از پایان جنگ ایران و عراق در مرداد سال ۱۳۶۷ تا حمله عراق به کویت تقریباً ۲ سال فاصله شد اما طى این مدت اوضاع شرق خاورمیانه کاملاً دگرگون شده بود.

غرب و اعراب در طى سالهاى ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ ایران را دشمن بزرگ خود فرض مى کردند و با اعطاى حدود ۸۰ میلیارد دلار کمک و ارسال انبوهى از تسلیحات و تکنولوژى عراق را مبدل به قدرت اول منطقه و ارتش پنجم جهن کردند.

 

آنها در محاسبات خود یک نکته را از یاد بردند و آن اینکه این نیروى عظیم تهاجمى پس از جنگ با ایران به چه کارى خواهد آمد؟

نیرویى مرکب از ۶۰۰ هواپیما، ۵۳۰۰ تانک، ۷ هزار زره پوش، ۳ هزار توپ و دهها میلیارد دلار موشک و بمب در کنار یک میلیون سرباز با تجربه جنگ ۸ ساله و ...

آیا چنین مسأله اى اصلاً در محاسبات غرب و اعراب ثروتمند و کم جمعیت منطقه به حساب نیامده بود؟!

 

اما در مرداد ۱۳۶۹ (اوت ۱۹۹۰) اوضاع کاملاً دگرگون شده بود. ۴۰ لشکر عراقى (که حداقل یک سوم آن زرهى و مکانیزه بودند) به گونه اى ترس آور در سمت مرزهاى جنوبى و جنوب غرب عراق متمرکز شده و نیروهاى عراقى مرتب در حال تهدید کویت بودند.

در مرزهاى شرقى عراق، ایران به سرعت در حال بازسازى ویرانه هاى جنگ بود و هیچ علاقه اى به دخالت در درگیرى هاى بین برادران عرب نشان نمى داد. اسرائیل نیز با ترس از ضربه متقابل صدام که اکنون دیوانگى او بر همه ثابت شده بود حاضر نبود به مانند سال ۱۳۶۰ دست به حمله پیشگیرانه به عراق بزند.

 



حمله به کویت‌ :

۲ اوت ۱۹۹۰ چند واحد عراقى بدون اینکه به هشدارهاى جهانى توجه کنند با حمله به کویت و تسخیر ۱۳ ساعته این کشور ثروتمند به جهان ثابت کردند که از نظر آنها دوران دیپلماسى در خلیج فارس به سر آمده و زور جاى آن را گرفته است. هدف آنها از حمله به کویت در درجه اول خروج از بن بست اقتصادى و در درجه دوم جلوگیرى از رکود در ارتش بزرگ عراق بود.

 

فرار سریع مسؤولان سیاسى و نظامى کویت به کشورهاى همسایه نشان داد که ارتشهاى اعراب منطقه چه اندازه کوچک و غیرقابل اتکا هستند.

آنها مردم کویت را رها کرده و فرار را بر قرار ترجیه دادند.

 

اما آمریکا، اروپا و اعراب سریع واکنش نشان داده و از عراق خواستند تا از کویت عقب نشینى کند.

 


 

 

 

 


 

صدام در ابتدا گمان مى کرد آمریکا تن به مذاکره با وى بدهد و شوروى نیز (که اکنون در آستانه فروپاشى بود) از وى حمایت کند، اما گورباچف اکنون در ماه عسل سیاسى با آمریکا بود و آمریکا نیز به دنبال آن بود که همزمان دو ضربه را فرود آورد؛

اول آنکه به بهانه کویت ماشین جنگى صدام را از کار بیندازد

دوم آنکه با ارائه نمایشى عظیم، نظم نوین را به دنیا نشان دهد.

 



 

لجستیک عظیم عملیات طوفان صحرا:

قسمت با ارزش جنگ خلیج فارس، قدرت آمریکا در ارسال تجهیزات به منطقه بود.

از اوت ۱۹۹۰ تا ژانویه ۱۹۹۱ به مدت ۵ ماه صدام حسین احمقانه ورود نیرو و تجهیزات آمریکایى را نظاره کرد و اجازه داد غرب ۵۵۰ هزار سرباز خود را در عربستان مستقر کند حال آنکه از نقطه نظر نظامى این مدت براى صدام کافى بود تا تمام بنادر مهم مورد استفاده متفقین را تسخیر کند و از آنها فرصت تحکیم مواضع را بگیرد.

 


 

تانک سوخته عراقی و آتش چاه های نفت در صحرای کویت

 


 

تعلل صدام سبب شد تا در ژانویه ۱۹۹۱ ، ۵۰۰ هزار سرباز آمریکایى، ۳۶ هزار سرباز انگلیسى، ۱۵۰ هزار سرباز شوراى همکارى خلیج فارس، ۱۹ هزار سرباز فرانسوى، ۲۰ هزار سرباز مصرى و ۳۰ هزار سرباز از کشورهاى دیگر سخت ترین قسمت لجستیک متفقین رساندن حدود ۳ هزار تانک سنگین و ۲ هزار هواپیما به منطقه بود.

 



 

آغاز حملات هوایى :

ژنرال نورمن شوارتسکف سرفرمانده آمریکایى على رغم ارتش عظیمى که در جنوب کویت و جنوب غرب عراق مستقر کرده بود هنوز از درگیرى با ارتش یک میلیون نفرى عراق واهمه داشت. بنابراین تصمیم گرفت ابتدا با موشک هاى کروز و هواپیما زیرساختهاى دفاعى صدام، خطوط ارتباطى و واحدهاى رزمى او را منهدم کند و آنگاه دست به حمله بزند.

در ۱۷ ژانویه ۱۹۹۱ ، ۱۸۰۰ هواپیماى متفقین دست به عظیم ترین حمله هوایى نیمه دوم قرن بیستم زدند. فرماندهان نیروى هوایى آمریکا چون از قدرت پدافند فشرده بغداد اطلاع داشتند ابتدا با استفاده از بمب افکن هاى نامریى استیلت اف - ۱۱۷ ، ۲ هزار پدافند بغداد را شناسایى کرده و پس از آن راه را براى حمله اصلى باز کردند.

 اف - ،۱۸ اف - ،۱۶ اف - ،۱۵ تورنادو و میراژ ستون فقرات حمله را تشکیل مى داد و چون کلیه این هواپیماها قدرت عملیات در شب را داشتند حمله در نیمه شب آغاز شد.


 

بمب افکن ضد رادار استیلت اف - ۱۱۷


 

دو فروند جنگنده اف -۱۶ فایتینگ فالکن و سه فروند جنگنده اف -۱۵ ایگل متعلق به نیروی هوایی آمریکا

(در حال پرواز بر فراز چاه‌های نفت به آتش‌ کشیده‌شده کویت در جریان جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱)

 


 

آنگونه که فرماندهان اسکادرانهاى مهاجم اعلام کردند فشردگى آتش دفاعى بغداد بسیار بیش از تخمین هاى اولیه بود و خلبانان متفقین مجبور بودند عمدتاً از ورود به گردونه آتش ایجاد شده پرهیز کنند.

اما از روزهاى دوم و سوم به بعد حجم آتش عراق کمتر شد و درنتیجه هواپیماهاى متفقین ارتفاع خود را کاهش داده و با دقت بیشترى اهداف را شکار مى کردند. آمریکا تلفات هوایى ۳ روز اول خود را حدود ۱۰ هواپیما ذکر مى کرد حال آنکه صدام این رقم را بیش از ۳۰ فروند مى دانست و با نشان دادن ۷ خلبان اسیر غربى بر این نکته تأکید کرد.


صدام در ۲۲ ژانویه حملات موشکى به اسرائیل را آغاز کرد تا بلکه اعراب را به صف خود بازگرداند اما به دستور آمریکا، اسرائیل از اقدام تلافى جویانه خوددارى کردو آمریکا سعى کرد باموشکهاى ضدموشک پاتریوت مانع تداوم حرکت عراق شود. اگرچه پاتریوت تا حدودى موفق بود اما نتوانست توقف حملات موشکى به اسرائیل را به دنبال داشته باشد.


 

در هفته دوم، حملات هوایى متفقین با ۱۸۰۰ حمله در روز ادامه یافت و دهها هزار سرباز عراقى در پناهگاههاى خود کشته شده و صدها تانک نابود شدند. پلها، خطوط مخابراتى ، جاده ها، نیروگاهها، ساختمانهاى نظامى و فرودگاهى تماماً نابود شدند و عملاً ارتباط بین نیروهاى صدام دچار مشکل شد.
در هفته سوم نبرد، دهها بمب افکن عظیم بى _ ۵۲ با بمباران لشکرهاى گارد ریاست جمهورى را که در اطراف ناصریه (به صورت ذخیره) موضع گرفته بودند مورد حمله قرار دادند.

در نبردهاى هوایى نیز برترى خردکننده تکنولوژیکى غرب بر عراق ثابت شد و جنگنده هاى میگ،۲۳ میگ،۲۷ سوخو،۲۴ میگ۲۵ و میراژ هیچ کدام نتوانستند از تور رهگیرهاى آمریکایى و انگلیسى بگریزند و عراق مجبور شد بخشى از هواپیماهاى خود را به خاک ایران بفرستد که ایران نیز به دلیل لزوم حفظ بى طرفى این هواپیماها را پس نداد. ضربات ویران کننده هوایى آمریکا و متفقین به عراق در پایان ۴ هفته سبب شد تا ارتش عظیم عراق مبدل به غولى دست و پا بسته شود چرا که دستورات فرماندهى به واحدها نمى رسید و بالعکس هم واحدها نمى توانستند فرماندهى را از تحرکات دشمن و اتفاقات منطقه باخبر کنند.

اما برآوردها نشان مى داد هنوز ارتش عراق ۷۰ درصد توان رزمى خود را حفظ کرده است بنابراین شوارتسکف دستور تداوم بمباران را تا نابودى نیمى از ارتش عراق صادر کرد.

بمب هاى هوشمند در این جنگ به شدت مورد توجه قرار گرفته و با کنترل تلویزیونى با دقت تمام پلها و پایگاههاى نظامى را در هم مى کوبیدند. بمبارانهاى سنگین بى _ ۵۲ ها نیز تداوم یافت. آنها با به کارگیرى بمبهاى۸۲ . K .M محیطى به وسعت ۱۳۰ تا ۳۰۰ متر را تخریب مى کردند و به دلیل پرواز در ارتفاع بسیار بالا از آسیب پدافندها مصون بودند.

پس از ۳۹ روز بمباران بى رحمانه و شدید ۱۳۰۰ تانک عراقى (حدود یک سوم توان رزمى)، ۱۱۰۰ توپ (۳۵ درصد واحدهاى توپخانه عراق) و حداقل ۵۰ هزار سرباز عراقى از بین رفتند. مضافاً اینکه خطر نیروى هوایى عراق مرتفع شد.

 

 حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ هواپیماى عراقى از بین رفتند و حدود ۱۰۰ فروند به ایران گریخته و بقیه به دلیل نبودن امکان پرواز در پناهگاهها باقى ماندند.

 

اما مهمتر از همه مسأله بى خبرى ارتش عراق از اتفاقات محیطى او بود. انهدام خطوط مواصلاتى این ارتش سبب گرسنگى، تشنگى و فقدان مهمات براى نیروهاى خط مقدم شده بود.

البته متفقین نیز از این حملات عظیم آسیب دیده بودند. در حقیقت ۸۰ هزار سورتى پرواز آنها، سبب سقوط حداقل ۴۰ هواپیما (عراق این رقم را حدود ۲۰۰ فروند مى دانست)، آسیب دهها هواپیماى دیگر، تحلیل رفتن شدید انبارهاى مهمات و از همه مهمتر افزایش بى سابقه هزینه جنگ شده بود.

 


حمله ۱۰۰ ساعته :

 

در ۲۴ فوریه ۱۹۹۱ نورمن شوارتسکف به سپاههاى عظیم زمینى فرمان آماده باش کامل براى هجوم نهایى را داد.

حمله اولیه را آمریکا و متفقین از طریق سپاه ۱۸ و سپاه هفتم از طریق جنوب و غرب کویت انجام مى داد اما براى آنکه صدام کاملاً غافلگیر شود نیروهاى آبى - خاکى آمریکا در ۲۳ فوریه حرکتى گمراه کننده را از سواحل کویت آغاز کردند و آنگاه در حالى که عراقى ها جهت حمله خود را به سمت جنوب کویت و دریا تغییر دادند، عمده نیروهاى متفقین در حدود ۷۰۰ هزار سرباز و ۳ هزار تانک در پناه آتش پشتیبانى هواپیماهاى آمریکایى در عملیاتى کم نظیر و سریع ظرف ۲۴ ساعت ابتدا ۳۰۰ هزار نیروى عراقى مستقر در کویت را دور زده و سپس ظرف ۷۲ ساعت با گازانبرى وحشتناک جنوب عراق را از خاک اصلى این کشور جدا کردند. قبل از آنکه ارتش عراق به خود بیاید نیم میلیون سرباز عراقى در محاصره افتادند.

هواپیماهاى ضربتى آى - ۱۰ در کنار هلى کوپترهاى سوپر کبرا او آپاچى، باقیمانده ادوات زرهى عراق را به راکت مى بستند و توپهاى عراق که هنوز بزرگترین مانع برسرراه مهاجمان بود توسط ماهواره شناسایى شده و با توپهاى ۸ اینچى (که اطلاعات خود را ازطریق جى.پى.اس مى گرفتند) منهدم مى شدند.

ظرف ۴۸ ساعت ارتش متفقین صدها کیلومتر در داخل خاک عراق پیشروى کرده و به حوالى ناصریه رسیده بود. از آن طرف اخبار رسیده حاکى بود که در کویت، عراقیها دسته دسته تسلیم مى شدند.

لشکرهاى گارد نیز نتوانستند موضع تهاجمى بگیرند چرا که بمبارانهاى عظیم امکان تحرک را از آنها سلب کرده بود.


 

 

 

 


 

کالین پاول فرمانده دیگر آمریکایى در ۲۷ فوریه رسماً اعلام کرد که توان رزمى عراق منهدم شده و در منطقه جنوب عراق نیرویى نیست که آماده براى جنگ باشد.

فرماندهان آمریکایى، انگلیسى و عربى نیز در کلیه جبهه ها با اعلام این نکته که دشمن دست از مقاومت برداشته کسب دستور مى کردند. اما در واشنگتن جرج بوش ظاهراً هنوز علاقه اى به حذف صدام نداشت. بنابراین دستور توقف عملیات را در پشت دجله صادرکرد. حال آنکه براى دنیا واضح بود که بغداد در چنین شرایطى طى یک هفته فتح مى شود.


با قبول شکست از سوى صدام در ۲۸ فوریه ،۱۹۹۱ جنگ ۴۳ روزه خلیج فارس به پایان رسید و کویت پس از ۷ ماه آزاد شد.


 

جنگندگان   فرماندهان تلفات علت جنگ

Flag of Iraq, 1991-2004.svg عراق

 

Flag of Iraq, 1991-2004.svg صدام حسین


بین ۲۰٬۰۰۰ تا ۲۰۰٬۰۰۰ کشته
تعداد نامشخصی مجروح
۶۳٬۰۰۰ اسیر

 

تهاجم عراق به کویت

Flag of the United States.svg ایالات متحده آمریکا

 +

( نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا )

 

Flag of the United States.svg 

نورمن شوارتسکف


ایالات متحده آمریکا + نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا + عربستان سعودی

۲۴۰ کشته
۷۷۶ مجروح
۳۰ اسیر

 

تهاجم عراق به کویت

Flag of Saudi Arabia.svg عربستان سعودی


 

Flag of Saudi Arabia.svg خالد بن سلطان


ایالات متحده آمریکا + نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا + عربستان سعودی

۲۴۰ کشته
۷۷۶ مجروح
۳۰ اسیر

تهاجم عراق به کویت

 


منابع :

روزنامه ایران

www.fa.wikipedia.org

www.newcoy.persianblog.ir