۲۹ آبان در کشاکش نبردهای زمینی، در حدفاصل عین خوش و موسیان، دو ژنرال عراقی سرلشکر ماهر عبد الرشید فرمانده سپاه سوم و سپهبد عبد الجابر محسن سخنگوی نیروی زمینی ارتش عراق برای بازدید از منطقه با یک بالگرد میل هشت در حال حرکت بودند که ناگهان اتفاق عجیبی رخ داد. آنها بدنه های آتش گرفته یک جنگنده محافظ را دیدند که به سرعت به سمت پایین در حال حرکت است.


قضیه از چه قرار بود؟ آن روز به رغم هشدارهای نیروی هوایی عراق، دو ژنرال مذکور تصمیم گرفتند برای باخبر شدن از ابعاد حملات ایران پس از عملیات محرم (و اینکه پشت این حمله آیا اهدافی دیگر است) به منطقه بروند.


 طبیعی بود که نیروی هوایی عراق برای حمایت از این بالگرد به ویژه برای ژنرال عبدالرشید سنگ تمام بگذارد. چهار میگ ۲۱، چهار میگ -۲۳ و سه بالگرد جنگی پرنده حامل فرماندهان را اسکورت کرده و وارد منطقه درگیری شدند. خلبان بالگرد حامل فرماندهان سروان موسی یکی از بهترین خلبان های بالگرد عراق، از همان ابتدای ماموریت، نسبت به درستی انجام آن شک داشت. او می دانست حرکت این تعداد پرنده آن هم در حالی که عملیات محرم کاملا به پایان نرسیده ریسک بزرگی است. حدس او درست بود. ساعت ۱۰۴۹، دو تامکت در کنار یک بویینگ سوخت رسان در انتظار بازگشت دو فانتوم از مأموریت بودند.


شماره یک با دیدن تعداد زیادی هدف بر روی اسکوپ رادار بلافاصله به شماره دو دستور مراقبت از تانکر و فانتوم ها را داده و خود به سرعت ارتفاع را از ۲۵ هزارپا به کمتر از ۱۰ هزارپا کاهش داد. خلبانان دشمن هنوز از خطر آگاه نبودند که خلبان و کمک او موشک فونیکس را برای شلیک به سوی دو میگ-۲۳ دسته اول بارگذاری می کنند.


فاصله جنگنده ها کاهش یافته بود و فونیکس بسیار سریع هردو هدف را از بین برد دسته عراقی بلافاصله از هم جداشده و چون وظیفه اصلی آنها مراقبت از ژنرال های عراقی بود تنها یک میگ ۲۱ به سمت تامکت حرکت کرد. مشخص بود که کار او نوعی خودکشی است اما حداقل دقایقی حیاتی را در اختیار دسته می گذاشت.


 لیدر دسته دوم مرتب فریاد می زد: اف-۱۴ گردش به راست. سروان موسی قبل مطمئن بود این مأموریت فرجام خوشی ندارد به سرعت بالگرد عظیم الجثه را راست گرداند در حالی که قطعات میگ -۲۳ درست از کنار او در حال سقوط به پایین بود.


میگ ۲۱ جدا افتاده از دسته اکنون سرعت خود را به حداکثر رسانده و سعی کرد با استفاده از قدرت مانور جنگنده کوچک خود، اف۱4 را دور بزند اما خلبان ایرانی که از قبل نیت او را حدس می زد موشک هدایت راداری اسپارو را بر روی هواپیمای دشمن قفل کرد.


سرعت بالای جنگنده در حال مانور و موشکی که عمود بر هواپیما در حال نزدیک شدن بود به خلبان شجاع اما بخت برگشته عراقی فرصت عکس العمل نداد و راکب و مرکوب در آسمان از بین رفتند.


ماهر عبد الرشید نمی دانست چه اتفاقی در حال رخ دادن است اما چرخش های سریع خلبان بالگرد او را مطمئن کرد که در دوردست ها نبردی بزرگ در جریان است. موسی فرصتی برای توضیح نداشت و تمام تلاش خود را برای رسیدن به مرز کرد او می دانست تامکت ها معمولا به خارج از خاک ایران نمی روند بنابر این خود را به میان یک دره طولانی منتهی به خاک عراق انداخت در حالی که مرتب در رادیو به پدافند عراق هشدار می داد، خودی است و حامل دو ژنرال!
از آن طرف تامکت که نمی توانست به دلیل ارتفاع و سرعت بالگرد بر روی آن قفل راداری انجام دهد و از طرفی تقریبا وارد استان میسان عراق شده بود (خلاف دستورالعمل ها) و از همه مهم تر تعقیب یک بالگرد در دره ها خطرناک بود به همان سه پیروزی قناعت کرده و به شرق گردش کرد و به سروان عراقی اجازه داد تا سرنشینانش را به العماره برساند.