه هر دو خلبان مبنی بر اینکه
برج مراقب به من اجازه پرواز داده است به سمت هم حرکت و برخورد کردند و
۵۵۰ نفر داخل هواپیماها گیر افتادند و زنده زنده در آتش سوختند.
از این دست حوادث هم فراوان بوده است که با جستجو در گوگل می توانید جزییات آنها را بر روی ویکی پدیا مطالعه کنید.
در آخر هم باز تاکید میکنم پرواز با هواپیما حتی با استاندارد ایرانی اش! باز هم کم خطرتر از حوادث رانندگی است.
۹۱/۰۶/۳۰
۰
۰
مصطفی نداف