منبع: www.skyhunter.ir
منبع: www.skyhunter.i
تاکتیکهای حمله در عملیات پشتیبانی نزدیک
شاید این سؤال در وهله اول برای بعضی از خوانندگان مطرح شود که با وجود سیستم های رادار پرنده و رهگیرهای قوی دشمن مگر اصلا امکان انجام عملیات پشتیبانی نزدیک برای هواپیماهای ما میسر است که حال بخواهیم در مورد تاکتیکهای آن نیز صحبت کنیم؟! در پاسخ اجمالی باید بگوییم بله! اما باید توضیح دهیم تا پاسخ کلی و مبهم نباشد. حال اگر بخواهیم پرنده های ذکر شده را، در این عملیات به کارگیری کنیم چگونه باید عمل نماییم؟
همانطور که می دانید مأموریت های پشتیبانی نزدیک معمولا از پایگاههای نزدیک به خطوط مقدم و خطوط تماس انجام می پذیرند و در اکثر موارد این مأموریتها LO-LO-LO هستند یعنی مسیر رفت، بمباران و مسیر برگشت همگی در ارتفاع پست هستند اینکه این ارتفاع چقدر پست باشد و پرواز در چه ارتفاعی (خصوصا در زمان رفت که اصل غافلگیری در نهایت اهمیت قرار دارد) صورت پذیرد نکته ای است که برخی از عوامل در تعیین آن تأثیر گذارند، برخی از این عوامل عبارتند از:
الف) نوع هواپیما
نوع هواپیما اهمیت زیادی دارد، مثلا هواپیماهای سوخو 25 و ای - 10 ذاتا برای پرواز در ارتفاع پست طراحی و ساخته شده است و کارایی خوبی در این ارتفاع از خود نشان می دهد. اما مثلا در ارتفاع بالا فاقد کارایی لازم است و یا مثلا هواپیمای بی52 برای انجام عملیات در ارتفاع متوسط و بالا طراحی شده و در ارتفاع پایین کارایی لازمه را ندارد. از 5 هواپیمای نام برده شده در این دسته، هواپیمای سوخو 25 دارای بهترین عملکرد برای پرواز در ارتفاع پایین است، و پایین ترین عملکرد را شاید بتوان به اف7 چینی نسبت داد که ذاتا یک هواپیمای نبرد هوایی هست اما به علت فرض نداشتن رادار یا ضعف آن، ما آن را در این دسته (پشتیبانی نزدیک) قرار دادیم. خلبانان ایرانی ید طولایی در به پرواز در آوردن هواپیماهای بزرگ، سنگین و فاقد قدرت مانور بالا، در ارتفاع پایین دارند و به عنوان مثال در زمان جنگ عموم پروازهای نفوذی هواپیماهای اف4 به عمق خاک عراق در ارتفاع زیر 50 متر و در موارد خاصی حتی در ارتفاع 40 پایی (12 متری!) انجام می پذیرفت آن هم با سرعت بالای 1000 کیلومتر بر ساعت! یکی از مهمترین نکات برای نیل به موفقیت در پروازهای ارتفاع پایین، تمرین و تمرین است و به حمدا... با وجود شبیه ساز اکثر هواپیماهای این دسته در کشور، می توان این پروازهای را با هزینه بسیار بسیار پایینی و به میزان زیاد تمرین نمود.
ب)عوارض محلی
مهمترین و اصلی ترین نکته در موفقیت یک عملیات غافلگیرانه پشتیبانی هوایی ارتفاع پایین، عوارض محلی هستند، این عوارض محلی هستند که تعیین می کنند پرواز در ارتفاع 20 متری، 200 متری یا 2000 متری و بیشتر انجام شود و چگونه انجام شود. در یک دشت صاف هواپیما در ارتفاع 20 تا 30 متری زمین به راحتی پرواز کند اما به همان میزان احتمال کشف هواپیما توسط سیستم های راداری از فواصل دورتر و احتمال رؤیت آن توسط دیدبانهای بصری از فاصله بعید، بیشتر می گردد. برعکس، در یک مسیر کوهستانی شما باید در ارتفاع بالاتر پرواز کنید اما می توانید در صورت امکان با پرواز از میان رشته کوهها و تپه ها احتمال رؤیت پذیری راداری و بصری را به شدت کاهش دهید. ولی احتمال خطر برای هواپیما وجود دارد، همچنین باید به شدت از عبور بر فراز کوهها اجتناب کرد، چرا که رؤیت پذیری راداری هواپیما در این حالت تقریبا قطعی است، همچنین در داخل خاک دشمن باید با احتیاط و وسواس خاصی مسیرهای بین کوهستانی را انتخاب کرد چرا که شیارهای بین کوهها یکی از محتمل ترین نقاط استقرار دیدبانهای بصری مجهز به موشکهای دوشپرتاب است که خطر را برای هواپیمای عبور کننده از این مسیرها به شدت بالا می برد و در صورت اصابت موشک به هواپیما در این ارتفاع و اینگونه مسیرها تقریبا هیچ زمانی برای فرار خلبان از هواپیما وجود نخواهد داشت؛ اما بر عکس در داخل خاک کشور بهترین مسیرهای حمله از لا به لای کوهها و تپه ها می باشد که احتمال رؤیت هواپیماهای خود را برای رادارهای زمینی دشمن به صفر و برای رادارهای پرنده دشمن بسیار کم می سازد. در صورت استفاده از مسیر مناسب و بهره گیری از پوشش کوهها حتی می توان احتمال رؤیت پذیری پرنده ها در رادارهای هوایی را به صفر بسیار نزدیک کرد. در دشتها و بیابانهای مسطح باید کمترین ارتفاع میسر برای پرواز انتخاب و با انتخاب کوتاهترین مسیر ممکن زمان پرواز در این نقاط را به حداقل ممکن کاهش داد و کلا باید سعی شود از این گونه مسیرها اجتناب کرد. چرا که به عنوان مثال یک هواپیمای E-3 که در ارتفاع 30000 پایی به گشت زنی مشغول است می تواند یک هواپیمای پرواز کننده در ارتفاع 50 پایی را تقریبا از فاصله 220 نایتکال مایلی (400 کیلومتری) رؤیت نماید و حتی اگر بعدا این هواپیما با پناه بردن به مسیرهای کوهستانی خود را از دید این پرنده مخفی نماید؛ باز هم نیروهای دشمن در یک حالت آماده باش قرار گرفته و احتمال غافلگیر شدن آنها کمتر می شود.
خوشبختانه طبیعتِ اکثرا کوهستانی کشور ما، در بیشتر نقاط مرزی امکان خوبی به هواپیماهای خودی برای نفوذ از این مسیرها و غافلگیر کردن دشمن به ما می دهد. (همانطور که با استقرار دیدبانهای بصری در این مناطق توسط ما، احتمال استفاده از این مسیرها را از دشمن سلب می نماید
ج) ارتفاع پرواز آواکس دشمن و هواپیمای خودی
ارتفاع پرواز آواکس دشمن عامل مهم دیگری است. پیش از این به عامل ارتفاع پرواز هواپیمای خودی اشاره مختصری داشتیم، برای هواپیمای ما هر چه ارتفاع کمتر باشد بهتر است. اما این ارتفاع کم مخاطرات زیادی برای خود هواپیما و خلبان آن نیز دارد و در صورت بروز اولین اشتباه، ممکن است آخرین اشتباه نیز باشد. عموماً و با توجه به تجارب خلبانان نیروی هوایی در جنگ تحمیلی در مسیرهای صاف و دشت، پرواز با سرعت بالا در ارتفاع 20 تا 30 متر امکان پذیر است و صد البته سامانه های احتراز از عوارض زمینی هستند که در این حالت بار بزرگی را از دوش خلبان برداشته و امکان پرواز امن و مطمئن را در ارتفاع پست ممکن می سازد. یکی از کاربردهای این سیستم به این صورت است که زمانی که بر روی ارتفاع خاصی تنظیم شود، در صورتی که خلبان یا هواپیما بخواهد ارتفاع را از آن کمتر کند، اجازه این کار را به وی نمی دهد و حتی اگر خلبان با تمام توان جوی استیک را به جلو فشار دهد تا ارتفاع خود را کمتر کند این سیستم اجازه این کار را نخواهد داد. اما بر عکس این کار مجاز است و خلبان می تواند هر وقت اراده کرد ارتفاع خود را افزایش دهد. پرواز در دشتها و بیابانهای خیلی مسطح در ارتفاع کمتر از 20 متر هم با ایمنی امکان پذیر است. فقط حواس بالای خلبان را می طلبد. اما هر چه ارتفاع آواکس دشمن که وظیفه کشف هواپیماهای ما را بر عهده دارد، بیشتر باشد برای ما بدتر است، به طور معمول آواکسهای E-3 در ارتفاع 30 تا 40 هزار پایی به پرواز و گشت زنی می پردازند.
در این ارتفاع این هواپیما می تواند هواپیمایی که را که مثلا در ارتفاع 5000 پا پرواز می کند بدون هیچ گونه محدودیت برد، در رادار خود رؤیت نماید. با استفاده از جدول زیرد می توانید خودتان این مسأله را برای انواع ارتفاعها مشاهده نمایید:
پس ملاحظه می کنید که هر چه ارتفاع آواکس کمتر باشد به نفع ما و هر چه بیشتر باشد به نفع دشمن است. شاید اینجا این سؤال پیش بیاید که چرا ارتفاع پروازی آواکس را هر چه بیشتر بالا نمی برند؟ پاسخ هم واضح است و دلیل آن به محدودیت ارتفاع پرواز هر هواپیما، منجمله آواکسها بر میگردد؛ ضمن اینکه هواپیماهای E-3 از دید به پایین کاملا مطلوبی برخوردار نیستند و برای دید دقیقتر باید ارتفاع خود را کاهش دهند، ولی در نسخه های جدیدتر آنها که در آینده ای نزدیک به خدمت نیروی هوایی آمریکا در خواهند آمد این نقیصه تا حد زیادی رفع شده است.
د) میزان مهمات
وزن مهمات محمول یک هواپیمای مهاجم در ارتفاع پست عامل مهمی در مانور پذیری و چالاکی آن و به تبع، توانایی آن در گریز از موقعیت ها و مواضع خطر به وجود آمده برای آن است یک هواپیما که به میزان خیلی زیاد مهمات حمل می نماید نمی تواند چالاکی یک هواپیما که مهمات متوسطی (به نسبت میزان حمل بار همان هواپیما) حمل می کند، داشته باشد. لذا در هنگام پرواز در ارتفاع پست اگر به ناگاه با مانعی مواجه شود که افزایش سریع ارتفاع یا تغییر مسیر را بطلبد، نمی تواند به مانند هواپیمای سبکبار یا متوسط بار مانور دهد و مانع را جا بگذارد و ممکن است دچار سانحه شود، لذا در هنگام پرواز در ارتفاع پست به این فاکتور نیز باید توجه نمود و میزان مهمات هواپیما با توجه به مسیر حرکت و ارتفاع پروازی و ... تعیین گردد.
ه) عملیات بر فراز دریا
شاید در وهله اول به نظر برسد که عملیات بر فراز دریا با شناسایی سریعی مواجه خواهد شد، هم بله و هم خیر! دلیل جواب مثبت که مشخص است، اما جواب منفی به این بر می گردد که در صورتی که هواپیمای هجوم کننده از عوارض و ناهمواری های مسیر خود قبل از رسیدن به خط ساحلی حداکثر استفاده ممکن را بنماید و در زمان رسیدن به ساحل تا کاهش ارتفاع خود به میزان حدود 10 تا 12 متر و حفظ این ارتفاع بر روی دریا (در صورت عدم تلاطم آب و نبود امواج با ارتفاع بیش از 3 متر) می تواند با افزایش سرعت خود به حداکثر ممکن (مثلا هواپیمای اف5 در ارتفاع سطح دریا می تواند تا سرعت 0.86 ماخ سرعت بگیرد) با این سرعت، هواپیمای اف5 برای رسیدن به فاصله فرضاً 50 کیلومتری، فقط به دو و نیم دقیقه زمان نیاز دارد و پس از رسیدن به فاصله مد نظر، موشک نصر یا نور یا . . . خود را شلیک نموده و بلافاصله برگردد ( این فاصله را با برد 170 تا 200 کیلومتری موشک نور یا برد 40 کیلومتری موشک نصر و یا برد 260 کیلومتری موشک قادر جمع نمایید) و یا مثلا با اوج گیری سریع، بمبهای قاصد یا قدر خود را رها کرده و برگردد. اگر پوشش آواکس در محل نباشد و یا مثلا بواسطه وجود اخلالگر پلنا که عکس آن را در زیر مشاهده می نمایید:
آواکس قادر به انجام صحیح فعالیت خود نباشد، آنوقت رادار کشتی های متخاصم موجود در منطقه نیز قادر به تشخیص وجود هواپیمای خودی در منطقه و حمله صورت گرفته توسط آن، با رادارهای معمولی خود نخواهد بود چرا که با فرض ارتفاع حدودا 32 پا (10 متر) برای رادار کشتی و ارتفاع 15 متر برای هواپیما، رادار کشتی تقریبا از فاصله 12 ناتیکال مایلی (22 کیلومتری) قادر به رؤیت هواپیما خواهد بود که قبل از این فاصله هواپیما موشک خود را رها کرده و برگشته است.
حتی اگر آواکس در محل حاضر باشد و هیچ اخلالی هم در کار آن صورت نپذیرد، از لحظه ای که هواپیما از پوشش اختفایی خود در بین شیارها خارج می شود (که فاصله این کوههاو ارتفاعات تا ساحل زیاد نیست
توسط آواکس شناسایی می شود و در صورتی که هواپیما خوش شانس باشد می تواند در همان بازه زمانی دو و نیم دقیقه که ذکر شد مسیر اشاره شده را طی کرده، موشک خود را شلیک و مجددا در همان مدت زمان به خاک خودی برگردد. اگر در این بازه زمانی (رؤیت هواپیمای خودی توسط آواکس دشمن تا بازگشت مجدد به میان شیار کوهها) هواپیمای رهگیری از دشمن بتواند خود را به فاصله 20 تا 30 کیلومتری هواپیمای ما برساند، امکان استفاده از موشکهای هوا به هوای میانبرد آمرام خود را علیه پرنده ما خواهد داشت ( به علت اینکه موشکِ هواپیمای دشمن در صورت شلیک باید بصورت تعقیبی به سمت هدف خود روانه شود، برد آن کاهش می یابد) و در غیر اینصورت هواپیمای ما می تواند با ورود به فضای ما بین کوهها خود را از دسترس رادار آواکس و هواپیمای تعقیب کننده و حتی موشک احتمالی شلیک شده به سوی خود در امان دارد.
در صورت رصد دقیق منطقه و محل پرواز آواکسها و رهگیرهای دشمن توسط رادارهای زمینی خودی، می توان هواپیماهای مهاجم را از نقاطی که حداکثر فاصله با رهگیرهای دشمن را دارند، گسیل نمود تا احتمال موفقیت دشمن به کمترین میزان برسد. نکته مهم دیگری که در این بین وجود دارد، و توجه به آن بسیار ضروری است پوشش پدافند موشکی مرصاد/هاوک، صیاد و سام 6 خودی در منطقه است، (سام5 را به علت احتمال عدم توانایی در درگیری با جنگنده های چالاک رهگیر دشمن در این فرض نیاوریم، هر چند که ما از میزان قابلیت های اس-200 ارتقاء یافته داخلی دقیقا خبر نداریم) ، این پوشش باعث می شود تا رهگیرهای دشمن در منطقه تحت پوشش این سامانه ها ترجیحا حضور نیابند و به همین دلیل نیز در صورت حمله هواپیمای خودی و فرار آن به منطقه تحت پوشش این سامانه ها، از تعقیب وی در آن منطقه خودداری خواهند کرد و بدین ترتیب شانس حمله موفق و فرار پس از آن در منطقه تحت پوشش سامانه های پدافندی خودی در ساحل بسیار افزایش می یابد، این پوشش علی القاعده و بطور طبیعی باید در نقاطی از ساحل که دارای اهمیت استراتژیک هستند مانند بوشهر، خارک، بندرعباس و ... فراهم باشد، در صورت استقرار سامانه باور 373 در سواحل کشور، می توانید حدس بزنید که چقدر بر میزان اجرای حملات موفق هواییِ ضد کشتی، افزوده خواهد شد.
و) وجود شبکه دیده بانی محلی دشمن یا احتمال آن
وجود شبکه دیدبانی محلی دشمن در نزدیک مرزها یا احتمال چنین امری، یکی از مسائلی است که بر تعیین مسیرهای نفوذ هواپیماهای خودی به خاک دشمن بسیار تأثیر گذار است، هنگامی که از وجود دیدبانهای بصری دشمن در مسیری مطلع باشیم یا احتمال قوی بر آن بدهیم، دیوانگی است که چنین مسیری برای حمله انتخاب گردد، چرا که عموما این دیدبانها مجهز به موشکهای دوش پرتاب نیز می باشند که کار را برای ما سختتر و خطرناک تر خواهد کرد، برای حل این مسأله نیروی هوایی می تواند از پهپادهای شناسایی و شناسایی رزمی بهره ببرد و با شناسایی محل دیدبانهای بصری دشمن با گشتهای مکرر و حساب شده و همچنین شناسایی مسیرهای امن و فاقد پوشش بصری و نهایتا حمله با پهپادهای مسلح (مانند کرار یا نمونه سبکتر و کندتری که توان حمل مهمات کمتر ولی مداومت پروازی بیشتری دارد و در رزمایش پیامبر اعظم 7 استفاده شد) به محل دیدبانهای دشمن بصورت هدفمند، هزینه حضور این دیدبانها را برای دشمن بالا برده و با از بین بردن آنها به شبکه دیدبانهای با تجربه دشمن نقص وارد آید. پهپادهای رزمی میتوانند با سلاحهایی مانند غلاف توپ و مسلسل، راکت لانچر، بمب، موشک های هدایت شونده و .... به محل دیدبانها حمله و یا آنها را از بین ببرند و یا منطقه را برای آنها نا امن کرده و ایشان را وادار به جابجایی و تغییر مکان نمایند (وقتی پهپادها به منطقه ای حمله کند که در آن نیرو یا تجهیزاتی را مشاهده کرده اند، دشمن احتمال حمله مجدد را نیز می دهد) و بدین وسیله بصورت موقت مسیری را برای عبور هواپیماهای خودی باز می نماید. همچنین می توان از پهپادهای هدف ارزان قیمت مانند صاعقه بصورت انتحاری استفاده کرد و با تجهیز آنها به مقادیر مواد منفجره آنها را به موضع دیدبانهای دشمن کوبید.
راه دیگر استفاده از توپخانه دوربرد است، توپ خود کشتی 175 میلیمتری در صورت تجهیز به گلوله های بیس بلید دارای 75 کیلومتر برد می باشد که مثلا با استقرار توپ در فاصله 25 کیلومتری مرز و در موضع استتاری مناسب می توان تا عمق 50 کیلومتری خاک دشمن را پوشش داده و در صورت شناسایی موضع دیدبانهای دشمن توسط پهپادها اقدام به آتش باری علیه آنها نمود. توپ نیز پس از اجرای آتش باری به جهت در امان ماندن از آسیب حمله تلافی جویانه نیروی هوایی دشمن ، می تواند سریعا به موضع اختفا رفته و یا در صورت فراهم نبودن موضع اختفا، توسط تورهای استتار سه طیفی (مرئی، مادون قرمز و راداری) آن را استتار کرد. البته این روش ممکن است برای از بین بردن دیدبانهای دشمن خیلی مؤثر نباشد چرا که گلوله های توپ ممکن است به فواصلی بخورند که آسیبی به نیروهای دشمن نرسد اما مزیتی که دارد این است که منطقه را برای آنها نا امن کرده و به دشمن این پیام را می دهد که این موضع شناسایی شده و بدین ترتیب دشمن مجبور به تغییر موضع خواهد گردید.
همپنین استفاده از راکتهای توپخانه ای مانند آرش4، فجر3 و فجر 5 نیز امکان پذیر است اما این راکتها نیز کمابیش با مشکل شلیک توپخانه مواجه بوده و مناسب نقطه زنی نمی باشند بلکه می توانند جهت نا امن کردن منطقه استفاده شوند.
اگر بخواهیم در آخر این بخش یک نتیجه گیری و جمع بندی از بحث پشتیبانی نزدیک داشته باشیم می توانیم بگوییم که در این بخش نه تنها دست بسته نیستیم که در خیلی از موارد با کمی ابتکار و خلاقیت می توانیم دست بالا را نیز داشته باشیم؛ یک مزیت دیگر که مأموریتهای پشتیبانی نزدیک دارند این است که در این مأموریتها شما خیلی با تکنولوژی های پیشرفته سر و کار ندارید و حتی یک هواپیمای توکانو مجهز به راکت و بمبهای سقوط آزاد هم برای یک یگان موتوریزه خطرناک است تا چه رسد به هواپیماهای بالاتر با تسلیحات قوی تر و دقیق تر.
آرایشهای تهاجم
آرایش معمول تهاجمی نهاجا بصورت هواپیماهای دو فروندی و یا مضربی از 2 می باشد، مثلا 4 یا 6 و یا 8 فروندی. در جنگ تحمیلی بزرگترین دسته رؤیت شده 8 فروندی و کوچکترین آن 2 فروندی بوده است. البته در مأموریتهای پشتیبانی نزدیک، حتی تهاجم یک هواپیما نیز قابل تصور است، زیرا ماهیت این نوع پروازها ممکن است چنین پروازی را توجیه نماید. در زیر به نمونه ای از این آرایشها می پردازیم:
آرایش های 2 فروندی: در این آرایش دو فروند سوخو25 مجهز به مهمات ویژه آن مأموریت به سمت هدف گسیل می شوند، هر هواپیما برای دفاع از خود می تواند به یک یا دو موشک هوا به هوای کوتاه برد مجهز گردد. سوخو25 می تواند 4500 کیلوگرم مهمات را با خود حمل نماید.
همچنین ممکن است در آرایشهای دو فروندی، یک فروند از یک نوع و با حمل مهمات زمینی بیشتر و یک فروند با حمل مهمات هوا به هوای بیشتر، نقش دفاع از هواپیمای اول را داشته باشد. مثلا هواپیمای اول از نوع سوخو25 و دارای مهمات کاملا هوا به زمین بوده و تنها یک موشک هوا به هوا حمل نماید و هواپیمای دوم از نوع اف5 و مجهز به 4 فروند موشک هوا به هوای کوتاهبرد و تنها 2 یا 4 عدد بمب یا مهمات هوا به زمین باشد و در صورت بروز درگیری هوایی هواپیمای دوم درگیر شده و هواپیمای اول به انجام مأموریت خود می پردازد و یا مثلاً یک فروند صاعقه یا سوخو 25 به همراه یک فروند میراژ اف یک .
در آرایش دیگر مثلا 2 فروند هواپیما جهت تهاجم زمینی و دو فروند نیز جهت اسکورت آنها اقدام می نمایند. مثلا دو فروند سوخو25 جهت حمله به اهداف زمینی و 2 فروند میراژ اف یک یا اف5 مجهز به 4 عدد موشک هوا به هوای حرارتی و باکهای سوخت اضافه به همراه 2 تا 4 عدد بمب سقوط آزاد یا موشکهای هدایت شونده آنها را اسکورت می نمایند.
جهت مأموریت های سرعتی تر می توان هواپیماهای حمله زمینی را از میان اف5 ها یا میراژها انتخاب نمود و اسکورت را نیز به همین هواپیماها سپرد. اف7 ها جهت حملات سبک به کار می روند چون به هنگام حمل 2 باک سوخت خارجی، فقط 3 جایگاه برای آنها باقی می ماند که از آنها می توانند برای حمل 6 عدد بمب FAB-100 یا 3 عدد بمب FAB-250 یا FAB-500 استفاده نمایند و یا اینکه به جای آنها راکت لانچر حمل نمایند. البته تجهیز اف7 ها به موشکهای تلویزیونی و لیزری نیز دور از دسترس و امکان نیست؛ هر چند که باید مزایا و معایب آن به دقت بررسی گردد.
هواپیماهای سوخو25 در این گروه بیشترین توان حمل مهمات را به میزان 4500 کیلوگرم دارند و می توانند 4 بمب از خانواده قاصد یا 2 بمب از همان نوع به همراه 2 مخزن سوخت خارجی را حمل نمایند و همانطور که ذکر شد هواپیما قبل از رها سازی بمبهای خود به سرعت اوج گرفته و پس از رها سازی بمبها به سرعت به ارتفاع پایین باز می گردد.
بی صبرانه منتظر این مقاله جدید بودم واقعا ممنونم بابت این مقاله ارزشمند