بیش از ۱۰ سال از آغاز درگیریهای گسترده نظامی در سوریه میگذرد و نیروهای دولتی با سرکوب تقریبا کامل مخالفین، به جز بخشی از استان های ادلب و حلب و همچنین منطقه شرق فرات که در سیطره نیروهای دموکراتیک سوریه و ارتش آمریکا قرار دارد کلیه مناطق مهم این کشور را در کنترل خود دارند.
اما سیر این پیروزیها برای ارتش سوریه و متحدینش هرگز روند ثابتی نداشته و با فراز و نشیبهای فراوان همراه بود. جنگ داخلی سوریه را میتوان به سه دوره مجزا، از حیث امکان پیروزی یکی از طرفین نبرد تقسیم کرد:
دوره نخست از زمان جدا شدن بدنه ناراضی نظامیان این کشور و تشکیل «ارتش آزاد سوریه» در جولای ۲۰۱۱ تا اوایل سال ۲۰۱۳ میلادی، که منجر به سقوط بخش اعظم مناطق دولتی (به جز مراکز استانها) و محاصره کامل بخش غربی حلب و محاصره تقریبی پایتخت این کشور شد.
اما در حالی که مخالفین در آستانه پیروزی کامل بر دولت سوریه بوده، بسیاری از حاکمان کشورهای حامی معارضین و رسانههای وابسته به آنها، مشغول تعیین زمان احتمالی سقوط «بشار اسد» و حکومت وی بودند، شکست حمله بزرگ زمستان ۲۰۱۲ مخالفین از استان ریف دمشق به پایتخت این کشور و سرازیر شدن هزاران نیروی کمکی از متحدین شیعه نظیر ایران و حزبالله موجب شد تا موزانه قوا مجددا برقرار شده و دولت سوریه از سقوط و شکست حتمی نجات یابد. این دوره زمانی با ورود حزبالله لبنان از مناطق مرزی این کشور با سوریه و عملیات تصرف شهر القصیر در ماه می و ژوئن ۲۰۱۳ میلادی در غرب استان حمص پایان یافت.
عملیاتی که گرچه پیروزی بزرگی برای حزبالله و دولت سوریه محسوب میشد، اما به قیمت کشته شدن ۱۱۴ نیروی عضو این گروه، از بین رفتن محبوبیت و تبدیل آن به نفرت شدید در میان جوامع عرب و اکثریت اهل سنت آن تمام شد.
دوره دوم و سوم جنگ سوریه که موضوع اصلی سلسله مطلبی خواهد بود که در چند قسمت خدمت شما عزیزان ارائه خواهد شد، مربوط به وقایع سالهای بعد و تحولاتی است که موجب ورود نیروی هوایی روسیه و تبدیل طرف بازنده به پیروز مطلق شد.۸- هنگامی که هزاران نیروی کمکی از ایران، لبنان، عراق و گروههای با تابعیت افغانستانی نظیر «لشکر فاطمیون» یا پاکستانیهای عضو «تیپ زینبیون» به کمک نیروهای دولتی آمدند، ضد حملات بزرگ متحدین برای بازپسگیری مناطق از دست رفته و شکست محاصره پایتخت و بخش غربی شهر حلب آغاز شد.
متحدین تا اواسط سال ۲۰۱۴ دست به عملیاتهای گسترده برای محاصره منطقه غوطه شرقی دمشق و برخی شهرهای جنوبی دمشق زدند و پس از چند ماه محاصره و بمباران شدید، طی مصالحات انجام شده آخرین گروههای حاضر در شهر «حمص» با قبول مصالحه از مرکز این استان خارج شدند.
همچنین نیروهای تحت امر «سهیل حسن» و برخی واحدهای دیگر ارتش سوریه با پاکسازی جاده «اثریا - خناصر» و تصرف شهر «السفیره» و «شهرک صنعتی شیخ نجار» وارد مناطق شرق شهر حلب شده و برای عملیات بزرگی که قرار بود در آیندهای نزدیک در شمال حلب انجام شود آماده میشدند.
در سوی مقابل اما مخالفین، اگر چه به دلیل اختلافات شدید داخلی و همچنین آغاز هجوم گسترده نیروهای تندروی جهادی «گروه تروریستی دولت اسلامی عراق و شام» (داعش) در شرق این کشور و نبرد سنگین در دو جبهه در موضع ضعف قرار داشتند، اما قرار نبود سیر حوادث تا ابد به ضرر آنها ادامه یابد.
جدایی گروه «جبهه النصره» از داعش و تلاش فراوان مفتیهای شرعی گروههای اسلامگرا و کشورهای حامی معارضین برای ایجاد اتحاد و اتاق عملیات واحد میان ارتش آزاد، احرارالشام و سایر گروههای میانهرو با گروههای جهادی نظیر جبهه النصره، بارقهای از امید را در جبهه مخالفین ایجاد کرد.
نبرد تصرف پادگانهای «وادی الضیف» و «حامدیه» در حومه شهر «معره النعمان» طی عملیات مشترک معارضین، آغازی برای بازگشت ورق جنگ به سود آنها و تشکیل ائتلاف «جیش الفتح» بود. پس از سقوط شهر استراتژیک معره النعمان در تاریخ ۱۰ اکتبر ۲۰۱۲ که بر روی بزرگراه بین المللی M-5 قرار دارد. نیروهای ارتش سوریه با عقبنشینی از این شهر به ۲ پایگاه وادی الضیف و حامدیه در حومه شهر عقب نشینی کردند.
وادی الضیف و حامدیه پیش از آغاز جنگ داخلی در واقع انبارهای سوخت بزرگ متعلق به ارتش سوریه بودند که به تدریج تبدیل به دو پایگاه نظامی بزرگ در مرکز استان ادلب شدند.
پس از شکست ضد حمله ارتش سوریه برای بازپسگیری شهر معره النعمان، به تدریج جهت حملات معکوس شده و مخالفین ضد دولتی فشار زیادی را برای تصرف این ۲ پایگاه وارد کردند. در فوریه ۲۰۱۴ با سقوط شهر «خان شیخون» در جنوب این منطقه، ۲ پادگان وادی الضیف و حامدیه تحت محاصره کامل قوای مخالفین قرار گرفتند و از این تاریخ تا ۱۴ دسامبر ۲۰۱۴ و سقوطشان، به مدت ۹ ماه در شرایط محاصره کامل مقاومت کردند.
در روز ۱۴ دسامبر ۲۰۱۴ عملیات نهایی مشترک معارضین سوری شامل شاخههای ارتش آزاد، جبهه النصره ، احرارالشام، جندالاقصی و برای تصرف پادگانهای وادی الضیف و حامدیه به عنوان آخرین مناطق تحت سیطره ارتش سوریه در اطراف شهر راهبردی «معرة النعمان»، پس از ۹ ماه از محاصره این مناطق آغاز شد.
این عملیات به دلایل مختلف نقطه عطفی در تاریخ جنگ سوریه بود: پس از مدتها که مخالفین در شمال سوریه در لاک دفاعی بودند و عملیات تهاجمی بزرگی انجام نشده بود، این عملیات از حیث نیروهای به کار رفته (بیش از ۵ هزار نفر )، تک گسترده زرهی توسط گروه احرارالشام که بیش از ۵۰ تانک به میدان آورده بود و اتاق عملیات مشترک ۱۹- بین دو گروه اصلی جبهة النصره و احرارالشام، در نوع خود کمنظیر بود. کاروانی به طول صدها متر، متشکل از دهها تانک، نفربر زرهی و وانتهای مسلح که در روز روشن بدون هیچ مزاحمتی از آسمان به سمت منطقه مورد نظر حرکت میکنند.
این عملیات ۹ ماه پیش از ورود نیروی هوایی روسیه انجام شد و نیروی هوایی ارتش عربی سوریه در دوران ضعف و فرسودگی شدید تجهیزاتی قرار داشته و از ابزار لازم برای شناسایی به موقع و بمباران این کاروان عظیم نظامی برخوردار نبود.
همچنین علیرغم اینکه حدود ۱ سال از ورود پهپادهای رزمی «شاهد ۱۲۹» ایران به خاک سوریه میگذشت، اما کمک خاصی از سوی آنها برای پشتیبانی هوایی از ارتش سوریه در این منطقه و نابودی ادوات زرهی مخالفین که به سادگی قابل شناسایی دقیق و انهدام بودند صورت نگرفت.
برای ارتش سوریه و متحدین که معمولا عادت به محاصره مناطق تحت سیطره مخالفین و ایجاد فشار از طریق آتش هوایی و توپخانهای و سپس حمله نهایی داشتند، این عملیات دقیقا حالت عکس داشته و آنها را با ترفندی که همیشه به کار میبردند روبرو کرد.
این عملیات و موفقیت بزرگ حاصل از آن، مقدمهای بر ایجاد تشکیلات موسوم به «جیش الفتح» بود که ۴ ماه بعد از اتحاد ۷ گروه بزرگ مسلح در شمال سوریه شامل احرارالشام، جبهه النصره، جندالاقصی، اجنادالشام، لواء الحق، جیش السنة و فیلق الشام تشکیل شد که نتیجه آن تصرف سراسر استان ادلب و بیرون رفتن نیروهای دولتی از این استان به جز دو شهرک فوعه و کفریا بود.
با هجوم گسترده نیروهای مشترک معارضین، نیروهای ارتش سوریه مستقر در دو پایگاه مورد نظر که ماهها در شرایط محاصره مقاومت کرده بودند، این بار دست به عقبنشینی گسترده به سمت جنوب و منطقه «معر حطاط» زدند. نیروهای ارتش سوریه حاضر در این منطقه از لشکر ۴ زرهی، لشکر ۱۱ پیاده و تعدادی از نیروهای ویژه بودند که طبق اعلام رسمی ارتش ۱۳۴۵ نفر نیرو به هنگام آغاز عملیات مخالفین در این مناطق حضور داشتند که از این تعداد ۵۶ نفر کشته و ۱۸ نفر مفقودالاثر اعلام شدند و مابقی نیروها پس از سقوط این منطقه، شبانه و یا از طریق کورهراهها به شهرک مورک (که بعدها این منطقه نیز توسط مخالفین تصرف شد) فرار کردند.
برای اینکه به خوبی اهمیت این پایگاهها و حجم نیرو و تجهیزات موجود در آن را درک کنید، کافی است بدانید مخالفین در این منطقه ۳۵ تانک و ۲۰ نفربر زرهی را پس از عقبنشینی نیروهای ارتش به غنیمت گرفتند. ضمن اینکه تعداد زیادی از ادوات نیز در درگیریها نابود شد و جالبتر اینکه چندین تانک و نفربر نیز ضمن عقبنشینی نیروها به مورک منتقل شد!
جالب اینکه روند عقبنشینی نیروهای ارتش که با ریسک بالا و از میان مناطق تحت تسلط مخالفین انجام شد تا چند روز ادامه داشت و برخی سربازان ارتش سوریه حتی تا ۵ روز پس از سقوط پایگاهشان موفق شدند خود را به نیروهای حاضر در شهرک مورک در استان حماه برسانند.
در بالا گفتیم که معارضین سوری به دلیل تجدید قوای نیروهای ارتش سوریه و متحدین از یک سو و درگیری همزمان با نیروهای گروه تروریستی دولت اسلامی (داعش) در سمت دیگر در سال ۲۰۱۴ اوضاع مناسبی نداشتند.
این موضوع اما یک استثنا داشت: جبهه جنوبی «ارتش آزاد» در استان درعا و قنیطره. نیروهای عضو جبهه جنوبی که به خوبی تجهیز و ساماندهی شده و در آن هنگام از کمکهای تسلیحاتی اردن، آمریکا و عربستان بهره میبردند، از ابتدای سال ۲۰۱۴ طی عملیاتی بزرگ، موفق به پیشروی گسترده و تصرف مناطق راهبری در جنوب سوریه شدند که نهایتا در پاییز سال ۲۰۱۴ موجب تصرف شهر نوی و ابتدای سال ۲۰۱۵ تصرف شیخ مسکین و مقر تیپ ۸۲ ارتش سوریه شد. همچنین بخش بزرگی از مناطق مرزی استان قنیطره با منطقه جولان اشغالی و بخشهایی از مرز اردن که قبلا در کنترل ارتش سوریه بود، توسط مخالفین تصرف شد.
موفقیتهای پی در پی جبهه جنوبی مخالفین و احتمال سقوط مرکز استان درعا در ادامه، موجب شد تا ارتش سوریه و نیروهای متحد تصمیم به عملیاتی بزرگ در این منطقه و عقب راندن رقیب بگیرند.
تنها چند روز پیش از شروع عملیات، در تاریخ ۱۸ ژانویه ۲۰۱۵ گروهی از فرماندهان متحدین که در حال شناسایی و ارزیابی نهایی منطقه عملیات بودند، در روستای «مزرعه الامل» قنیطره، هدف حمله بالگرد آپاچی ارتش اسرائیل قرار گرفتند.در این حمله «سردار محمد اللهدادی» و ۶ نفر از فرماندهان حزبالله لبنان، از جمله «جهاد مغنیه» و «محمد ابوعیسی» فرمانده میدانی مشهور حزبالله، جان خود را از دست دادند.
چند روز پس از این حادثه عملیات در منطقهای موسوم به "مثلث مرگ"، محل تلاقی سه استان ریف دمشق، درعا و قنیطره آغاز شد.
هدف نهایی عملیات، تصرف شهر «حاره» و تپه مشرف بر آن یعنی «تل حاره» بود که استقرار بر روی آن تقریبا تمامی مناطق حاشیه بزرگراه دمشق - درعا را زیر آتش قرار داده و امکان پیشروی بیشتر در این منطقه را میسر میکرد.
علاوه بر یگانهای ارتش سوریه، نیروهای متحدین تقریبا با همه توان در این عملیات حضور داشته و فرماندهی آن مستقیما بر عهده «سردار قاسم سلیمانی» از جانب نیروهای ایرانی، «مصطفی بدرالدین» فرمانده کل نظامی حزبالله لبنان و «علیرضا توسلی» فرمانده لشکر فاطمیون بود. چالش بزرگ نیروهای متحد اما عدم حضور موثر نیروی هوایی سوریه در این منطقه، به سبب تهدید نیروی هوایی و پدافند اسرائیل در بلندیهای جولان بود.
مسئلهای که در ادامه و شکست فاجعهبار عملیات در نیمهراه، ثابت میکرد که بدون پوشش هوایی و بمباران سنگین جنگندهها قوای متحد هیچ برتری در عملیات زمینی علیه رقیب ندارند.
علیرغم پیشروی اولیه نیروهای متحد و تصرف چندین شهرک و روستا در مثلث مرگ، کلید تصرف شهر و بلندیهای الحاره، تصرف شهرک «کفر ناسج» بود.
نیروهای متحد به مدت دو هفته با دفاع شدید مخالفین مواجه شده و هرگز نتوانستند از بلندی «تل قرین» در شمال کفر ناسج جلوتر رفته و سرانجام با کشته شدن «علیرضا توسلی» فرمانده لشکر فاطمیون در همین نقطه، عملیات با شکست کامل به پایان رسید.
تقریبا همزمان با این رویداد قوای مشترک ارتش #سوریه و نیروهای متحد در حال آمادگی برای عملیات بزرگی در شمال شهر حلب موسوم به عملیات «قوس قزح» یا رنگین کمان بودند.
عملیاتی که به منظور محاصره بخش شرقی شهر حلب و قطع جاده تدارکاتی «کاستیلو» طرحریزی شده بود اما در ادامه ناگهان هدف ثانویه و دشوارتری را دنبال کرد که موجبات یکی از بزرگترین شکستهای قوای متحد در برابر معارضین ضد دولتی را در جنگ داخلی سوریه فراهم آورد.
تاریخ دقیق آغاز عملیات «قوس قزح»، ۸ دسامبر ۲۰۱۴ بود. دلیل نامگذاری این عملیات به "رنگین کمان" ارتباط مستقیمی با موقعیت میدانی شمال شهر حلب داشت (ارتش سوریه با یک حرکت قوسی شکل میتوانست قوای مخالفین در شرق شهر حلب را از بخش شمالی آن محاصره کند).
در آن زمان حلب، بزرگترین شهر سوریه به دو قسمت تقسیم شده بود که مخالفین ضد دولتی در بخش شرقی و بافت قدیمی ساکن بودند اما از سه جهت جنوب، شرق و غرب در محاصره ارتش سوریه قرار داشتند. تنها مسیر امدادرسانی به حلب شرقی جاده مشهور کاستیلو یا «خالد بن ولید» بود که ارتباط میان بخش شرقی شهر با شمال حلب و مرز ترکیه که مسیر اصلی کمکرسانی به مخالفین در این استان بود را برقرار میکرد.
عملیات قوس قزح قرار بود منجر به بسته شدن همین جاده تدارکاتی از طریق پیشروی ارتش سوریه تا این منطقه شود. برای این منظور آنها ۲ طرح مشخص داشتند:
۱- تصرف اردوگاه حندرات، عویجه و رسیدن به میدان جندول و بسته شدن جاده کاستیلو
۲- تصرف روستا و مزارع ملاح و ادامه پیشروی به سمت جنوب تا اشراف آتش کامل بر روی جاده کاستیلو.
این عملیات ابتدا بر عهده ارتش سوریه و نیروهای «تایگر فورس» [به فرماندهی سهیل حسن] بود اما دهها مورد تلاش برای تسلط بر ملاح و اردوگاه حندرات از آذر تا ابتدای بهمن ۹۳ با شکست مواجه شد.
این ناکامی همزمان بود با شکست فاجعهبار عملیات متحدین دولت سوریه در جبهه درعا و قنیطره و ایجاد یک تحول در جبهههای نبرد برای قوای متحد بسیار ضروری به نظر میرسید. لذا فرماندهی قوای متحد و شخص سردار سلیمانی با رها کردن جبهه جنوب، اقدام به انتقال نیرو و تجهیزات به حلب میکنند . اما این بار جهت حمله متفاوت بود و از میانههای بهمن ۹۳ (فوریه ۲۰۱۵) قوای ارتش سوریه و نیروهای شیعه متحد، تصمیم به پیشروی در جهت شمال و شکست محاصره دو شهرک شیعه نشین نبل و الزهرا میگیرند. البته دو شهرک فوق بر خلاف فوعه و کفریا، هیچگاه در محاصره کامل نبودند و از منطقه کردنشین عفرین به آنها سلاح، تجهیزات و آذوقه مورد نیاز میرسید.
در نبردهای یک سال قبل در این منطقه، ارتش سوریه و متحدینش موفق شده بودند تا حد نهایی روستاهای سیفات و حندرات پیشروی کنند و برای رسیدن به منطقه الزهرا و شکست محاصره، بدون نیاز به عبور از دژهای دفاعی مخالفین نظیر حریتان و عندان، بهترین مسیر ممکن تصرف مسیر زیر به ترتیبی که ذکر خواهد شد، بود:
باشکوی - دویرالزیتون - رتیان - حردتنین - معرسه الخان و رسیدن به ورودی شهرک الزهرا.
در ابتدا همه چیز به خوبی پیش میرفت. حجم عظیم نیروهای منتقل شده به این جبهه، تغییر ناگهانی هدف پیشروی، ۲ عملیات ایذایی ارتش سوریه در غرب حلب (جمعیه الزهرا) و مزارع ملاح و انگیزه بالای متحدین برای رسیدن به یک هدف نمادین (نجات مردم شیعه نبل و الزهرا) موجب غافلگیری شدید مخالفین و سقوط پی در پی روستاهای مسیر شد.
تا روز ۲۹ بهمن ۹۳ کلیه اهداف عملیات محقق شد و قوای متحد تا منطقه معرسه الخان در ورودی الزهرا پیشروی کردند و حتی حدود ۱۰۰ نفر از آنها در تاریکی شب موفق به ورود به شهرک الزهرا و دست دادن با قوای حاضر در این شهرک شدند
اما به ناگاه آسمان منطقه نبرد طوفانی شد و قوای متحد که با ریسک بالا و به شکل خطی، بدون تامین جناحین به سمت هدف عملیات پیشروی کرده بودند، مهمترین فاکتور برتری خود یعنی پوشش هوایی را از دست دادند.
مخالفین بلافاصله از این فرصت استفاده کرده و ضد حملهای بزرگ در این محور ترتیب میدهند و مسیر پیشروی متحدین در روستاهای رتیان و باشکوی قیچی شده و بسیاری از نیروها در کمین مخالفین کشته شده یا در محاصره قرار میگیرند.
عملیاتی که میرفت تا به یکی از پیروزیهای درخشان ارتش سوریه و متحدینش تبدیل شود به یکباره در کمتر از ۴۸ ساعت به یک فاجعه بزرگ تبدیل شد. بر اساس تخمینها در آن دوره، حدود ۳۰۰ نیروی ارتش سوریه و متحدین شیعه در این منطقه کشته شدند.
حتی نقل است که بر اثر غافلگیری شدید قوای متحد، «سردار قاسم سلیمانی» و بخشی از نیروهایش در ساختمانی در روستای باشکوی تحت محاصره کامل قوای مخالفین قرار میگیرند که با پشتیبانی قوای زرهی پشتیبان (تماما با خدمه ایرانی) از محاصره خارج میشوند.
در پایان این عملیات، نیروهای متحد موفق شدند تا دو روستای دویرالزیتون و باشکوی را در کنترل خود نگه دارند اما سایر مناطق سقوط کرده و عملیات شکست محاصره نبل و الزهرا نیز با شکست کامل مواجه میشود.تا بدینجا به ۵ عملیات منجر به شکست ارتش سوریه/متحدین در یک سال منتهی به ورود نیروی هوایی روسیه اشاره کرده
.