در این ماجرای واقعی، چگونگی سرنگون شدن دو سوخوی 22 لیبیایی که توسط دو عدد اف-14 آمریکایی بر فراز دریای مدیترانه نابود شدند، نقل می گردد:"روزی از روزهای تقریباً خوب بهاری بود. من (مک زینسکی) و فرمانده مان (کاپیتان کلیمن) برای یک پرواز گشتی از ناو برخاسته بودیم. پس از چند دقیقه در هواپیماهایمان در حال کروز (گشت زنی) بودیم که به ما خبر دادند دو فروند هواپیمای سوخوی 22 لیبیایی به حریم پروازی ما برای بار چندم تجاوز کرده اند. از موقعیت فرماندهی (ناو)، مکان این دو هواپیمای متخاصم به ما اعلام گشته و از ما خواسته شد تا به آن موقعیت پرواز کنیم و رفتار آنها را زیر نظر داشته باشیم تا دستور نهایی به ما داده شود. پس از چندی، در موقعیت مذکور و در پشت سر هواپیماهای سوخو قرار گرفتیم. فرمانده کلیمن به من اعلام داشت که می خواهد به دنبال هواپیمای لیدر برود و از من خواست که هواپیمای وینگ من (هواپیمای دیگر) را دنبال کنم. فرمانده از من جدا شد و من هم به دنبال وینگ من رفتم. در حالی که فرمانده و هواپیمای سوخوی لیدر با هم درگیر بودند، در یک لحظه هواپیمای دشمن در موقعیت پشت هواپیمای فرمانده کلیمن (ساعت 6) قرار گرفت و به سرعت آتشی از بال چپ هواپیما برخاست که نشانه شلیک او به سوی فرمانده بود. در چنین شرایطی، در دو حالت اجازه شلیک به دشمن را داشتیم:1- فرمانده از ما بخواهد شلیک کنیم.2- به ما شلیک شود؛که ما شرایط دوم را داشتیم. هواپیماهای اف-14 به قدرت مانور بالا مشهورند، و با همین ویژگی فرمانده توانست با یک مانور سریع و سنگین از چنگ موشک رهایی یافته و با یک مانور لوپ در پشت سر هواپیمای سوخو قرار گیرد. فرمانده موشک ساید وایندر خود را مسلح کرده و شلیک نمود که در نتیجه آن، بال راست سوخو کنده شده و هواپیما آتش گرفت و خلبان آن بسیار به سرعت بیرون پرید. حال نوبت من بود که بار دیگر توانایی اف-14 را به نمایش بگذارم. با انجام چند مانور بسیار توانمندانه، که البته سوخوی وینگ من از آن محروم بود، پشت سر آن قرار گرفتم در این حالت دید من به شدت کاهش یافته بود، چرا که هواپیمای سوخو مستقیماً به سمت خورشید پرواز می کرد. البته فکر نمی کنم که این کار عمدی بوده باشد اما در هر حال، من در موقعیت شلیک قرار گرفته و موشک سایدوایندر (حرارتی) خود را مسلح کردم. بعد شنیدن صدای بوق کوتاهی، که نشانه آمادگی موشک بود، موشک را از پایلون A به سمت سوخوی لیبیایی شلیک کردم. پس چند ثانیه، موشک درست به لوله اگزوز وی رفت و از بالهای آن به بعد، همه هواپیما در آتش سوخت. برای اینکه از برخورد قطعات خورد شده هواپیما به هواپیمای خودم جلوگیری کنم، با یک صعود بسیار سنگین به سمت بالا، که در نتیجه آن 6 جی فشار اعمال شد، مقداری صعود کردم و بعد هواپیما را به حالت رل معکوس در آوردم تا بتوانم هواپیمای منفجر شده را تماشا کنم. در این شرایط بود که دیدم خلبان سوخو بیرون پرید ولی ندیدم چتر آن باز بشود. البته فکر کنم چترهای آن مانند چترهایی آمریکایی ارتفاع سنج داشته که پس از رسیدن به ارتفاع مناسب باز می شود. پس از رسیدن خبر به ناو، مرکز فرماندهی غرق در خوشحالی بود. من خودم را برای فرود آماده کردم و در نتیجه آن توانستم در دفعه اول قلاب عقب هواپیما را با کابل ها درگیر کرده و روی ناو متوقف شوم. اما فرمانده بار اول که روی ناو فرود آمد قلاب ها را رد کرد و بولتر شد (حالتی که خلبان باید بلافاصله بعد از فرود ناموفق خود و عدم درگیری قلاب با کابل ها، مجدداً گاز را تا انتها باز کرده و بر می خیزد و دوباره باز گشته (Go Around) و فرود می آید). فرمانده بار دیگر روی ناو فرود آمده و دوباره بولتر شد که دو بولتر در تاریخچه پروازی کاپیتان وجود نداشت اما بار سوم هر سه کابل را با قلاب درگیر کرد که به معنای یک فرود بدون نقص بود. یکی از هواپیماهای اف-14 که بعد از ما برخاسته بود، با سرعتی بالغ بر 700 کیلومتر بر ساعت از کنار ناو رد شد تمام فلر (Flare) هایش را (گوی های آتشینی که هواپیماها برای رهایی و فریب موشک های حرارتی رها می کنند) را به یک باره رها کرد که به یک آتش بازی تمام عیار می ماند. بعد از پیاده شدن از هواپیما هم به عنوان یادگاری سیم هایی را که بعد از شلیک سایدوایندر به جا می ماند به ما دادند هم عکس دو سوخو را روی دم هواپیماهایمان کشیدند تا همه بفهمند که این دو هواپیما آنان را از عرصه آسمان بدر کردند."
۹۰/۱۱/۲۰
۰
۰
مصطفی نداف
در وبلاگتان قرار دادید