تاریخ ایرانی: جنگ خلیج [فارس] به جنگی فراگیر و تمام‌عیار بدل می‌شود. در ماه دسامبر [۱۹۸۷] به طور میانگین روزانه یک نفتکش و یا کشتی باری مورد حمله قرار گرفت، البته این بار با تاکتیک تازه و سلاح‌های جدید؛ عراقی‌ها با جنگنده‌های دوربرد خود علیه سکوهای نفتی شناور ایران در آن سوی جنوب شرقی خلیج [فارس] وارد عمل شده و ایرانی‌ها همه کشتی‌ها را بدون توجه به پرچمی که حمل می‌کردند، با موشک‌های جدید به آتش می‌کشیدند. حکومت ایران بر روی زمین نیز در تدارک یک حمله «نهایی» است، عملیاتی که ظاهرا به میلیون‌ها نفر نیاز دارد. دیگر کشورهای حوزه خلیج [فارس] نیز به شدت از گسترش جنگ به قلمروی خود هراس دارند.

 

رادارهای نفتکش‌هایی که ترجیحا شب‌ها از تنگه هرمز عبور می‌کنند تصویری را نشان می‌دهند که همزمان غیرواقعی و تهدیدآمیز به نظر می‌رسد. در این تصویر تجمع بسیار بزرگی از قایق‌ها بر روی خشکی دیده می‌شود. این قایق‌ها بر روی صفحه رادار به صورت نقاط خاکستری روشن دیده می‌شوند و در کنار دیگر تجهیزات، تنگاتنگ یکدیگر چیده شده‌اند. این نقاط محل تدارک و آماده‌سازی سوپرنفتکش‌های غول‌پیکر را نیز نشان می‌دهد؛ سوپرنفتکش‌هایی که اصطلاحا با عبارت کوتاه‌شده ULCC از آن‌ها نام می‌برند و شرق و غرب جزیره ایرانی «لارَک» واقع در حاشیه بالایی این آبراه نفتی را دربرگرفته‌اند.

 

نفتکش‌هایی که از جزیره نفتی ایران یعنی «خارک» در شمال خلیج [فارس] به سمت جزیره لارَک حرکت می‌کنند، محموله خود را در آن جزیره به مخزن سوپرنفتکش‌هایی که به عنوان منبع موقت عمل می‌کنند، انتقال داده و سوپرنفتکش‌ها نیز در همان حال نفت خود را به نفتکش‌های کوچکی که در کنارشان پارک شده تخلیه می‌کنند.

 

جزیره لارَک با دنیایی از ذخایر عظیم خود در حکم شاهرگ حیاتی اقتصاد ایران است؛ زیرا این جزیره نه تنها بسیار سودمند و غنی به شمار می‌آید، بلکه دسترسی به آن برای عراقی‌ها آسان نیست و بسیار دورتر از آن است که هواپیماهای جنگی عراقی بتوانند آن را مورد حمله قرار دهند. به عبارت دیگر مجموعه پرشماری از نفتکش‌ها، بیش از ۱۱۰۰ کیلومتر دورتر از برد هواپیماهای عراقی قرار دارند و بمب‌افکن‌های میراژ اف-۱ عراق تنها با کمک مانورهای بسیار پیچیده و دشوار هوایی می‌توانند خود را به آن برسانند. برای انجام چنین عملیاتی باید از سوخت هواپیما به نفع مهمات آن کاسته شود و برای پرواز طولانی‌ مدت بر فراز خلیج [فارس] قاعدتا باید سوخت‌گیری هوایی انجام گیرد؛ کاری که از عهده هواپیماهای سوخت‌رسان آنتونوف ۱۲، ساخت اتحاد جماهیر شوروی برمی‌آید.

 

روز ۲۲ دسامبر ۱۹۸۷ چیزی نمانده بود که یک گروه از میراژهای عراقی پس از سومین حمله خود، خواسته صدام حسین (رئیس‌جمهور عراق) را عملی سازند: «شاهرگ اقتصادی ایران را قطع کنید.» در این عملیات، هواپیماهای عراقی با بمب‌های لیزری، کشتی نفتکش «سی وایز جیانت» را که در لیبریا به ثبت رسیده و با ظرفیت حمل ۵۶۴٫۷۳۹ تن نفت، بزرگترین کشتی جهان محسوب می‌شد، مورد حمله قرار دادند. این کشتی که با پرچم لیبریا رفت‌و‌آمد می‌کرد، در آن روز ۴۱۱٫۵۰۸ تن نفت متعلق به شرکت «ورد پتروبراس» را در مخزن خود داشت. در همان روز یک کشتی بزرگ انگلیسی به نام Burmah Enterprise با ۴۵۷ هزار تن نفت مورد حمله میراژهای عراقی قرار گرفت؛ اما این غول‌های فولادین به هر صورت از باران بمب‌های عراقی در امان ماندند و آتش روی عرشه‌های هر دو کشتی به سرعت خاموش شد. اگرچه آتش کشتی غول‌پیکر شرکت پتروبراس کمی با مشکل مهار شد، اما این کشتی ۹ ساعت بعد برای اطمینان بیشتر محموله خود را به چند نفتکش کوچکتر انتقال داد.

 

این عملیات ناکام میراژ‌ها در منتهی‌الیه آن‌سوی خلیج [فارس]، در واقع نشان‌دهنده ترس و وحشت بی‌اندازه صدام حسین از حمله زمینی بزرگی است که ایران همواره از آن به عنوان حمله نهایی علیه عراق یاد می‌کند. از قرار معلوم تهران برای انجام این عملیات ۲۵۰ هزار نیروی بسیجی را در نزدیکی بندر بصره مستقر کرده است.

 

حاکمان ایران پا را از این نیز فراتر گذاشته و در یک کمپین عظیم اعلام کرده‌اند طی عملیاتی گسترده حتی‌الامکان میلیون‌ها جوان ایرانی را به جبهه‌ها اعزام خواهند کرد. همچنین شایع شده که دولت ایران طی اقدامی نمادین، پنج میلیون کلید فلزی به عنوان کلید بهشت در میان رزمندگان خود توزیع کرده است.

 

اینکه عراق تا چه اندازه از تهدید ایران هراس دارد، امری است که هفته پیش و در جریان کنفرانس سران کشورهای شورای همکاری خلیج [فارس] در ریاض پایتخت عربستان سعودی کاملا مشهود بود. این اتحادیه نظامی - اقتصادی متشکل از کشورهای عرب حوزه خلیج [فارس] یعنی عربستان سعودی، کویت، قطر، بحرین، امارات متحده عربی و عمان، نگران گسترش جنگ به قلمروی اعضای خود است. کویت بیش از همه احساس تهدید می‌کند؛ کشوری که چندین بار هدف حملات موشکی ایران قرار گرفته است. عربستان سعودی نیز از ایران وحشت دارد. ۳۱ جولای سال گذشته، تظاهرات زائران ایرانی در مکه از سوی ماموران سعودی به حمام خون بدل شد.

 

در پاییز گذشته آیت‌الله خمینی به عنوان رهبر شیعیان جهان از «حاکمان فاسد و خشک‌مغز سعودی» به عنوان «دشمن اصلی انقلاب اسلامی» یاد کرد و بر آنان لعنت فرستاد. رهبر ایران از لزوم انتقام از عربستان سعودی به دلیل وقایع مکه گفت و این مسئله را هدفی کاملا جنگی عنوان کرد: «این کار به اندازه پیروزی نظامی بر عراق اهمیت دارد.»

 

گفته می‌شود ایران از شیعیان عربستان سعودی و رهبر آنان یعنی شیخ حسن صفار به عنوان دبیرکل «سازمان انقلاب اسلامی در شبه‌جزیره عربی» حمایت کرده و سالیانه مبلغ ۲۰ میلیون دلار از محل بودجه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این سازمان پرداخت می‌کند. بر پایه شایعات موجود، از قرار معلوم گروه‌هایی از داوطلبان که از کشورهای مختلف عربی آمده‌اند، در اردوگاهی در نزدیکی شهر مقدس قم برای جنگ علیه خانواده سلطنتی سعودی آموزش می‌بینند.

 

ملک فهد در جریان نشست شورای همکاری، نسبت به خبری هشدار داد که مدت‌هاست از انتشار آن جلوگیری می‌شود. به گفته وی طبق برآوردهای موجود، امکانات نظامی ایران برای گشودن جبهه دومی در کنار عراق کفایت می‌کند. او از این نیز فراتر رفت: «ایران این امکان را دارد که به حوزه‌های نفتی و تاسیسات آب‌شیرین‌کن دریا حمله کند؛ زیرا این حوزه‌ها و تاسیسات در تیررس موشک‌ها و جنگنده‌های شکاری ایران قرار دارند.»

 

کار برای ایران در دریا از این نیز ساده‌تر است. آن‌ها همواره به نفتکش‌های سعودی حمله برده و به صورت نامحسوس به اهدافی مهم در نزدیکی دبی حمله می‌کنند. در همین ماه سپتامبر بود که جنگ نفتکش‌ها در خلیج [فارس] که شروع آن به ماه می ۱۹۸۴ بازمی‌گردد، به نقطه اوج دراماتیک خود رسید.

 

با وجود اینکه به ادعای جورج شولتز، وزیر خارجه ایالات متحده، ۳۰ کشتی جنگی نیروی دریایی آمریکا با ۲۰ هزار نیروی خود برای آنچه واشنگتن از آن با عنوان «تضمین آزادی دریاها» یاد می‌کند، در خلیج [فارس] مستقر می‌شوند، تنها در ماه گذشته ۳۰ کشتی مورد حمله قرار گرفته‌اند. در جریان این حملات، کشتی نفتکش ایرانی موسوم به «سوسنگرد» هدف یک فروند موشک اگزوسه عراقی قرار گرفت و ۲۱ سرنشین آن کشته شدند. متقابلا قایق‌های تندروی ایرانی نیز کشتی‌های بی‌طرف و باری را هدف قرار دادند. به تازگی کشتی‌های یدک‌کش نجات نیز مورد حمله هواپیماهای عراقی قرار گرفتند. هدف عراق از حمله به این یدک‌کش‌ها جلوگیری از اطفای حریق کشتی‌های ایرانی بود.

 

حتی کشتی‌هایی که با پرچم کشورهای مختلف و البته با اسکورت ناوچه‌های آمریکایی و بریتانیایی در رفت‌و‌آمد هستند، نیز از حملات دو طرف جنگ در امان نمانده‌اند. به تازگی هلی‌کوپترهای کمک‌رسان و غیرنظامی آمریکایی و بریتانیایی هدف حملات قرار دارند. به گفته کریستف بترمان، رئیس آلمانی شرکت یدک‌کش‌های باربری و کمک‌رسان در دبی، قبل از ظهر روز کریسمس یک هلی‌کوپتر کشتی بریتانیایی اسکیلا گروهی از کارکنان کره‌ای کشتی باربری «هیوندا ۷» در شمال دبی را از روی عرشه آتش‌گرفته کشتی نجات داده و از منطقه خطر دور کرده است: «در حال حاضر عراق هر دو روز و نیم یک بار حمله می‌کند و ایران هر دو روز.»

 

به گفته کارشناسان یونانی این روزها به دلیل اوج گرفتن جنگ در خلیج [فارس]، دستمزدها بالا رفته و کشورهایی مانند ایران که نیاز به کشتی‌های استیجاری دارند غالبا از کارکنان خارجی برای هدایت و اداره این کشتی‌ها استفاده می‌کنند. هر ناخدای خارجی به ازای هر سفر از ترمینال نفتی شمالی تا جزایر واقع در جنوب شرقی، ۱۰ هزار دلار دستمزد معاف از مالیات دریافت می‌کند. دستمزد کارکنان فیلیپینی، مالدیوی و هندی نیز به دلیل جنگ به ۳۷۰ دلار در ماه افزایش یافته است.

 

بر اساس آمارهای موجود در سال ۱۹۸۷، تعداد ۱۵۵ فروند کشتی در خلیج‌ فارس آتش گرفته، سوراخ‌سوراخ و گاه غرق شده‌اند. از آغاز بحران نفتکش‌ها، در مجموع به ۴۲۰ کشتی حمله شده است؛ یعنی یک‌چهارم کشتی‌های غیرنظامی که در دوران جنگ دوم جهانی مورد حمله قرار گرفتند و یا غرق شدند. با این حال کمتر کسی است که مالک یک کشتی باربری یا نفتکش باشد و بتواند از تجارت موجود در خلیج [فارس] چشم بپوشد.

 

اگرچه تعرفه کشتی‌های غیرنفتی در مقایسه با گذشته تغییری نکرده است؛ اما این مسئله در مورد نفتکش‌ها کاملا به صورتی دیگر است. تعرفه بیمه‌های لویدز و حتی بیمه ایران نیز سر به فلک کشیده است. بیمه لویدز به صورت رسمی تعرفه‌های خود را برای کشتی‌های حاضر در منطقه خلیج [فارس] به دو برابر افزایش داده که این مسئله بیش از همه خشم اماراتی‌ها را به دنبال داشته است؛ زیرا آب‌های ساحلی کشور امارات متحده عربی در حال حاضر یکی از خطرناک‌ترین بخش‌های خلیج [فارس] محسوب می‌شود. در این مناطق بسیاری از کشتی‌های از مبدا و یا به مقصد کویت و عربستان سعودی، از سوی قایق‌های تندروی سپاه پاسداران ایران مورد تهدید و حمله قرار می‌گیرند. پاسداران انقلاب، عملیات‌های خود را از جزیره ابوموسی واقع در شمال دبی شروع می‌کنند، جزیره‌ای که از نظر شاه سابق ایران ارزش و اهمیت استراتژیک بسیار بالایی داشت و به همین دلیل وی دو روز پس از آنکه لندن استقلال امارات متحده را به رسمیت شناخت، این جزیره را به قلمروی ایران ضمیمه کرد و در همان سال ۱۹۷۱ نیز با امیر شارجه بر سر اداره این جزیره به توافق رسید.

 

امروزه دریای میان دبی و ابوموسی برای ایران در حکم مسیری باریک و طبیعی است که نفتکش‌ها و کشتی‌های باربری می‌توانند در آن به راحتی رفت‌و‌آمد کنند. البته کار به این سادگی‌ها هم نیست زیرا «منطقه مرگ» از همین جا شروع می‌شود و میراژهای عراقی به هر جنبنده‌ای در این منطقه که شبیه به کشتی باشد شلیک می‌کنند. به همین خاطر ناخداهای نفتکش‌ها از عبور از کریدور میان ابوموسی و آب‌های امارات حتی‌الامکان خودداری می‌کنند.

 

البته هیچ چیز از چشم ایرانی‌ها دور نمی‌ماند و آن‌ها همه چیز را به دقت زیر نظر دارند. شماری از کشتی‌های باری ساخت گلاسکو در ایران به کشتی‌های امدادرسان تغییر کاربری داده شده و ایرانی‌ها به وسیله همین کشتی‌ها همه کشتی‌های در حال گذر را زیر نظر دارند؛ در مرحله نخست از طریق بی‌سیم در مورد بندر مقصد و محموله کشتی پرسیده و در مرحله بعد در صورت ضرورت اقدام به بازرسی کشتی می‌شود. هر کشتی که مظنون به حمل بار برای عربستان سعودی و یا کویت باشد برای بازرسی بیشتر به بندرعباس هدایت می‌شود؛ اما برای سایر کشتی‌ها آرزوی موفقیت و اجازه عبور داده می‌شود.

 

حملات مرگبار علیه کشتی کره‌ای «هیوندا ۷» و نفتکش نروژی «برگخ بریگ» در نزدیکی راس‌الخیمه امارات متحده عربی صورت گرفت. نفتکش «ورلد پردیوس» و سوپرنفتکش قبرسی «گپیوت» نیز در همین محل مورد اصابت قرار گرفتند و محموله نفتی آن‌ها در دریا پخش شد.

 

کشتی نفتکش ۸۵ هزار تنی «نورمن آتلانتیک» که در سنگاپور به ثبت رسیده بود نیز با موشک‌های شلیک‌شده از سوی قایق‌های تندرو به آتش کشیده شد. حرارت سیصد درجه‌ای حاصل از سوختن این کشتی وحشتناک بود و پس از آنکه از وسط به دو نیم شد در نزدیکی تنگه هرمز به قعر دریا فرو رفت.

 

نفتکش ۱۰۲ هزار تنی یونانی موسوم به «آریادنه» دو بار پی‌درپی از سوی قایق‌های تندروی ایرانی مورد حمله قرار گرفت. حمله نخست روز ۱۵ دسامبر ۱۹۸۷ ساعت ۷:۴۵ در نزدیکی سواحل عمان و حمله دوم هفت ساعت بعد در نزدیکی بندر صنعتی «جبال علی» واقع در جنوب غربی دبی بود. در حمله دوم اما قایق‌های تندرو این بار با موشک و یک رزم‌ناو ایرانی با خمپاره به جان کشتی یونانی افتادند. جالب آنکه میزان سوختگی این کشتی به حدی بود که وحشت کارشناسان را برانگیخت؛ زیرا آریادنه در زمان حمله هیچ نفتی حمل نمی‌کرد؛ اما مخزن نفت آن به صورت عجیبی سوخته بود. به این ترتیب کارشناسان از سلاح جدید ایران مطلع شدند و پی بردند که موشک‌های شلیک‌شده به فسفر آغشته بوده و شدت آتش را افزایش داده‌اند. این در حالی است که تا اوایل دسامبر قایق‌های تندروی ایران به سلاح‌های ابتدایی از جمله بازوکا مجهز بوده و توانایی آن را نداشتند که خساراتی جدی به بدنه نفتکش‌ها و کشتی‌ها وارد آورند؛ اما به گفته یکی از کارشناسان در دبی: «در حال حاضر موشک‌های شلیک‌شده بدنه کشتی‌ها را سوراخ‌سوراخ می‌کنند.» به باور این کارشناس اما این موشک‌ها بیش از هر چیز دیگر یک اثر روانی بر جای می‌گذارند و موجب نوعی جنگ روانی می‌شوند.

 

برخی دیگر از کارشناسان اما بر این باورند که با توجه به مسلح شدن قایق‌های ایرانی به سلاح‌های جدید مانند موشک‌های ضد تانک، شمار بیشتری از نفتکش‌ها مورد حمله قرار خواهند گرفت. پیش از این یعنی در تابستان گذشته نیز یکی از برجسته‌ترین تحلیلگران آمریکایی امور خلیج [فارس] یعنی «دونالد کِر» از انستیتوی مطالعات استراتژیک لندن پیش‌بینی کرده بود که جنگ نفتکش‌ها ابعادی گسترده‌تر به خود خواهد گرفت. در آن زمان آقای کِر حتی نوع سلاح مورد استفاده ایران در حملات آینده را نیز مشخص کرده بود: «بخشی از سلاح‌های مورد استفاده ایران همان ۲۰۰۰ موشک تاو آمریکایی است که سرهنگ اولیور نورث فرستاده ویژه پرزیدنت ریگان در قبال آزادی گروگان‌های آمریکایی به ایران تحویل داده بود.»

 

ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی