چهار نبرد ناو عظیم الجثه کلاس آیوا که در طی سالهای جنگ جهانی دوم ساخته شده بودند، در اوایل سالهای دهه 1980 دوباره به خدمت بازگشتند. نام این نبردناوها، آیوا USS Iowa (BB-61)، نیوجرسی USS New Jersey (BB-62)، میسوری USS Missouri (BB-63)و ویسکانسین USS Wisconsin (BB-64) بودند.
با بیش از 260 متر طول و نزدیک به 60000 تن وزن، این نبردناوها با استفاده از 9 آتشبار می توانستند بیشتر از 18 تن مهمات ویرانگر را بر سر نیروهای دشمن شلیک کنند.
این نبردناوها برای نوسازی به موشکهای کروز، موشکهای ضدکشتی و سامانه دفاع نزدیک دریایی فالانکس مجهز شدند. با بازگشت به ناوگان نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا، این نبردناوها در ماموریتهای سواحل لبنان و عراق شرکت کردند. در پایان جنگ خلیج این آنها دوباره بازنشسته و تبدیل به موزه گشتند.
تعداد کمی می دانستند که بازگشت به خدمت این نبردناوها در سالهای دهه 1980 میلادی به جز شرکت در نبردها، هدف دیگری را نیز دنبال می کرد. هدف مهم دیگر، طراحی دوباره این نبردناوهای عظیم الجثه و ترکیب آنها با ناوهای هواپیمابر بود.
نتیجه این ترکیب که نبردناو هواپیمابر بود، تنها یکی از طرحهای نوسازی 30 ساله این نبردناوهای غول پیکر آمریکایی بود. طرح های دیگری نیز پیشنهاد شده بودند از قبیل حمل صدها تفنگدار دریایی ایالات متحده آمریکا یا حمل جت های جنگنده عمودپرواز هاریر و یا حتی توانایی شلیک تسلیحات هسته ای توسط این نبردناوها که البته در ادامه تمامی این طرح ها رد شدند.
حفره ای در نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا
پیش از جنگ جهانی دوم، طراحان تصور می کردند کشتی های عظیم الجثه با توپهای سنگین می توانند با نابود کردن شناورهای دشمن، پیروز نبرد باشند. اما نبردهای پرل هاربر و میدوی، این باور را تغییر داند و ثابت کردند که نیروی انعطاف پذیری و ضربه زدن از راه دور ناوهای هواپیمابر، بر آتشبار سنگین نبردناوها برتری دارند. نبردناوهای عظیم الجثه دیگر نقش اول را در ناوگان دریایی نداشتند و تنها برای دفاع از تفنگداران و نیروهای نظامی مستقر در ساحل استفاده می شدند. بعد از جنگ، نیروی دریایی بیشتر نبردناوها و ناوهای سنگین خود را بازنشسته کرد، در حالیکه تمامی ناوهای هواپیمابر خود را حفظ کرد. پیشرفت موشکها موجب شد که تاثیر و کارآیی شناورهای با توپهای سنگین کاهش پیدا کند و به نظر می رسید که عصر نبردناوهای غول پیکر به پایان رسیده است.
برای نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا، این روند نگران کننده ای بود، اما جنگ کره نشان داد که دوره تسلیحات آبی-خاکی بسر نیامده است. طراحان نظامی، هواپیما را به خاطر انعطاف پذیریشان دوست داشتند، اما از دیدگاه تفنگداران دریایی، وجود یک کشتی برای بمباران خطوط ساحلی با توپهای سنگین برای ساعتهای متوالی بسیار با اهمیت بود.
برای این درخواست تفنگداران دریایی راه حل مناسبی وجود داشت. چهار نبرناو کلاس آیوا که بعد از جنگ جهانی دوم بازنشسته شده بودند، برای کمک به تفنگداران دریایی و بمباران نواحی ساحلی در جنگ کره به خدمت فراخوانده شدند.
برای طراحان نیروی دریایی، بازگشت این نبردناوها عادی بود، چون بارها تصمیم به بازگشت آنها گرفته بودند.
نبردناوهای هسته ای
در سال 1958 نیروی دریایی پیشنهاد داد که تمام توپهای 16 اینچی نبردناوهای کلاس آیوا با موشکهای ضد هواپیما و ضد زیردریایی جایگزین گردند.
این موشکهای هدایت شونده قابلیت حمل 4 موشک کروز رگولوس را داشتند که هر کدام از آنها می توانست یک شهر را در 100فاصله مایل دورتر با یک سر جنگی هسته ای 100 مرتبه نیرومندتر از بمب هسته ای هیروشما مورد هدف قرار دهد.
نتیجه قطعا می توانست ساخت نیرومندترین نبردناو همه زمانها باشد، اما این پیشنهاد به خاطر نقطه ضعفهایش رد شد. در پیشنهاد مطرح شده، 2000 خدمه می بایستی در یک نبردناو بسیار گرانقیمت 900 فوتی دریانوردی می کردند تا تنها 4 هدف را مورد حمله هسته ای قرار دهند. در حالیکه که یک بمب افکن های نیروی هوایی می توانست هدفهای بیشماری را با خدمه و هزینه بسیار کمتر مورد هدف قرار دهد.
با توجه به بوجه یک و نیم میلیاردی به پول حال حاضر، هزینه آن نیز بسیار بالا بود و همچنین همزمان با این پیشنهاد، نیروی دریایی زیردریای هایی با توانایی حمل موشکهای بالستیک هسته ای پولاریس سفارش داده بود. برد این موشکها دو برابر برد موشکهای رگولوس بود و زیردریای قادر بود تعداد 4 برابر نبردناوها موشک حمل کند و همچنین بیشتر زمان را نیز در زیر آب سپری می کرد.بنابراین طرح نبردناو هسته ای ناکام ماند.
نبردناوهای آبی-خاکی
در سال 1961 پیشنهاد جدیدی برای بهینه سازی و افزایش توانایی حمل نیروها و تسلیحات نظامی نبردناوهای کلاس آیوا مطرح شد. بر طبق این پیشنهاد می بایستی برجک عقب این نبردناوها به همراه 3 عدد از توپهای 16 اینچی حذف می گردید تا جا برای ایجاد باند نشست و برخاست هلیکوپتر و توانایی حمل 30 هلیکوپتر مهیا شود.
به اضافه این، نبردناوها می بایستی به 14 ناوچه آبی-خاکی برای حمل تانک و وسایل نقلیه نظامی به ساحل مجهز می شدند و همچنین مکانی برای استقرار 1800 تفنگدار دریایی نیز مهیا می گشت.
هر کدام از این نبردناوهای آبی-خاکی می توانستند به عنوان یک واحد اعزامی خدمت کنند. آنها توسط 6 توپ 16 اینچی توانایی پشتیبانی آتش را داشتند و می توانستند یک گردان تفنگدار را توسط واحد های آیی و خاکی در منطقه مورد نظر پیاده کنند.
اما هنوز این تغییرات بسیار پرهزینه بودند و نیروی دریایی ناوهای هواپیما بر قدیمی و از کار افتاده زیادی داشت که می توانست با هزینه کمتری تبدیل به ناو آبی-خاکی کند. 3 تا از چنین ناوهای هواپیما بر تبدیل به واحدهای آبی-خاکی شدند و نبردناوهای کلاس آیوا دوباره بازنشسته و تبدیل به موزه شدند.
نبردناو هواپیمابر
هزینه سنگین جنگ ویتنام موجب شد نوسازی نبردناوهای کلاس آیوا متوقف شود. یکی از این نبردناوها به نام نیوجرسی دوباره به خدمت فراخوانده شد و در جنگ ویتنام خدمت کرد.
در اوایل دهه 1980، دولت ریگان برنامه هدف دار کشتی سازی را آغاز کرد. تصمیم گرفته شد که چهار نبردناو کلاس آیوا دوباره به خدمت فراخوانده شوند. در اولین مرحله نوسازی، موشک های زمین پایه تاماهاک، موشکهای ضد کشتی هارپون و آتشبار دفاع نقطه ای فلانکس به این نبردناوها اضافه شدند. تا میانه سالهای 1980 تمامی این 4 نبرد ناو به خدمت برگشتند.
مرحله دوم نوسازی
مرحله دوم نوسازی که جالب تر از مرحله نخست بود، هرگز به اجرا در نیامد. در این مرحله قرار بود برجک آتشبار عقب کشتی برداشته شود و به جای آن یک عرشه پرواز آویزان و دو مکان برای پرتاب جت های هاریر نیروی دریایی به هوا ساخته شود. کشتی حامل 20 هاریر به همراه آشیانه و بالابر هواپیما بود. این همه کارهای مرحله دوم نبود. بنا بود مابین دو پرتاب کننده هاریر به هوا در یک منطقه بزرگی سیلوهای موشک قرار گیرد که هر کدام از این سیلوها می توانست موشکهای ضد هواپیمای استاندارد یا موشکهای زمین پایه تاماهاک را نگهداری کنند. توان همچنین برد آتش آنها به صورت چشمگیری افزایش می یافت.
هزینه های سنگین
جایگزین کردن یک برجک توپ با 20 هواپیمای هاریر معامله خوبی بود. اضافه کردن موشکهای کروز تاماهاک با توان ویرانگری به همراه دقت بالا در بردهای بسیار زیاد پیشرفت قابل ملاحظه ای به حساب می آمد. در نتیجه قدرت آتش این کشتی جنگی با توان آتش ابر ناو هواپیمابر کلاس نیمیتز برابری می کرد.
اما دروباره هزینه های سنگین این طرح مانع، از انجام و به نتیجه رسیدن آن شد. هزینه 2000 نفر خدمه بسیار زیاد بود. جت های هاریر می توانستند توسط کشتیهای خاکی کلاس تاراوا حمل شوند.در نهایت نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا به این نتیجه رسید اگر این کشور می خواهد برای 4 نبردناو کلاس آیوا هزینه کند، می بایستی تنها در مورد تواناییهای منحصر بفرد آتشبار سنگین توپخانه آنها این هزینه را انجام دهد. این به معنای نگه داشتن همه 3 برجک اصلی توپهای این کشتیها بود.
نبردناوهای آینده
امروزه بحث در مورد اهمیت آتشبار دریایی با واکنشهای خشماگین مواجه می شود. حتی در دوره پهبادها و جنگ افزارهای بسیار دقیق از راه دور، هنوز آتشبار سنگین کشتی ها در موارد اندکی مورد نیاز است که موجب شده برگشت نبردناوهای کلاس آیوا را در هاله ای از ابهام قرار دهد. بدون تردید عشق زیادی به این نبردناوهای باشکوه وجود دارد که باعث شده نیروی دریایی در بازه بیشتر از 60 سال آنها را در شرایط بسیار مناسب و آماده به خدمت نگهداری کند.
ناوشکن های کلاس زوموالت تا فراهم کردن پیشتیابنی آتشبار سنگین برای نیروی دریایی راه زیادی را در پیش رو دارند. خدمه کم، اندازه کوچکتر، پنهان بودن از دید رادار و دقت بالای آتشبار آن، زوموالت را مهمترین رقیب نبردناوهای کلاس آیوا کرده است، اما از نطر عملکرد دنباله روی راه آنها است.
اگرچه توان آتشبار ناوشکن زوموالت تنها به اندازه یکی از توپهای 16 اینچی کلاس آیوا است، ولی با استفاده از GPS از دقت بسیار بالایی برخوردار است و برد آن نیز با 83 مایل خیلی بیشتر از برد 20 مایلی توپهای کلاس آیوا است.
با موفقیت طراحی و عملکرد زوموالت مشعل نبردناوهای سنگین کلاس آیوا به کلاس زوموالت داده خواهد شد و بلاخره نبردناوهای باشکوه و قدرتمند کلاس آیوا در آرامش و امنیت تبدیل به موزه خواهند شد.