۲۷ تیر ۱۳۶۷ ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت و با پذیرش آن از سوی عراق، جنگ حداقل روی کاغذ (معاهدات بین‌المللی) به اتمام رسید. تیر ۶۷ یک ماه بسیار پر حادثه و خاص در تاریخ جنگ است. در این ماه سرعت تحولات بسیار بالا بود و هر روز که می‌گذشت می‌توانست تأثیر بسیاری در سرنوشت کلی جنگ داشته باشد. چنانچه ایران در نیمه تیر به صورت اختیاری شهر حلبچه عراق را تخلیه کرد و وقایع دیگری، چون هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری ایران توسط ناوگان امریکا در همین ماه رخ داد. بر همین اساس گفت‌وگویی با سیدمهدی حسینی از رزمندگان و راویان دفاع مقدس داشتیم و طی آن نگاهی به وقایع تیر ۱۳۶۷ و شرایط منتهی به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ انداختیم.

روزشمار جنگ را که نگاه می‌کنیم، تیر ۶۷ بسیار پرحادثه است، به عنوان یک راوی اولین حادثه بزرگ این ماه را کدام واقعه می‌دانید؟
در کل سه ماه پایانی جنگ را باید بسیار حساس و پرحادثه بدانیم. بعد از سال ۶۷ تا پذیرش قطعنامه ۵۹۸ کلاً چهار ماه طول کشید که سه ماه آن بسیار حساس و نفسگیر بود، اما، چون در این گفتگو قصد داریم بیشتر به وقایع تیرماه بپردازیم، باید بگویم که روز چهارم تیر ۶۷ عراق به جزایر مجنون حمله کرد و آنجا را پس گرفت. مجنون در عملیات خیبر به تصرف نیرو‌های ایرانی درآمده بود و حتماً می‌دانید که حفظ این جزایر که با فرمان امام نیز همراه بود، با تقدیم شهدای بسیار میسر شد؛ بنابراین از دست رفتن مجنون ضربه‌ای به جبهه خودی بود و به نظر من اولین واقعه بزرگ این ماه را باید همین موضوع بدانیم. عراق هم تبلیغات زیادی روی بازپس‌گیری مجنون انجام داد و باعث افزایش روحیه نیرو‌های خودش شد.

گویا عراق بعثی در این مقطع سیاست حمله مستمر به خطوط مرزی کشورمان را در پیش گرفته بود؟
در این مقطع ارتش بعث عراق به واسطه کمک‌هایی که به او شده بود، از لاک دفاعی خارج شد. آن‌ها بعد از گرفتن فاو در دو، سه روز پایانی فروردین ۶۷، حملات آفندی خود را شروع کردند و بعد از آن مرتب به خطوط مرزی ما حمله می‌کردند. چنانچه شلمچه را هم خردادماه گرفتند و سپس در تیرماه پس از گرفتن جزایر مجنون، سه روز بعد به ارتفاعات شاخ شمیران حمله کردند. البته آنجا موفق نشدند منطقه را تصرف کنند، چراکه رزمندگان مقاومت خوبی در برابر آن‌ها داشتند. در کل سه ماه پایانی جنگ دوران ضد حمله‌های وسیع و پرتعداد عراق علیه مواضع نیرو‌های خودی بود.

در کنار وقایعی که در جبهه‌های جنگ می‌گذشت، یکسری مسائل نیز به لحاظ روانی روی مردم تأثیر می‌گذاشت. مثل واقعه ۱۲ تیر و حمله امریکا به هواپیمای مسافربری کشورمان.
اجازه دهید این واقعه را از این حیث مورد بررسی قرار دهیم که در طول دفاع مقدس، دشمن در کنار اقداماتی که در جبهه‌ها انجام می‌داد، یکسری جنایاتی را هم در شهر‌ها و علیه مردم غیر نظامی انجام می‌داد تا به لحاظ روحی مردم را تحت فشار قرار دهد. این یک حربه در جنگ است. خصوصاً ارتش‌هایی که اخلاق را رعایت نمی‌کنند به آن تأسی دارند. واقعه تأسف برانگیز حمله یک ناو جنگی امریکا به یک هواپیمای مسافربری نیز در همین راستاست. امریکایی‌ها از قضیه بازپس‌گیری فاو توسط عراق نشان دادند که قدم به قدم کنار صدام هستند. روز ۱۲ تیر ۱۳۶۷ ناو وینسنس امریکا به هواپیمای ایرانی با ۲۹۰ سرنشین حمله کرد که منجر به شهادت تمامی سرنشینان از جمله ۵۵ کودک شد. به این ترتیب این کشور یک جنایت دیگر را در طول تاریخ خود مرتکب شد.

همزمان بعثی‌ها نیز علاوه بر حملاتی که در جبهه‌ها انجام می‌دادند، مناطق مسکونی و خصوصاً اقتصادی ایران را بمباران می‌کردند. نیروی هوایی عراق در این زمان بسیار قوی شده بود و نوسازی و مدرن‌سازی ناوگان هوایی‌اش را شوروی و سپس فرانسه برعهده داشتند. در نتیجه فاجعه ۱۲ تیرماه و شهادت ۲۹۰ مسافر بی‌گناه و همین طور حملات موشکی و هوایی عراق به مناطق مسکونی و غیر نظامی، یک جو روانی در میان مردم کشورمان ایجاد کرده بود. آن زمان شایعاتی نیز منتشر می‌شد که عراق قرار است شهر‌های بزرگ کشورمان را با بمب شیمیایی مورد هدف قرار دهد. این‌ها همگی برای التهاب افکار عمومی و ضعیف کردن جبهه داخلی بود.


 

من رویداد‌های تیرماه را که می‌خواندم، در این ماه ایران به صورت اختیاری از بخش‌هایی از خاک عراق که طی عملیات مختلف تصرف کرده بود، خارج شد. دلیل این عقب‌نشینی چه بود؟
در سال پایانی جنگ تحمیلی، به دلیل مسائلی که در داخل کشور گذشته بود و ورود به آن‌ها مجال مجزا و مفصلی را می‌طلبد، نیروی کمتری به جبهه‌ها اعزام شد و در نتیجه جبهه خودی از لحاظ نیرو کمبود‌هایی داشت؛ بنابراین وقتی دشمن به مناطق مختلفی از مرز‌ها حمله می‌کرد، ما ناچار بودیم بخش‌هایی از خاک او را که طی عملیات مختلف به تصرف درآورده بودیم داوطلبانه تخلیه کنیم تا نیرو‌ها را به مناطق حساس‌تر انتقال دهیم. بر همین اساس از نیمه تیر ۱۳۶۷ تا بیستم همین ماه، یعنی طی پنج روز، ایران شهر حلبچه عراق را تخلیه کرد.

خروج از حلبچه یعنی تخلیه مناطق عملیاتی والفجر ۱۰؟
بله، ما در والفجر ۱۰ چند شهر عراق را در شمال این کشور تصرف کرده بودیم که معروف‌ترین‌شان حلبچه است. همان شهری که دشمن آن را با مردمانش مورد حمله شیمیایی قرار داد. ۲۵ اسفند ۶۶ بعثی‌ها حلبچه را به بهانه تصرفش توسط رزمندگان بمباران کردند، اما ایران تا چند ماه بعد همچنان آنجا را و مناطق متصرف شده در والفجر ۱۰ را در اختیار داشت. نهایتاً وقتی در تیرماه اوضاع در جبهه‌های جنوب و مناطق مرزی استراتژیک به‌هم ریخت، ایران تصمیم گرفت از حلبچه و منطقه عملیاتی والفجر ۱۰ عقب‌نشینی و نیرو‌های آنجا را به جبهه‌های جنوب و غرب کشور اعزام کند. غیر از حلبچه، در مناطقی مثل حاج عمران نیز نیرو‌های ایران به صورت اختیاری عقب‌نشینی کردند. فرماندهان تصمیم گرفته بودند خطوط دفاعی را سر و سامانی دهند و مقابل تک‌های گسترده عراق ایستادگی کنند. هرچند بعد از تخلیه حلبچه در ۲۰ تیر و عقب‌نشینی از حاج عمران در ۲۳ تیر، نهایتاً چهار روز بعد ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت.

در صحبت‌های‌تان به مسائلی اشاره کردید که منجر شده بود در ماه‌های پایانی جنگ، اعزام نیرو به جبهه کمتر انجام بگیرد، اما در آن طرف چه عواملی باعث شده بود تا ارتش بعث عراق قوی‌تر از گذشته ظاهر شود؟
دو سال پایانی جنگ و مشخصاً بعد از عملیات کربلای ۵ که ایران تا حومه بصره پیش رفت، اجماعی بین امریکا و شوروری برای پایان جنگ شکل گرفت. این را هم اضافه کنم که بعد از قضیه مک فارلین، امریکا که امید داشت روزنه‌هایی در برقراری رابطه با ایران ایجاد شود مجدداً به سیاست خصمانه علیه کشورمان برگشت و در تجهیز ارتش عراق تسهیلاتی ایجاد کرد. به این ترتیب بسیاری از تسلیحات راهبردی عراق مثل تانک و هواپیما بر اثر دست و دلبازی ابرقدرت‌ها به شدت افزایش پیدا کرد و صدام در پایان جنگ بیش از ۶۰۰ فروند جنگنده در اختیار داشت. نیروی زرهی این کشور هم واقعاً قوی شده بود. در کنار تسلیحات، عراق توانسته بود تعداد نفرات ارتش خود را چند برابر کند. آن‌ها یک ارتش قوی در پایان جنگ درست کرده بودند. از طرف دیگر کمک‌های اطلاعاتی زیادی هم به آن‌ها می‌شد. بعثی‌ها که از سال ۶۱ به لاک دفاعی رفتند و با حمله نیرو‌های ایرانی عادت به پاتک داشتند، در این پاتک‌ها تلفات زیادی می‌دادند، اما در والفجر ۱۰ وقتی رزمنده‌ها به شمال این کشور حمله کردند، این‌بار عراق شکست در آن منطقه را پذیرفت و به جای حمله به مناطق تصرف شده، نیروهایش را به جبهه جنوب آورد و فاو را پس گرفت. یعنی دست ما را خوانده بود و دیگر نیروهایش را وارد منطقه عملیات ما نکرد و خودش رفت در جنوب یک جبهه دیگر باز کرد و از آنجا به ما ضربه زد. همه این مسائل باعث شد جبهه خودی در تنگنا قرار گیرد و نهایتاً در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ ایران قطعنامه ۵۹۸ را بپذیرد.

قطعنامه ۵۹۸ تیرماه سال ۶۶ تصویب شده بود و به نظرم عراق همان موقع آن را پذیرفت، اما، چون ایران آن را قبول نکرد، این کشور نیز از پذیرش آن خودداری کرد. بعد از پذیرش قطعنامه از سوی ایران، عراق چه زمانی آن را مجدداً پذیرفت؟

عراق زمانی که ایران قطعنامه را پذیرفت در دور پیروزی افتاده بود؛ بنابراین صدام طمع کرد و خواست مقابل پذیرش آن کارشکنی کند، اما با فشار‌هایی که قدرت‌ها به او آوردند، عراق نیز نهایتاً یکی، دو روز بعد قطعنامه را پذیرفت و جنگ اینجا در ظاهر تمام شد. جالب است که همان روز پذیرش قطعنامه توسط ایران، بعثی‌ها حملات هوایی زیادی انجام دادند، چون فکر می‌کردند فرصت ضربه زدن به ایران را از دست خواهند داد. منتها سه روز بعد از پذیرش قطعنامه، صدام مجدداً در ۳۱ تیر یک حمله سراسری علیه کشورمان انجام داد تا شهر‌های مهمی، چون خرمشهر یا آبادان را تصرف کند و در میز مذاکره دستش پر باشد. منتها این‌بار در محاسباتش اشتباه کرد و در جبهه جنوب شکست سختی خورد و سپس با فراخوانی که حضرت امام دادند، سیل نیرو‌ها به سمت جبهه‌ها روانه شدند و دیگر عراق نتوانست عرض اندام کند. کما اینکه کمی بعد نیرو‌های یونیفل در مرز‌ها مستقر شدند و آتش بس در عمل نیز در مرز‌ها برقرار شد.

مهم‌ترین عوامل این برتری چنین بود:

1ـ اتفاق نظر بین‌المللی به ویژه شوروی و امریکا برای پایان دادن به جنگ.

2ـ استفاده وسیع عراق از سلاح‌های شیمیایی و سکوت مجامع جهانی در برابر این اقدام عراق.

3ـ بسته شدن راه‌کارهای عملیاتی و ضرورت یافتن راه‌کارهای جدید که نیاز به تجهیزات پیشرفته داشت و فن‍آوری آن در اختیار جمهوری اسلامی نبود.

4ـ عدم تمرکز تجهیزات نظامی موجود در کشور در سازمانی که عمل کننده اصلی در جنگ بود (سپاه).

5 ـ مهم‌تر از همه، عقب‌ماندگی اساسی ایران از نظر تجهیزات نظامی پیشرفته بود. به ویژه بعد از سال 1363 به دو علت توازن ابزارهای پیشرفته به نفع عراق سنگینی می‌کرد: 1ـ تحریم همه‌جانبه کشورهای جهان در واگذاری تجهیزات هر چند عمومی نظامی به ایران. 2ـ کاهش توان اقتصادی کشور برای خرید اقلام نظامی.

البته افزایش روزافزون توان نظامی عراق امر مبهمی نبود که ایران در ارزیابی‌های نظامی خود از آن غافل شده باشد، ولی توجه به یک امر مهم ضروری است و آن اینکه هم‌زمان با تحولاتی که با پیروزی‌های ایران در جبهه‌های جنگ حاصل شد ـ و بیشتر از خسارتی که ایران به ارتش عراق وارد کرد ـ نظام جهانی به تجهیز و تقویت عراق پرداخت. به عنوان مثال، پس از آنکه آشکار شد عراق توان پیشروی در خاک ایران را ندارد، فرانسه در بهمن 1359 اقدام به فروش هواپیماهای میراژ به عراق کرد. همچنین پس از آنکه توان نظامی ایران در طرح‌ریزی عملیات خیبر مشخص شد، سلاح‌های شیمیایی به طور گسترده به عراق فروخته شد و برای فشار بیشتر به ایران و تهدید جریان فروش نفت و محدود ساختن منابع ارزی ایران، فرانسه هواپیماهای سوپر اتاندارد و موشک‌های اگزوسه را به عراق فروخت.

این روند پس از عملیات بدر با فروش میگ 25 روسی ادامه یافت و پس از عملیات کربلای 5 سلاح‌های شیمیایی موثرتر و کشنده‌تر همچون سیانور، به عراق داده شد. در سال 1366 نیز با تغییراتی در بُرد موشک‌های اسکاد ـ بی، عراق توانست تهران و شهرهای دورتر را هدف قرار دهد. در حقیقت تحولات نظامی عراق از توان داخلی آن کشور ناشی نمی‌شد بلکه قدرت‌های بزرگ اصلی‌ترین عامل در تجهیز و تقویت عراق بودند.

عراق، کشور توسعه نیافته‌ ای که در آغاز جنگ فاقد فن‍آوری پیشرفته نظامی بود، در طول جنگ از انواع سلاح‌ها و ادوات نظامی پیشرفته که دارای جدیدترین فن‍آوری‌ها بودند، بهره‌مند شد. این سلاح‌ها درپی هر پیروزی نیروهای ایران در اختیار عراق قرار می‌گرفت. همچنین، امریکا هم‍زمان با تحریم اقتصادی ایران در 3 آبان 1366، قطعات رایانه‌ای پیشرفته که عراق را قادر می‌کرد بُرد موشک‌های اسکاد ـ بی را به 1200 کیلومتر برساند، در اختیار این کشور قرار داد. علاوه بر آن، سایر کشورها نیز در مقاطع مختلف انواع مهمات، خودرو، تجهیزات مخابراتی و ... را در اختیار عراق قرار دادند. این در حالی بود که چند دفتر وزارتی و شرکت‌های دولتی ایران در کشورهای غربی به ویژه انگلستان به بهانه خرید سلاح‌ برای ایران بسته شد. از سوی دیگر، ایران به طور کامل در تحریم تسلیحاتی، تجهیزاتی و اقتصادی غرب و امریکا بود؛ حتی دولت سوئد برای جلوگیری از فروش قایق موتوری با ظرفیت پایین به جمهوری اسلامی، فشار زیادی به شرکت‌های سوئدی و مراکز ایرانی در سوئد وارد آورد. همچنین هر بازرگان غربی که احتمال داده می‌شد واسطه خرید برای ایران است، دستگیر می‌شد و تحت فشار قرارمی‌گرفت.

برشی از کتاب پرسشها و پاسخها (جنگ ایران و عراق)؛ ص ۷۹-۸۱؛ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ؛ فرهاد درویشی