مقدمه:
عملیات غرور افرین خلبانان شجاع نیروی هوایی در انهدام پایگاههای سه گانه الولید در اعماق خاک عراق را می توان یکی از افتخارات بزرگ نیروی هوایی و خلبانان شجاع آن و همچنین یکی از پیچیده ترین عملیات های هوایی در جهان بر شمرد . تا کنون روایت های زیادی از این عملیا بزرگ منتشر گردیده و حتی فیلمی هم بر اساس این عملیات ساخته دشه است . اما گمان می کنم خواندن دوباره این ماجرا از زبان یکی از طراحان اصلی و رهبر دسته پروازی در روز عملیات خالی از لطف نباشد . مطلب زیر تشریح ماجرا از زبان از سرتیپ خلبان فرج الله براتپور می باشد .
دشمن بعثی که طعم تلخ شکست را از همان اوایل جنگ از رزمندگان سلحشور اسلام بویژه خلبانان شجاع نیروی هوایی یاران چشیده بود بریا مصون ماندن هواپیماهای خود از ضربات سنگین و خرد کننده عقابهای تیز پرواز نیروی هوایی اقدام به انتقال هواپیماهای شکاری – بمب افکن و ترابری عملیاتی خود به پایگاه {های سه گانه } الولید H-3 در جوار مرز مشترک خود با اردن نمود تا در فرصت مناسب از آنها استفاده نماید . این انتقال از چشمان تیزبین کارشناسان نیروی هوایی ما پوشیده نماند . در نتیجه مسئولان نظامی خواستار نابودی پایگاه مورد نظر گردیدند . طراحی عملیات کار چندان آسانی نبود . پس از طراحی و بررسیهای لازم و کسب آمادگیهای اولیه در واپسین روزهای اسفند ماه 1359 شهید سرتیپ خلبان جواد فکوری فرمانده وقت نیروی هوایی مرا که در آن زمان مسئولیت عملیات یکی از پایگاهای کشور را بر عهده داشتم احضار و اجرای این ماموریت را به من ابلاغ و تاکید کرد که شخصا فرماندهی دسته پروازی را بر عهده بگیرم . پس از توجیهات کلی از سوی گروه طرح ریز در معاونت عملیات نیروی هوایی تاریخ انجام ماموریت 15 فروردین ماه 1360 تعیین شد . در طرح عملیات مقرر شد انواع هواپیماهای شکاری – بمب افکن ، شکاری – رهگیر ، پست فرماندهی پرنده و هواپیمای سوخت رسان حضور داشته باشند . در این عملیت می بایست با چهار نوبت سوخت گیری هوایی و پرواز در ارتفاع کم مسافت بسیار طولانی مرزهای شرقی کشور عراق را پشت سر گذاشته و پس از نفوذ به عمق خاک این کشور خود را به مرزهای غربی عراق با اردن رسانیده و در یک عملیات غافلگیرانه با یورش به اهداف از پیش تعیین شده آنها را منهدم کرده و پس از سوختگیری مجدد به فضای کشور خود بازگردیم .
زمان اجرای ماموریت فرا رسیده بود و همه چیز می بایست طبق نقشه از پیش طراحی شده انجام می شد . برای انجام یک عملیات بزرگ آماده شدیم . ساعت یک بامداد روز 15 فروردین 1360 کلیه خلبانان منتخب بدون اطلاع قبلی به پست فرماندهی احضار و بی درنگ با تشکیل یک جلسه توجیهی کلیه موارد و چگونگی اجرای ماموریت برایشان به طور کامل تشریح شد . پس از ادای فریضه نماز و با روشن شدن هوا با آمادگی کامل و تحویل گرفتن تجهیزات پروازی به طرف هواپیماهایی که از شب پیش برای افراد در نظر گرفته شده بود روانه شدیم . طبق معمول شماره هواپیماها از طرف گردان نگهداری اعلام می شد ولی هیچ یک از پرسنل گردان نگهداری از جزییات این ماموریت اطلاع نداشتند . تدابیر امنیتی و حفاظتی فقط به علت حساس بودن ماموریت بود زیرا هر گونه بی دقتی می توانست ضریب موفقیت ما را به شدت کاهش داده و جنگنده ها را با مخاطرات جدی رو به رو سازد . ما با اطمینان خاطر 10 فروند هواپیمای شکاری بمب افکن اف 4 را در سکوت کامل رادیویی روشن کرده و پس از انجام کلیه امور پیش از پرواز در زمان مقرر از زمین برخاستیم . در نخستیم منطقه انتظار با اعلام کدهای رادیویی در ازتفاع پایین برابر هماهنگیهای قبلی از هواپیمای سوخت رسان سوخت دریافت کردیم وپس از گرفتن وضعیت هوایی منطقه و مسیر از ایستگاه رادار 8 فروند از هواپیماها از مرز گذشتند و 2 فروند دیگر که تا آنجا به عنوان ذخیره ما را همراهی کرده بودند به پایگاه مراجعت کردند . این 8 فروند به صورت دو دسته تاکتیکی 4 فروندی و به فاصله 500 پا از یکدیگر قسمت شمالی خاک عراق را در ارتفاع بسیار پایین طی کرده و در منتهی الیه شمال غربی خاک آن کشور با دو فروند هواپیمای تانکر سوخت رسان که پیشتر در آن منطقه مستقر شده و در ارتفاع بسیار پایین مشغول پرواز بودند همراه شده و در حال سوخت گیری به طرف هدف یعنی جنوب غربی عراق پرواز کردند . جنگنده ها پس از سوخت گیری از هواپیمای تانکر جدا شده و پرواز را به طرف نخستین نقطه نشانه زمینی که روی نقشه علامت گذاری شده بود ادامه دادند . من که به عنوان فرمانده دسته های پروازی مسیر رفت و برگشت را از روی نقشه با نشان دهنده ها و تجهیزات الکترونیکی و سیستم ناوبری هواپیما کنترل و مقایسه میکردم متوجه شدم که موقعیت هدفی که دستگاه ناوبری هواپیما به ما نشان می دهد با موقعیت واقعی هدف اختلاف دارد . به خلبان کابین عقب گفتم : ظاهرا دستگاه ناوبری من ایراد دارد می توانی بگویی که دستگاه شما کجا را نشان می دهد ؟ وی با خونسردی و به شوخی جواب داد : فکر می کنم تل آویو ! گفتم پس برویم آنجا را بزنیم ! با لهجه شیرین شیراز ی گفت : ها بریم . او یکی از خلبانان دلاور دوران جنگ بود و همیشه برای مشکلترین پروازها داوطلب می شد و در بدترین شرایط پروازی به خلبانان کابین جلو روحیه می داد . به هر صورت بعد از گذشتن از آخرین نقطه نشانه زمین که بر روی نقشه داشتیم طبق قرار قبلی با دادن علامت هواپیماها را به دو دسته سه فروندی و یک دسته دو فروندی تسیم کردم و هر کدام از دسته ها به سوی هدفهای تعیین شده روانه شدند . هنگامی که من با دسته سه فروندی خود به سوی پایگاه اصلی پیش می رفتم دسته های دیگر به اهدافشان که در فاصله کمتری از آنها قرار داشتند رسیده و شمغول بمباران آنها شدند . آتش و دود زیادی فضای اطراف را پوشاند . پدافند دشمن به هر سو تیراندازی می کرد و انواع توپها و موشکهای زمین به هوا را بریا سرنگونی ما به کار می برد . بی درنگ تصمیم گرفتم به جای اینکه در همان مسیر از پیش تعیین شده جلو بروم سمت هواپیما را با گردش به راست تغییر داده و از سمت دیگری به پایگاه دشمن حمله کنم تا به این ترتیب موفق به غافلگیری آنها شوم . پایگاه دشمن واقعا از استتار و اختفای خیلی خوبی برخوردار بود اما از آنجایی که فکر نمی کردند ما توانایی و جسارت حمله به آن منطقه را داشته باشیم و از طرفی طرح ماموریت هم تا زمان اجرا محرمانه حفظ شده بود کاملا غافلگیر شده بودند . هنگامی که بر روی پایگاهها رسیدیم نیروهای عراقی در حال انجام کارهای معمولی و روزمره روی هواپیماهای بمب افکن وشکاری خود بودند . همچنین به علت این تغییر سمت توپهای ضدهوایی آنها جهت مخالف ما را نشانه گیری کرده بودند و به اصطلاح دیوار آتش را در جهت مخالف برقرار کرده بودند . به هر صورت همه هواپیماها اهداف تعیین شده را با دقت و به خوبی بمباران کردند .
پس از گذشتن از روی پایگاه و رها ساختن تمامی بمب های خود در مسیر بازگشت بر فراز جاده بین الملی که از عراق به اردن کشیده شده بود در حال پرواز بودم که یک تریلی حامل محموله نظامی را دیدم . به نظر می رسید که از بندر عقبه در خاک اردن بارگیری کرده و به عراق وارد شده بود . بی درنگ با تیربار هواپیما آن را هدف قرار داده و منفجر کردم. سپس بریا رسیدن به هواپیمای سوخت رسان که هنوز در ارتفاع بسیار پایین و در خارج از دید رادار دشمن در قسمت غربی آسمان عراق منتظر ما بود با فرکانس رادیویی قراردادی تماس گرفتم . سپس به سوی تانکر که بقیه هواپیماها نیز با آن در حال پرواز جمع بودند ادامه مسیر دادم . برای یک لحظه متوجه شدم که سوخت هواپیما به حداقل رسیده و تانکر را نیز در دید ندارم . از طرفی برای اینکه سکوت رادیویی را حفظ کنم نمی خواستم از رادیو برای تماس با تانکر استفاده کنم . با تمامی وجود از خداوند خواستم مرا یاری کند تا به خاطر تمام شدن سوخت مجبور به ترک هواپیما نشوم . مسیر پیش بینی شده ای را که قرار بود هواپیماهای تانکر در آن مسیر پرواز کنند و هواپیماهای شکاری از آنها سوخت بگیرند انتخاب کرده و ادامه دادم تا اینکه سرانجام با چشم از مسافت بسیار دور هواپیمای تانکر را دیدم و تا لحظه رسیدن به آن چشم از تانکر بر نداشتم . هنگامی که موقعیت مناسب پیش آمد با احتیاط و خونسردی سوخت گیری کرده و پس از اینکه همه هواپیماها بنزین گرفتند از قسمت شمالی خاک عراق و از سمت مخالف مسیر رفت به وطن بازگشتیم . دشمن پس از دریافت این ضربه عظیم بی درنگ تعداد زیادی از هواپیماهای شکاری رهگیر خود را به پرواز در آورد تا شاید بتواند ما را رهگیری کند و به هر ترتیبی شده تعدادی از هواپیماها را در راه بازگشت سرنگون سازد . من دو دسته چند فروندی از آنها را با چشم دیدم ولی هیچ یک نتوانستند ما را رهگیری کنند . در حالی که به مرز کشورمان نزدیک می شدیم با هواپیماهای اف 14 و اف 5 خودی که در همان حوالی در انتظار ما در حال گشت زنی بودند تماس گرفتیم و انها به کمک ما شتافتند و آخرین تلاش دشمن نیز عقیم ماند . هنگام ورود به فضای کشور دوباره از هواپیماهای تانکر سوخت رسان سوخت گرفتیم و پس از مدتی پرواز در پایگاه مبدا به زمین نشستیم . پرسنل گردان نگهداری که از بازگشت دسته پروازی باخبر شده بودند با هیجان و شور خاصی درباره چگونگی انجام مامریت سخن می گفتند و چون درباره جزییات ماموریت چیزی نمی دانستند به سراغ جانشین فرمانده پایگاه رفته و نگرانی خود را در مورد سلامتی گروه پروازی ابراز داشتند . جانشین فرمانده پایگاه که تا بازگشت نخستین گروه دشوارترین لحظات را می گذراند ـ پس از شنیدن خبر بازگشت سالم نخستین گروه پروازی در مقابل پرسنل گردان پرواز و نگهداری که جلو دفتر فرماندهی تجمع کرده بودند – ظاهر شده و در حالی که اشک شوق از چشمانش جاری بوده به تشریح عملیات بی نظیر خلبانان می پردازد . پرسنل گردان نگهداری که از عملیات شجاعانه خلبانان مبهوت مانده بودند بی صبرانه در انتظار بازگشت آنان دقیقه شماری می کردند که با دریافت خبر ورود نخستین دسته پروازی و نشستن آنها در باند پروازی به یکباره پایگاه غرق در شادی و سرور شد . پرسنل با فریاد الله اکبر و قربانی کردن گوسفند به استقبال خلبانان آمدند و مرا که رهبر گروه پروازی بودم تا آستانه در گردان پروازی بر روی دست بردند . آن روز یکی از روزهای فراموش نشدنی در زندگی من بود . بررسیهای بعدی نشان داد که مسئولان پایگاه الولید در پیامی که به بغداد فرستادند نتیجه عملیات هواپیماهای شکاری بمب افکن نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران را چنین بیان کردند : 1- انهدام و رسیدن آسیب جدی به 48 فروند هواپیمای بمب افکن سنگین ، شکاری و هلی کوپتر 2- از بین رفتن 3 آشیانه بزرگ چندین پناهگاه بتنی هواپیما و 2 دستگاه رادار 3- برکناری فرمانده پدافند هوایی به دستور صدام در همان روز ، بر اساس خبرهای کسب شده نامبرده بعدا اعدام و خبر آن با عنوان خودکشی وی منتشر شد . موفقیت این عملیا باعث بالا رفتن روحیه رزمندگان اسلام شد و چند ماه بعد چندین عملیات موفق و پی در پی مثل ثامن الائمه ، طریق القدس ، فتح المبین و بیت المقدس شکل گرفت . شادی ملت و رضایتمندی حضرت امام خمینی (ره) از خلبانان بگونه ای بود که سه روز پس از انجام این عملیات ما را در تاریخ 18/1/1360 به حضور پذیرفتند و مورد تفقد قرار دادند . از اینکه نور شادی و رضایت را در سیمای ملکوتی امام (ره) مشاهده می کردیم خوشحال بودیم و خدا را شکر کرده که توانسته بودیم قلب رهبر را از خود خشنود سازیم ! منبع : جلد دوم کتاب بر بلندای سپهر –صفحات 79 تا 86 حمله ایران به پایگاه هوایی الولید، موفقیت آمیزترین عملیات علیه یک پایگاه هوایی از سال 1967 است و شاید هیچگاه در تاریخ جنگهای هوایی، 8 فروند هواپیما نتوانند این چنین خسارت سنگینی را به دشمن تحمیل کنند. در جریان این عملیات حدود 80 درصد نیروی هوایی عراق به طور کامل نابود شد و تا یکسال بعد از آن نتوانست ماموریت مهمی انجام دهد. موضوع جالب دیگر این است که در جریان جنگ خلیج فارس (1991) نیروی دریایی ایالات متحده مأمور حمله به الولید شد و در جریان بمباران الولید، سه فروند F-14D نیروی دریایی ایالات متحده، هدف موشکهای سام6 قرار گرفتند و ساقط شدند!
عملیات اچ 3 یکی از بزرگترین عملیاتهای هوایی دنیاست که به نام فانتومها ثبت شده است. فانتومهای ایرانی طی یک عملیات پیچیده و تحسین برانگیز در 4 آوریل 1981 (فروردین 1360) پایگاه هوایی الولید در مجموعه اچ 3 واقع در غرب عراق، در نزدیکی مرز این کشور با اردن را بکلی نابود کردند. در مجموع بیش از 48 هواپیمای عراقی که بیشتر آنها بمب افکنهای روسی (میگ 23، سوخو 20، تییو 16، تییو 22) بودند در این عملیات از بین رفتند. حمله به اچ 3 از لحاظ فنی یکی از پیچیده ترین عملیاتهای هوایی جهان بشمار می رود و از نظر دستاوردهای نظامی نیز با توجه به نابودی کامل 48 هواپیمای دشمن در رده بزرگترین و موفقترین عملیاتهای نظامی جهان قرار می گیرد. این عملیات در 1981 یعنی زمانی که نیروی هوایی ایران از برتری بی چون و چرایی بر نیروی هوایی عراق برخوردار بود به انجام رسید.
شرح عملیات:
می دانیم که در اول مهرماه 1359، یکروز پس از آغاز جنگ و حملهی هواپیماهای عراقی به فرودگاه مهرآباد نیز یکی از بزرگترین عملیاتهای هوایی جهان با شرکت بیش از یکصد و چهل هواپیمای جنگی بر فراز عراق انجام شد. این عملیات از نظر تعداد هواپیماهای شرکت کننده در آن یکی از منحصر بفرد ترین نبردهای هوایی جهان پس از جنگ جهانی دوم بشمار می رود. در این حمله بسیاری از تاسیسات زیربنایی عراق، پایگاهها و دپوهای ارتش عراق در مرز این کشور با ایران نابود شد. در سال 1981 منابع اطلاعاتی ایران دریافتند که نیروی هوایی عراق تعدادی از بمب افکنهای خود را برای دور ماندن از حملات هواپیماهای ایرانی و جلوگیری از نابودی آنها بر روی باند فرودگاه به پایگاهی در دورترین نقطهی غرب این کشور منتقل ساخته است؛ به یکی از پایگاههای سه گانهی اچ 3 با نام الولید. هیچ کارشناس نظامی تا آنوقت تصور نمی کرد که این پایگاهها که در غربی ترین نقطهی خاک عراق و در نزدیکی مرز این کشور با اردن واقع شده است روزی هدف حملهی جنگندههای ایرانی قرار گیرد. هواپیماهای ایرانی برای بمباران این پایگاه میبایست از مرزهای شرقی عراق وارد شده و پس از گذشتن از آسمان بغداد و بسیاری از شهرهای دیگر که تاسیسات پدافندی موثری داشتند به اچ 3 می رسیدند و پس از انجام عملیات دوباره از همین مسیر باز می گشتند. در تمام طول مسیر جدای از موشکهای زمین به هوا و توپهای ضد هوایی، هواپیماهای رهگیر عراقی نیز وجود داشتند که در صورت حمله، با توجه به برتری تعداد آنها نسبت به هواپیماهای مهاجم ایرانی بدون شک ادامهی عملیات را برای هواپیماهای ایرانی غیرممکن میساختند. عبور جنگندههای ایرانی از عرض کشور عراق و رسیدن به دورترین نقطهی خاک این کشور مسئلهای نبود که از چشم رادارهای عراقی پنهان بماند. با توجه به این مسائل احتمال یک حملهی غافلگیرانه از طرف ایران منتفی و غیرممکن انگاشته میشد. اما در آنسوی جریان، افسران نیروی هوایی ایران باور دیگری داشتند. خلبانان ایرانی مصمم بودند تا این عملیات را به هر طریق ممکن به انجام رسانند. بدین ترتیب پایگاه هوایی نوژهی همدان آبستن یکی از رویدادهای بزرگ جنگ شد. در این پایگاه افسران نیروی هوایی به طراحی یکی از شگفت انگیزترین و جسورانه ترین حملات هوایی تاریخ پرداختند.
تنها نمونه های دیگر برای عملیات اچ 3 ، عملیاتهایی بود که نیروی هوایی اسرائیل در جنگهای 1967 و 1973 موفق به انجام آن شده بود. در ژوئن 1967 طی جنگهای شش روزه، اسرائیلیها بخش اعظم نیروی هوایی مصر را روی زمین از میان برداشتند. در اکتبر 1973 نیز، طی جنگهای بیست روزه (که اعراب آنرا جنگ رمضان و اسرائیلی ها آنرا جنگ یوم کیپور نام نهادند) نیروی هوایی اسرائیل موفق شد بسیاری از هواپیماهای مصری را بر روی باند فرودگاه از میان بردارد. در همین سال چهار فانتوم اسرائیلی ساختمان ستاد مشترک ارتش سوریه را در قلب دمشق با خاک یکسان کردند (که البته فقط دو تای آنها سالم به پایگاههایشان بازگشتند). حال ایرانیها می رفتند تا عملیاتی را به انجام رسانند که در صورت موفقیت به یک اسطوره در تاریخ جنگهای هوایی بدل می شد. در طراحی عملیات به گونهای عمل شد که در وهلهی اول به یک داستان علمی، تخیلی بیشتر شباهت داشت تا یک عملیات هوایی در شرایط جنگ واقعی. قرار بود 8 فانتوم، از فرودگاهی در شمال غرب کشور به پرواز درآیند. این هواپیماها باید از کوهستانهای مرزی عراق و ترکیه و در ارتفاعی پایین پرواز میکردند و پس از طی مسافتی طولانی بر روی خط مرزی عراق و ترکیه (که احتمالا در مواقعی نیز مستلزم تجاوز به حریم هوایی ترکیه بوده است) خود را به اچ 3 برسانند. فانتومها پس از فروریختن بمبهایشان بر سر هواپیماهای عراقی میبایست از همان مسیر قبلی به پایگاههای خود بازمیگشتند. عملیات باید کاملا غافلگیرانه انجام میشد و فانتومها تا لحظهای که بر فراز اچ 3 ظاهر می شدند نباید هیچ نشانهای از یک حملهی هوایی را آشکار میکردند. در راه بازگشت مسلما عراقیها که دیگر از حمله آگاه شده بودند هواپیماهای خود را بدنبال فانتومها می فرستادند و هواپیماهای ایرانی در اینجا نیز باید در صورت درگیری خود را حفظ میکردند. در تمام طول مسیر هواپیماها میبایست در ارتفاع پایین (20 تا 30 متری) پرواز می کردند تا از دید رادارهای دشمن پنهان بمانند. در حالت عادی، پرواز در ارتفاع پایین به قدرت و مهارت بسیاری نیازمند است اما پرواز در ارتفاع پایین بر فراز منطقهای کوهستانی تقریبا به کاری غیرممکن میماند که تنها از عهدهی خلبانانی بر میآید که دارای مهارت و قدرت عکس العمل بالایی باشند. (تصور غیر ممکن بودن چنین کاری چندان دشوار نیست. در حالت رانندگی با یک اتومبیل با سرعتی معدل 200 کیلومتر بر ساعت بسیاری از مواقع راننده پس از مشاهدهی مانعی در مقابل خود به سختی می تواند از خود عکس العمل نشان دهد. زمانی که چشم انسان موفق به دیدن مانعی در برابر خود می شود و مغز دستور عکس العمل اعضای بدن را از قبیل؛ گرفتن کلاچ، فشار بر روی ترمز یا ... را صادر می کند اتومبیل با سرعت 200 کیلومتری خود عملا به مانع رسیده است و برخورد اجتناب ناپذیر جلوه می کند. حال وضعیتی را تصور کنید که خلبان ناگهان با دیدن قلهای در مقابل خود سعی در بالا کشیدن هواپیما میکند. طی چند ثانیه خلبان باید هواپیما را از فراز مانع عبور دهد در حالی که با 5/2 برابر سرعت صوت به سمت آن در حرکت است. این توضیح می تواند دشواری پرواز بر فراز کوهستان در ارتفاع پایین را نشان دهد).
عملیات اگر فقط همین مشکلات را هم داشت به اندازهی کافی غیرممکن به نظر می رسید اما مسئلهی دیگری وجود داشت که مهمترین چالش پیش روی عملیات بود. هیچ هواپیمایی به علت محدودیت سوخت نمی توانست چنین مسیر طولانی را رفته و بازگردد. پس در حین عملیات و بر فراز آسمان عراق که نفوذ با جنگنده ها هم در آن به اندازه ی کافی دشوار بود می بایست یک بویینگ برای رساندن سوخت به فانتومها با آنان همراه میشد. آیا یک بویینگ میتوانست خود را از دید رادارها مخفی کند؟ سرعت بویینگ بسیار کمتر از سرعت هواپیماهای جنگنده است بنابراین فانتومها نمی توانستند همراه این هواپیماهای غول پیکر حرکت کنند و در تمام طول مسیر از آن در برابر جنگنده های عراقی محافظت کنند، حال اگر بویینگ در هر مرحله از عملیات توسط عراقیها هدف قرار میگرفت تکلیف فانتومها چه بود؟ اصولا آیا یک بویینگ 707 شانسی برای گذشتن از مرز عراق و رسیدن به نقطهای که باید سوختگیری در آن انجام می شد را داشت و یا در همان مراحل آغاز عملیات هدف هواپیماهای رهگیر عراقی قرار میگرفت؟ طبق برنامه ریزی عملیات، پس از اولین نوبت سوختگیری هواپیمای مادر باید صبر میکرد تا فانتومها عملیاتشان را بر فراز اچ 3 انجام دهند و در راه بازگشت (که این بار دیگر عراقی هوشیار شده بودند) دوباره عملیات سوختگیری هوایی را انجام می داد. در هر مرحلهای از عملیات امکان داشت واقعهی ناخوشایندی برای هواپیمای سوخت رسان که ذاتا بیدفاع بود رخ دهد و می دانیم که سرنوشت فانتومها با سرنوشت بویینگ کاملا گره خورده بود. علیرغم تمامی این مشکلات و برغم اینکه چنین عملیات جسورانهای تا بحال توسط هیچ کشوری در جهان انجام نشده بود افسران ایرانی به اجرای آن مصمم بودند. در نهایت پس از بررسیها و برنامهریزیهای دقیق، روز سرنوشت ساز فرا رسید. فانتومها روز قبل، از پایگاه نوژه به پایگاهی در ارومیه پرواز کرده بودند. روز عملیات هر هشت هواپیما در دو گروه چهار تیمی از باند فرودگاه برخاستند و از شمال شرق و از فراز کوههای آرارات وارد منطقهی مشترک مرزی عراق و ترکیه شدند و در ارتفاع پایین بر فراز کوهستانهای این منطقه بسمت غرب عراق حرکت کردند. در جایی بسیار دورتر در فرودگاه لارناکا در قبرس یک هواپیمای بویینگ 707 متعلق به هواپیمایی ملی ایران (هما) ساعتی قبل وارد فرودگاه لارناکا شده بود و طبق برنامه ریزی قبلی آماده میشد تا بدون مسافر به تهران باز گردد.
قبل از آنکه هواپیما باند فرودگاه را ترک کند دو مامور اطلاعاتی ایران که همراه مسافرین این پرواز همان روز وارد قبرس شده بودند به داخل کابین خلبان رفتند و با خلبان هواپیما به گفتگو نشستند. خلبان نمیتوانست چیزی را که میشنود باور کند. انجام چنین کاری دیوانگی محض بود، شانس موفقیت چیزی در حد صفر جلوه می کرد و کاملا غیرممکن بنظر میرسید. طراحان عملیات با خود چه فکری کرده بودند؟ این نقشه به فیلمنامهی فیلمهای هالیوودی شباهت داشت و فقط با جادوی سینما و بر روی پردهی نقرهای امکان تحقق داشت. حتی خیالبافترین فیلمنامه نویسان هالیوودی نیز تاکنون جرات طراحی چنین عملیاتی را به خود نداده بود. او حتی بیاد نداشت که در فیلمهای سینمایی هم چنین چیزی دیده باشد. از نظر او انجام اینکار مطلقا غیرممکن بود. جدای از این مساله او یک خلبان غیرنظامی بود و هیچگاه تصور نمیکرد که روزی در یک عملیات نظامی نقشی داشته باشد. اما اکنون، در کمال ناباوری خود را در بطن یکی از شگفت انگیزترین نبردهای هوایی جهان مییافت که همه چیز آن به عملکرد او بستگی داشت. دقایقی بعد بویینگ 707 هواپیمایی ملی ایران، پس از اطلاع مسیر خود به برج مراقبت فرودگاه لارناکا از زمین برخاست و ظاهرا به سمت تهران و در واقع بسمت یکی از سرنوشتسازترین جنگهای هوایی دنیا شتافت. برنامهریزی عملیات به طرز دقیقی صورت گرفته بود و در ساعتی مشخص هواپیمای بویینگ میباید بر فراز کوهستانهای مرزی ترکیه و عراق با فانتومها ملاقات میکرد. هواپیمای سوخت رسان در تماس با فرودگاههای قبرس و آنکارا وانمود کرد که مسیرش را گم کرده و در حال مسیریابی مجدد است. در ساعت مقرر تانکر سوخت رسان با فانتومها در همان نقطهی پیش بینی شده روبرو شد. فانتومها توانسته بودند با سکوت رادیویی و پرواز در ارتفاع پایین خود را از دید رادارهای عراقی پنهان دارند. ظاهرا چندین بار هواپیماها در رادارهای عراقی و ترکیه ای ظاهر می شوند اما عراقی ها تصور می کنند هواپیماها متعلق به نیروی هوایی ترکیه است که مشغول گشتزنی در طول مرزهایشان هستند.
این اشتباهی بود که کنترلهای زمینی ترکیه نیز مرتکب شدند. هر هشت هواپیما که سوختشان پس از طی مسیری طولانی در حال اتمام بود به طور منظم عملیات سوختگیری هوایی را انجام دادند و با شتاب به سوی هدفی رهسپار شدند که بیصبرانه انتظارشان را میکشید. هواپیمای بویینگ نیز با احتیاط کامل مشغول گشتزنی در طول مسیر شد تا در بازگشت، دوباره عملیات سوخت رسانی به فانتومها را انجام دهد. در آنسو فانتومها در ارتفاعی پایین و در حالتی که خلبانان آن می توانستند کوچکترین حرکتی را بر روی زمین با چشم غیرمسلح ببینند به سمت اچ 3 در حرکت بودند. ساعتی بعد هر هشت هواپیما ناگهان بر فراز پایگاه ظاهر شدند. پرسنل پایگاه که با توجه به دور بودنشان از مرزهای شرقی هیچگاه تصور نمیکردند هدف هیچ نوع حملهای قرار گیرند در ابتدا بهتصور اینکه هواپیماها خودی هستند شروع به تکان دادن دستهایشان کردند. بر فراز پایگاه، فانتومها ارتفاعشان را افزایش دادند و پس از تقسیم شدن به دو گروه چهارتایی به سمت هدف شیرجه رفتند. لحظاتی بعد بمبهای چهار فانتوم اول، بصورت یک ردیف منظم بر روی هواپیماهایی که بر روی باند قرار داشتند فرود آمد و تمامی آنها را در همان لحظات اولیهی عملیات نابود کرد. دیگر هیچ هواپیمایی نمیتوانست از باند فرودگاه بلند شود. فانتومهای گروه دوم نیز دو مجتمع راداری را در قلب پایگاه مورد حمله قرار دادند و سپس با خیال راحت به درهم کوبیدن آشیانههای هواپیما و توپهای ضدهوایی پرداختند. در چند دقیقه پرسنل پایگاه در جهنمی از آتش که از همه جا شعله میکشید بدام افتاده بودند. در برابر دیدگان ناباور آنها پایگاه اچ 3 با تمامی ابهت و نفوذ ناپذیریاش در زیر آتش سنگین فانتومهای ایرانی به تلی از خاکستر بدل شده بود. فانتومها که تمامی دفاع ضد هوایی پایگاه را از بین برده بودند اینبار در ارتفاع پایین بر روی خرابه های آن به شکار سربازانی مشغول بودند که اغلبشان حتی یونیفورمهایشان را بر تن نکرده بودند و بی هدف به اینسو و آنسو می دویدند. توپهای فانتومها با سیلی از رگبار گلوله به سمت هر هدف جنبندهای شلیک میکردند و باند فرودگاه مملو از اجساد سربازانی بود که بر روی بازماندههای خرابهها افتاده بودند. فانتومها که دیگر چیزی برای نابود کردن باقی نگذاشته بودند بسرعت صحنهی عملیات را ترک کردند.
پشت سر آنها تلی از خاکستر بجا مانده بود که تا چند دقیقهی پیش پایگاه هوایی الولید نام داشت. جایی که قرار بود مکانی امن برای هواپیماهای عراقی باشد. بر روی باند فرودگاه و در آشیانههایی که آتش از آنها زبانه میکشید تکه پارههایی از آهن و فولاد بچشم میخورد که زمانی بر صحنهی آسمان ایران با نخوت و غرور به پرواز در میآمدند و بمب هایشان را فرو میریختند. تمامی آن پرنده های پر غرور که دیرزمانی باعث افتخار ارتش عراق بودند اکنون درمانده و متلاشی شده در میان شعله های آتش به دور شدن فانتومهایی نظاره میکردند که بسوی پایگاههایشان باز میگشتند. در بازگشت، فانتومها باز به همان شیوهی پیشین خود را از دید رادارهای عراقی پنهان کرده و در نقطهی موعود پس از سوختگیریِ دوباره، پرواز خود را به سمت ایران ادامه دادند. هواپیمای سوخت رسان که ماموریتش به اتمام رسیده بود با خروج از نوار مرزی عراق و ترکیه از طریق آسمان ترکیه به تهران بازگشت. قبل از عبور فانتومها از مرز عراق دفاع ضد هوایی این کشور که متوجه هواپیماهای ایرانی شده بود به سمت آنها آتش گشود و یکی از هواپیماها مورد اصابت قرار گرفت به گونهای که دیگر نمی توانست تا رسیدن به پایگاه به پرواز خود ادامه دهد، پس بعنوان حسن ختام نمایش و برای تکمیل کردن کلکسیون کارهای عجیب و غریب این عملیات، در وسط جادهای اتوموبیلرو در آذربایجان غربی به زمین نشست. بقیهی هواپیماها بدون هیچ آسیبی عملیات را به پایان بردند. در طول عملیات طی چند نوبت هواپیماهایی ایرانی برای منحرف کردن توجه عراقیها از فانتومهایی که بسمت اچ 3 در حال پرواز بودند چندین عملیات ایذایی را بر روی خاک دشمن انجام دادند. هنگام بازگشت نیز همین کار تکرار شد و هواپیماهای ایرانی با حملات ایذایی شکاریهای دشمن را بدنبال خود میکشیدند و سپس به سمت ایران می گریختند. در ابتدا عراقیها که کاملا غافلگیر شده بودند تصور کردند که حمله از جانب اسرائیلیها صورت گرفته است. با توجه به نزدیکی اسرائیل به اردن و اینکه در سال 1967 نیز اسرائیلیها فرودگاههای این کشور را بمباران کرده بودند احتمال اینکه حمله از جانب اسرائیلیها صورت گرفته باشد بسیار محتملتر بنظر می رسید تا اینکه هواپیماهای ایرانی توانسته باشند چنین مسیر طولانی را طی کنند و علیرغم وجود پدافند هوایی عراق در دو نوبت بر فراز آسمان این کشور سوختگیری هوایی را انجام داده باشند.
اما پس از مدتی عراقیها دریافتند که هدف یکی از جسورانهترین عملیاتهای هوایی تاریخ جهان قرار گرفتهاند. حمله به اچ 3 در نوع خود بینظیر بود. پیش از این همانگونه که اشاره شد اسرائیلی ها در جنگهای 1967 و 1973 توانسته بودند عملیاتهای شگفت انگیزی انجام دهند اما نکته ای که نباید از نظر دور داشت این است که بعد مسافتی آن عملیاتها بسیار کوتاهتر از عملیات اچ 3 بود بگونهای که اسرائیلیها هیچگاه مجبور به سوختگیری هوایی در قلب خاک دشمن نبودند. در مورد حمایتهای اطلاعاتی و تکنولوژیکی امریکا از اسرائیل نیز در جنگهای 67 و 73 فقط همین نکته بس که در 1973 امریکاییها در تمام بیست روزی که جنگ ادامه داشت با برقراری یک پل هوایی از پرتغال به اسرائیل سیلی از تجهیزات جنگی و لوازم یدکی هواپیماها را بسوی اسرائیل سرازیر کردند بطوری که در همین هنگام زمانی که شش فانتوم اسرائیلی توسط موشکهای سام روسی در آسمان سوریه سرنگون شدند امریکاییها بیدرنگ این هواپیماها را جایگزین کردند تا برتری هوایی ارتش اسرائیل بر اعراب همچنان حفظ شود. اما لازم به گفتن نیست که ایران در طول جنگ همواره از پشتیبانی اطلاعاتی و تکنولوژیکی غرب محروم بود و آمریکاییها حتی لوازم یدکی هواپیماهای ساخت خودشان را نیز به ایران تحویل نمیدادند. اغراق نیست اگر این عملیات را که در زمان خود بهت و حیرت بسیاری از کارشناسان نظامی غرب را موجب شده بود یکی از شگفت انگیزترین و قاطعترین نبردهای هوایی جهان بدانیم.