یک ماه پس از بازگشت آیت‌الله خمینی به ایران، برژینسکی یک تغییر مسیر استراتژیک کامل را در مواجه با خاورمیانه پیشنهاد کرد...ارتش آمریکا در اطراف خلیج فارس مستقر شد تا در صورت حملهٔ شوروی به ایران دسترسی کامل داشته باشد... پایگاه جزیرهٔ مصیره به عنوان مقر اصلی عملیات ناموفق نجات در ایران در هشتم آوریل ۱۹۸۰ به کار گرفته شد و در طی ۲۰ سال پس از آن نیز از پایگاه‌های اصلی آمریکا باقی ماند. از این پایگاه برای اعزام نیروهای ویژهٔ آمریکایی در اکتبر سال ۲۰۰۱ به افغانستان استفاده شد.
آماده‌باش برای حمله شوروی به ایران
ترجمه: شیدا قماشچی

تاریخ ایرانی: «جنگ گرگ و میش؛ تاریخ سری مناقشه ٣٠ ساله آمریکا با ایران» جدید‌ترین کتاب دیوید کریست، سرهنگ تفنگدار نیروی دریایی ایالات متحده و کار‌شناس ارشد تاریخ در پنتاگون است. این کتاب که در جولای ۲۰۱۳ منتشر شده، با بیش از سیصد گفت‌وگو با مقامات و ارائه اسناد و مدارک طبقه‌بندی شده نظامی، جزئیات مناقشه پشت ‌پرده آمریکا با ایران طی سه دهه بعد از انقلاب ۵۷ را روایت کرده است. کریست به واکنش‌های مختلف روسای جمهوری ایالات متحده، از جیمی کار‌تر گرفته تا باراک اوباما و سیاست‌های متفاوت آن‌ها در قبال ایران اشاره می‌کند که هر یک به گونه‌ای تهدید به عملیات نظامی کرده‌اند.

 

«تاریخ ایرانی» فصل‌هایی از این کتاب که به نوشته روزنامه نیویورک‌تایمز در نوع خود «تحقیقی گسترده و عمیق و با ادبیاتی ظریف» است را ترجمه کرده که به کارزارهای پنهانی ایران و آمریکا می‌پردازد.

 

***

 

در ۹ ژانویهٔ ۱۹۷۹ براون با رؤسای همهٔ نیرو‌ها ـ رئیس ستاد مشترک به همراه فرماندهان چهار نیروی ارتش - در «تانک» (اتاق کنفرانس پنتاگون) دیدار کرد. این اتاق در نزدیکی سوئیت رئیس ستاد قرار داشت که خود در امتداد راهروی بلندی بود که دفا‌تر همهٔ فرماندهان ارشد را در بر می‌گرفت. اسم این اتاق به دوران تشکیل ستاد مشترک در جنگ جهانی دوم باز می‌گردد، زمانی که اعضای این گروه جلسه‌ای را در زیرزمین ساختمان خدمات درمانی تشکیل دادند. اعضای جلسه از پله‌ها پایین رفتند و از گذرگاه باریکی عبور کردند که این حس را ایجاد می‌کرد که جلسه را در درون یک تانک با بدنهٔ فولادی تشکیل داده‌اند.

 

رؤسای ستاد مشترک که از طرف سیاستمداران تحت فشار قرار گرفته بودند، نقشه‌ای را در اختیار وزیر دفاع قرار دادند که با عجله توسط الکساندر هیگ - فرماندهٔ بخش اروپایی - تهیه شده بود. ایدهٔ این طرح آن بود که در صورتی که شوروی پس از ناآرامی‌های داخلی ایران به سمت خلیج فارس حرکت کند، ایالات متحده ارتش را برای حفاظت از حوزه‌های نفتی عربستان سعودی اعزام کند. این عملیات که ۴۲۳۰ نام داشت بنا بود تا هفت هزار نظامی را از آمریکا منتقل کند، اولین گروه از نیروی هوایی از پایگاه فورت برگ کارولینای شمالی فقط در عرض سه روز به محل می‌رسیدند. این نقشه بسیار بدوی و ناقص بود. برای اعزام اولین گروهان ارتش به عربستان سعودی، حداقل به ۲۰ روز زمان آمادگی پیش از اعزام نیاز بود. پنتاگون نیروی هوایی و دریایی برای ارسال فوری به خلیج فارس را در اختیار نداشت و واشنگتن نتوانسته بود از طریق دیپلماتیک کشورهای عربی را برای استقرار سربازان آمریکایی متقاعد سازد.

 

براون به خاورمیانه سفر کرد تا شرایط را بسنجد. او دریافت که دولت‌های منطقه از وقایع ایران مضطرب و هراسان شده و به حمایت و پشتیبانی آمریکا نیز بدبین هستند. به منظور از بین بردن این هراس و بدگمانی، پنتاگون به درخواست عربستان سعودی پاسخ داد و یک اسکادران F-15 را به عربستان فرستاد.(۱) با این وجود، دولت هراسان سعودی براون را تحت فشار قرار داده بود تا ضمانت بیشتری برای دفاع از این کشور ارائه دهد.(۲) براون دستور داد تا ارتش به سرعت گام‌هایی بردارد تا حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس پررنگتر شود.(۳) فرماندهان نیز با یک برنامه به این دستور پاسخ دادند تا ۵۴ شاخهٔ نظامی را ارسال کنند. ارسال یک اسکادران جنگنده به عربستان و عمان و اجرای مانورهای یک هفته‌ای، آموزش روش‌های جستجو و نجات و افزایش مداوم اعزام ناوگان دریایی به خلیج فارس، همگی حضور نظامی ایالات متحده در کشورهای حوزهٔ خلیج فارس را پررنگتر نشان داد. این عملیات در طول یک سال انجام شدند و در واقع رزمایش‌ها نمایانگر حضور آمریکا در منطقه بودند.(۴)

 

در حالی که دولت در تلاش بود تا استراتژی‌های نوینی را تبیین کند، یک شکاف جدید در تیم سیاست خارجی کار‌تر پدید آمد. در اول مارس ۱۹۷۹ وزرای دفاع و خارجه با مشاور امنیت ملی برای صرف نهار‌های هفتگی‌شان ملاقات کردند. موضوع روز خلیج فارس بود. برژینسکی و براون موافق گسترش پایگاه‌های نظامی آمریکا در منطقه بودند تا در صورت حرکت شوروی به سمت ایران، نیروهای نظامی آمریکا با سرعت به خلیج فارس اعزام شوند. اما سایروس ونس - وزیر امور خارجه - با این نظر مخالف بود. به عقیدهٔ او حضور چشمگیر ایالات متحده در منطقه به احساسات ضد آمریکایی نه تنها در ایران بلکه در کشورهای عربی نیز دامن می‌زد. ایالات متحده می‌بایست نشان دهد که به بهبود اوضاع در میان کشورهای خاورمیانه علاقمند است و در عین حال حضور نامحسوسی داشته باشد تا تصورات نواستعماری را در اذهان زنده نکند.

 

دو روز بعد و یک ماه پس از بازگشت آیت‌الله خمینی به ایران، برژینسکی تلاش کرد تا نظر خود را در نامهٔ فوق محرمانه‌ای به رئیس‌جمهور تحمیل کند. بحران‌های ایران، غرب را با چالش عظیمی مواجه کرده بود، چالشی که می‌توانست «به صورت خطرناکی اوضاع را از کنترل خارج کند». برژینسکی نوشت که با توجه به اینکه افغانستان به اشغال شوروی درآمده است و بیم آن می‌رود که ایران و یا پاکستان نیز به اشغال دربیایند، کشورهای عربی حامی غرب در حوزهٔ خلیج نگرانند تا واشنگتن نتواند از آن‌ها پشتیبانی کافی را به عمل بیاورد. برژینسکی یک تغییر مسیر استراتژیک کامل را در مواجه با خاورمیانه پیشنهاد کرد. او درخواست کرد تا پایگاه‌های نظامی در این منطقه گسترش بیابند و نیروهایی ایجاد شود که متخصص مبارزه با حملات شوروی باشند و حضور ناوگان دریایی نیز در خلیج فارس دائمی شود.(۵)

 

در آخر ماه ژوئن ۱۹۷۹، معمار اصلی نقشه‌های سیاست خارجی کار‌تر، طرح تدافعی جدیدی برای خلیج فارس ارائه کرد که چارچوب امنیتی خلیج فارس نام گرفت. این استراتژی تعادلی میان نقطه نظر برژینسکی و ونس ایجاد می‌کرد. ایالات متحده پیوندش را از طریق معاهدات دوجانبه با کشورهای عربی حامی غرب محکم می‌ساخت. این معاهدات به ایالات متحده اجازه می‌داد که از پایگاه‌های نظامی داخل و حوزهٔ خلیج فارس استفاده کند، در مقابل ایالات متحده به عرب‌های حوزهٔ خلیج اسلحهٔ بیشتری می‌فروخت تا کشورهای عربی این حوزه، خودشان بخشی از بار حفاظت از میدان‌های نفتی‌شان را بر دوش بکشند.

 

ارتش آمریکا در اطراف خلیج فارس مستقر شد تا در صورت حملهٔ شوروی به ایران و خلیج فارس دسترسی کامل داشته باشد. این طرح به کشورهای عربی که مایل بودند با ایالات متحده همراه باشند نیز احترام می‌گذاشت و بی‌اعتمادی را از سرزمین‌های عربی می‌زدود. ایالات متحده متعهد شد که این استراتژی را «بی‌سر و صدا» اجرا کند و از پوشش مطبوعاتی در هنگام انجام این تعهدات نظامی با کشورهای عربی خلیج فارس نیز بپرهیزد.(۶) وزارت دفاع بر عمان، سومالی، کنیا و دیگو گارسیا تمرکز کرد تا نخستین پایگاه‌ها را بنا کند. عربستان سعودی با احداث پایگاه آمریکایی در خاک کشورش موافقت نکرد ولی با اشاره‌ای فهماند که می‌توان ناوگان هوایی و زیربنای نظامی‌اش را افزایش داد تا در صورت تهدید جدی از سمت ایران و یا شوروی، آمریکا بتواند از این امکانات بهره ببرد.

 

پس از سه سال کشمکش پنتاگون سرانجام نیروهای آمادۀ حمله را تشکیل داد تا به عنوان نیروی اصلی در خاورمیانه به کار گرفته شوند.(۷) بریتانیا نیز اجازهٔ استفاده از پایگاه هوایی در جزیرهٔ کوچک دیگو گارسیا در اقیانوس هند را صادر کرد. پنتاگون در عرض چهار سال، ۶۰۰ میلیون دلار هزینه کرد تا ناوگان هوایی‌اش را پیشرفته‌تر کند. وزارت امور خارجه نیز با عمان قراردادی بست که طبق آن آمریکا اجازهٔ استفاده از چهار پایگاه هوایی در عمان را می‌یافت و در عرض سه سال، ۲۰۰ میلیون دلار هزینه کرد تا این پایگاه‌ها را برای استفادهٔ ناوگان هوایی و دریایی آمریکا مجهز کند.(۸) یکی از این پایگاه‌ها در جزیرهٔ مصیره از سال ۱۹۳۰ پایگاه نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا محسوب می‌شد و برای رفع نیاز‌های آمریکا در موقعیت بسیار خوب جغرافیایی واقع شده بود. این جزیره در ۱۵ مایلی از خلیج عمان قرار داشت و به تنگهٔ هرمز هم نزدیک بود. پس از انعقاد یک قرارداد ۱۰ ساله میان واشنگتن و مسقط در سال ۱۹۷۹، آمریکا باند‌های پرواز را گسترش داد و فرودگاه دومی نیز برای هواپیماهای جنگنده اضافه کرد. علاوه بر این، آمریکایی‌ها امکانات و ساختمان‌های موجود را نوسازی کرده و آن‌ها را برای اسکان شش هزار نظامی آماده کردند. این پایگاه به عنوان مقر اصلی عملیات ناموفق نجات در ایران در هشتم آوریل ۱۹۸۰ به کار گرفته شد و در طی ۲۰ سال پس از آن نیز از پایگاه‌های اصلی آمریکا باقی ماند. از این پایگاه برای اعزام نیروهای ویژهٔ آمریکایی در اکتبر سال ۲۰۰۱ به افغانستان استفاده شد.

 

انور سادات، رئیس‌جمهور مصر در خفا به آمریکا اجازه داد تا از پایگاه‌های نظامی‌اش استفاده کند. مصر یک پشتوانهٔ لجستیک برای نیروهای آمریکایی بود و نقطهٔ ترانزیت مهمی برای اعزام نیروهای نظامی به خلیج فارس محسوب می‌شد. کومر معاون سیاسی وزارت دفاع، والتر اسلوکم را برای بررسی امکانات راهی مصر کرد. اسلوکم در سن ۴۰ سالگی یک فرد باتجربه در حوزه دفاعی حزب دموکرات به شمار می‌رفت و در دولت کلینتون نیز به عنوان فرد سوم رئیس‌جمهور در پنتاگون مشغول به کار بود و در سال ۲۰۰۳ پس از سقوط صدام حسین نقش مهمی در تصمیم‌گیری برای انحلال ارتش عراق ایفا کرد. پس از بازدید از پایگاه هوایی در نزدیکی قاهره، اسلوکم به یک پایگاه متروکهٔ ارتش مصر در راس بناس، شبه‌جزیره‌ای واقع در دریای سرخ سفر کرد. این تشکیلات پیش از جنگ یوم کیپور با اسرائیل در سال ۱۹۷۳ بنا شده و یک باند بزرگ فرودگاه و یک بندر را در بر می‌گرفت.(۹) اسلوکم متوجه شد که این پایگاه بسیار مناسب است. این پایگاه در نزدیکی بندرهای جده و ینبوع در دریای سرخ بود و در صورتی که تنگهٔ هرمز به تصرف شوروی در می‌آمد می‌توانست برای اعزام نیروهای آمریکایی به عربستان سعودی به کار بیاید. این پایگاه خارج از دسترس ناوگان هوایی شوروی قرار داشت و همچنین قرارگاه مناسبی برای بمب‌افکن‌های B-52 و گردآوری ارتش آمریکا برای اعزام به ایران بود. با بهبود امکانات می‌توانست قرارگاه اصلی آمریکا شود. از همه مهم‌تر آنکه فاصله‌اش با نزدیکترین شهر ۲۰۰ مایل بود که این امکان را می‌داد تا در خفا بازسازی شود. ایدهٔ اسلوکم مورد توجه براون و ژنرال جونز قرار گرفت. با تایید کنگره، ایالات متحده در عرض چند سال ۲۰۰ میلیون دلار در این منطقه هزینه کرد و راس بناس به قطب اصلی ارتش آمریکا بدل شد.(۱۰)

 

 

پی‌نوشت‌ها:

 

۱- رؤسای ستاد مشترک با اعزام نیرو در سال ۱۹۷۸ مخالفت کردند، زیرا به نیت‌های عربستان سعودی مشکوک بودند. اعزام این جنگنده‌ها با پیچیدگی بیشتری مواجه شد زیرا اسپانیا به آن‌ها اجازه فرود در مابین پرواز از آمریکا به عربستان را نداد.

 

۲- مصاحبه با براون.

 

۳- پیام رؤسای ستاد مشترک، «حضور ارتش ایالات متحده در منطقهٔ خاورمیانه / خلیج فارس» (071725Z)، جولای ۱۹۷۹، ص۲؛ گزارش ژنرال دیوید جونز به وزیر دفاع هارولد براون، «فعالیت‌های ممکن در خلیج فارس»، ۱۸ ژوئن ۱۹۷۹، صص۲ـ۱؛ پیام مرکز فرماندهی ارتش ایالات متحده در اروپا به رؤسای ستاد مشترک، «فعالیت‌های ممکن در خلیج فارس» (0111507Z)، سپتامبر ۱۹۷۹، صص۳ـ۱؛ گزارش رؤسای ستاد مشترک به وزیر دفاع، «حضور ارتش ایالات متحده در منطقهٔ خاورمیانه / خلیج فارس»، ۲۳ نوامبر ۱۹۷۹، پیوست بی، صص۵ـ۱، پیوست C، صص۲ـ۱.

 

۴- پیام رؤسای ستاد مشترک، «فعالیت‌های خاورمیانه»، هفتم سپتامبر ۱۹۷۹، صص۲ـ۱؛ گزارش هارولد براون به ژنرال دیوید جونز، «فعالیت‌های ممکن در خلیج فارس / شمال غربی اقیانوس هند»، ۲۵ می ۱۹۷۹، ص۲.

 

۵- یک گزارش از سی‌آی‌ای به تاریخ ۲۹ می ۱۹۷۹، مشاور شورای امنیت ملی را تحت تاثیر قرار داد. در این گزارش آمده بود: «عزیمت شاه یک ثروت بادآورده برای شوروی بود. اگرچه از آن به طور مستقیم بهره نبردند ولی ضعف رژیم جدید و کناره‌گیری آن از برقراری امنیت در منطقه باعث ایجاد خلاء قدرت در ایران و منطقه‌ای شده است که مورد توجه شوروی است.» برژینسکی به این نقطه نظر آویخت و دیدگاه لنس را رد کرد. بررسی سازمان اطلاعاتی سی‌آی‌ای، «تحولات خاورمیانه: درک مسکو از وضعیت و گزینه‌های آن»، ۲۹ می ۱۹۷۹، ص۳، اولاف نولستاد، «تغییر در اولویت‌ها: خلیج فارس در برنامه‌ریزی‌های استراتژیک ایالات متحده در دوران کار‌تر»، تاریخ جنگ سرد، ص۳۰.

 

۶- گزارش هارولد براون به جیمی کار‌تر، «حضور ارتش ایالات متحده در منطقهٔ خاورمیانه / خلیج فارس»، ۱۱ جولای ۱۹۷۹، صص۳ـ۱.

 

۷- در ۱۵ نوامبر ۱۹۷۹، ژنرال جونز فهرستی از نیروهایی که به زودی در اختیار نیروی ویژه قرار می‌گرفتند را به وزیر دفاع ارائه کرد، از این نیرو‌ها به اقتضای موقعیت احتمالی پدید آمده استفاده می‌شد. این فهرست سه گروهان جنگی، یک نیروی تفنگداران خاکی - آبی، هشت اسکادران هوایی و سه گروهان ارتش (چهارم، صد و یکم، هشتاد و دوم)، نیروهای خاص از پایگاه هوایی برگ، بریگاد صد و نود و چهارم، دو گردان تکاور ارتش را شامل می‌شد. در مجموع ۱۷۰ هزار نفر آمادهٔ اعزام فوری بودند.

 

۸- چهار پایگاه هوایی مصیره، سیب، ثمریت و کسب بودند. «مفهوم لجستیک نیروی آماده به اعزام فوری (RDJTF)»، فرماندهی آمادگی ایالات متحده، J-4، نیروی آماده به اعزام فوری جی-۴، ۱۵ آوریل، ۱۹۸۱، ص آ۶ـ آ۵.

 

۹- گزارش رؤسای ستاد مشترک به رئیس کل ستاد، ارتش ایالات متحده، «دسترسی ایالات متحده به امکانات در منطقه خاورمیانه / خلیج فارس»، ۱۴ مارس ۱۹۸۰، ص۱؛ گزارش رابرت کومر به وزیر دفاع، «مناطق ترانزیت در مصر»، ۷ مارس ۱۹۸۰، صص ۳ـ۱.

۱۰- دیوید آیزنبرگ، «نیروی آماده به اعزام: اندک، بیهوده، پرهزینه»، تحلیل سیاست‌ها شماره ۴۴، موسسهٔ CATO، هشتم نوامبر ۱۹۸۴، ص۹، ww.caro.org/pub/pas/pao44.html، بیستم سپتامبر ۲۰۰۲. سفیر آمریکا در اردن به نام نیکولاس ولیوتس، دیدار مخفیانه‌ای با پادشاه اردن ترتیب داد تا همتای اردنی نیروی آماده به اعزام ایجاد کند که در صورت بروز جنگ با شوروی قدرت آمریکا افزایش بیابد. دو کشور یک رزمایش نظامی مشترک انجام دادند و اردن پایگاه‌هایش را برای مصارف نظامی در اختیار نیروهای آماده به اعزام قرار داد. سفیر نیکولاس ولیوتس، برنامهٔ تاریخ شفاهی امور خارجه، انجمن مطالعات و آموزش دیپلماتیک، ۲۹ ژانویه ۱۹۹۰.