اکراین سالهاست که به یک هدف راهبردی برای ولادیمیر پوتین تبدیل شده ، از زمانیکه پوتین پس از غلبه بر مشکلات پسا فروپاشی بدون در نظر گرفتن اینکه روسیه بر مشکلات تنها با کمک غرب توانست عبور کند  ، و  غرب یک فرصت دیگر به روسیه برای بازگشت به دامان جامعه جهانی داد

ولی در این میان اشکال که وجود داشت غرب شناختی از ذهن بیمارگونه  و ذات جاه طلب پوتین نداشتند و فریب پوتین را خورد ، وی حتی موفق به فریب مغز متفکر غرب در کاخ بایکینگهام شد و در تمام مدتی که پوتین با ملکه اِلی سوار بر کالسکه پر زرق و برق سلطنتی بریتانیا در محوطه وسیع کاخ باکینگهام در کنار ملکه به موعظه ها و نصایح وی در مورد لزوم ورود روسیه به دوره جدیدی از روابط بین الملل که بر پایه تعامل با جهان غرب و در نتیجه استفاده از مزایای دوستی با انها و هم پیمانانشان باشد بیندیشد
پوتین در تصورات دور و درازی،  خود را در قامت فرمانروایی میدید که نامش در تاریخ روسیه بعنوان فردی که روسیه را به شکوه و عظمت آقایی بر اروپا رساند میدید شخصیتی در حد و اندازه ایوان مخوف

این رویا هیچ گاه پوتین را رها نکرد و همواره اولویت وی بود و در این بین شکوفا شدن اصلاحاتی که در اقتصادتوسط یلتسین شروع و پوتین هرگز با ان حتی موافق هم نبود و آنرا رفتن روسیه به زیر چتر حمایت غرب میدانست نیز با کمک رسانه ها به یاری  وی امد تا رسانه های روسیه آنرا به نام پوتین مصادره و در واقع وی را صاحب پیروزی کنند که اصلا در ان نقشی نداشته یا حتی در مواقعی نقش مانع را داشته و بیکباره پوتین به محبوبیتی بالای 95 درصد در روسیه برسد که عملا در  سیاست بین الملل  چنین فردی یک قهرمان ملی است و این محبوبیت دست وی را در بردن روسیه به عصر جدیدی از دیکتاتوری و اصلاح قوانینی که پس از فروپاشی شوروی آزادی های هرچند نصفه و نیمه ای به شهروندان داده بود ببرد


اما سوال این بود که چرا پوتین اینقدر اصرار به اصلاح قوانین روسیه داشت ؟
در واقع در جوامع آزاد یک سیاستمدار وقتی در بالاترین درجه از محبوبیت است سعی میکند خود را از دنیای سیاست بازنشسته کند تا چهره ای ماندگار از خود بجا بگذارد و دستکم بعتوان یک سیاستمدار پیروز و موفق نام وی درج شود ، زیرا موفقیت در مقام یک قدرت اجرایی توامان با مطرح شدن و محبوب شدن در جهان سیاست موقعیتی  است که بسیار سخت بدست می آید
ولی برای پوتین محبوبیت سر آغاز یک قمار سیاسی بر روی تمامی داشته های خود بود


رویای پوتین


پوتین جزو افرادی است که فروپاشی شوروی را یک فاجعه برای تمامی روس ها میداند و کسانی را که عامل ان بودند را خائن و جنایت کار میداند و به همین سبب هرگز وی روی خوش به میخائیل گورباچف و یلتسین دو فردی که بیشترین نقش را در فروپاشی شوروی داشتند نشان نداده حتی با وجودی که تمامی موقعیت امروز خود را مدیون بوریس یلتسین است ولی همواره وی در نظر پوتین یک خیانتکار است

پوتین خود را منجی میداند که باید این خطای بزرگ را اصلاح کند

اما سوال این است که چگونه ؟

در واقع اگر چه شوروی سابق دارای 18 جمهوری است ولی عمده قدرت اقتصادی و نظامی ان محدود به دو جمهوری روسیه و خصوصا اکراین است و در لِوِل کوچکتری بیلاروس و قزاقستان
اگر پوتین میتوانست بهر تاکتیکی اکراین را باخود همراه کندعملا بار دیگر اتحاد شوروی احیا شده و الحاق کردن جمهوری های کوچک تر دیگری مانند بیلاروس ، قراقستان و جمهوری آذربایجان و ترکمنستان که ازمنابع زیر زمینی بالایی برخوردارند برای پوتین بسیار کار آسانی است اما مسئله این است که تا زمانیکه اکراین با روسیه همراه نباشد تمامی این جمهوری ها نمیتوانند در ارتقای توان روسیه نقش پر رنگی اجرا کنند

دلیل افت قدرت نظامی روسیه نه در جدا شدن جمعیت و مساحت زیادی از خاک آن است ، زیرا هنوز هم بزرگترین کشور جهان است ، دلیل در تقسیم توان صنایع دفاعی شوروی بین اکراین و روسیه است ، امروز  روسیه سازنده ناوچه های رزمی قدرتمندی است ولی قابل رقابت با نمونه های مشابه خارجی نیست چرا ؟ چون روسیه حتی توان ساخت موتور دیزل مناسب و با بازدهی بالا برای آنها را ندارد  حال موتور توربین گازی که جای خود را دارد اما دلیل ان این نیست که شوروی چنین توانی را نداشت ، دلیل این است که چنین توانی را شوروی در اکراین داشت و کمپانی ایویچنکو سازنده چنین موتورهایی بود

و یا ماشین ساری خارکیف سازنده موتورهای دیزل با توان بازدهی بیش از 2000 اسب بخاربود و پس از وقوع بحران در روابط دو کشور ، روند صادرات این موتورها را که استفاده دوگانه نظامی و تجاری دارند را قطع کرده بود.

ناو هواپیمابر روسیه که وجهه قدرت دریایی روسیه بود دچار مشکلات فنی بی شماری شده بود و بارها روسیه مجبور شد با یدک کش آنرا به مقصد برساند زیرا کشتی سازی نیکلایف در اکراین حاضر به نوسازی ان نبود و در روسیه هم چنین توانی را نداشت و چنانکه بعدها دیدیم اصرار روسیه بر تعمیر آن بدون اینکه چنین توان و علمی را دارا باشد سبب وقوع یک فاجعه شد که علاوه بر وارد شدن خسارت سنگینی به ناو ، تعدادی کشته و زخمی هم بر اثر سقوط یک جرثقیل سنگین روی عرشه پروازی ناو برجا گذاشت و بدلیل حفره اییکه که اصابت جرثقیل بر روی عرشه بوجود اورد ناو برای همیشه از خدمت خارج شد

 جمیع این عوامل یک واقعیت را جلوی چشمان پوتین گذاشت و ان اینکه روسیه در شرایط فعلی حتی توان رقابت با کشورهای رده دوم غربی از جمله بریتانیا ، فرانسه و آلمان را ندارد زیرا دستکم این کشورها صنایع دفاعی مستقلی دارند در حالیکه روسیه چنین ظرفیتی را بتنهایی ندارد و در این صورت باید منتظر افت قدرت نظامی روسیه باشند ، زیرا انبوهی از تجهیزات بجا مانده از شوروی سابق خصوصا در نیروی دریایی روسها منسوخ است ویا در حال منسوخ شدن است این تجهیزات یا باید از رده خارج شوند و یا بسرعت نوسازی شوند و چنین امکانی را روسیه ندارد و در نهایت باید مانند رزم ناوهای کلاس های کیروف که با در اختیار داشتن ۵ فروند بخش اعظم قدرت دریایی روسیه را خصوصا در برابر ناوهای هواپیمابر تشکیل میداد و وجهه و رتبه روسیه را در رده بندی جهانی بالا برده بود ، اما به دلیل عدم امکان تعمیرات و بازسازی انها در روسیه اغلب علیرغم اینکه سن کمی داشتند و تا سالها امکان در خدمت ماندن انها وجود داشت از رده خارج شدند تا امروزه قدرت دریایی شوروی در خارج از آبهای خود به یک فروند ناو کیروف و تعداد محدودی ناو کلاس اسلاوا محدود شود و این برای کشوری که داعیه ابرقدرتی دارد شرایط ایده آلی نیست انهم بعنوان تنها قدرتی در جهان که فاقد ناو هواپیمابر و حتی هلیکوپتر بر مناسب است و این فقدان سبب شده امروزه کشورهایی مانند چین ، هند ، مصر و برخی کشورهای دیگری که توان نظامی انها ازروسیه سرچشمه میگرفت از قدرت دریایی به مراتب مناسبتری برخوردارباشند

روسیه ابتدا تلاش کرد این اتحاد بشکل مسالمت آمیز انجام گرفته و روسیه با روی کار آوردن و حمایت از یک دولت دست نشانده این مهم را بشکل قانونی انجام دهد تا از تبعات و هزینه های احتمالی اجتناب کند

ولی پس از شورش مردم اکراین بر علیه قوانینی که این دولت در حال تدوین آن بود و سبب شده بود رسما  اکراین از مسکو اداره شود و به انقلاب نارنجی مشهور شد دولت دست نشانده روسها سقوط و برای پوتین تنها راه باقیمانده استفاده از قدرت نظامی بود
ولی روسیه بی گدار به اب نزد و ابتدا جمهوری کریمه را که بیشترین اشتراکات را باروس ها داشت و از زمان فروپاشی یکی ازموارد اختلاف بین دو کشور بحساب می امد را اشغال کرد

متاسفانه اشغال کریمه یک شکست تحقییر امیز چه برای جامعه جهانی و چه ارتش اکراین بود پیروزی بزرگی برای روسها که آنقدر به راحتی بدست امد که  خود انها را هم شگفت زده کرد ، دربعد نظامی یک پیروزی که بیشتر به یک رژه نظامی شبیه بود و همان ابتدای حمله روس ها ، بخشی از ارتش اکراین مستقر در کریمه به ارتش روسیه پیوست و بخش دیگر هم دست به عقب نشینی زده و از مقابل روسها گریختند

در بعد بین المللی هم دولت دمکرات امریکا به اتفاق شرکای اروپایی خود سعی در میانه داری کرد و به صدور چند قطعنامه محکومیت و تحریمهای نچندان موثر و سمبلیک اکتفا کردند ، در واقع غرب امیدوار بود طبع جاه طلب پوتین با الحاق کریمه به روسیه اغنا شده و دیگر شاهد تلاش روسها در تغییر جغرافیای جهانی نباشند

لقمه ای بزرگ و گلو گیر

روسیه بجز اکراین در یک نقطه از جغرافیای خود نیز دارای کانون های بحران بود ، که بیشترین پتانسیل فعال کردن را داشت  و ان جزایر ساخالین در شرق روسیه است

این جزایر متعلق به ژاپن است که در جنگ جهانی دوم و اخرین روزهای جنگ اقیانوس آرام که ژاپن بشدت ضعیف شده بود استالین دستور حمله به ان را صادر کرد تا سهمی هم روسها از فتح ببرند اما ژاپن هرگز حاضر به قبول جدایی بخش کوچکی از خاک خود نشده و این جزایر همچنان مانند استخوانی در زخم باقی مانده ، طبیعتا نتیجه این مشکل این شده که این جزایر علیرغم پتانسیل بالا برای توسعه ولی همچنان رها شده اند و هنوز حتی راه آهن آن با استاندارد شوروی سابق و روسیه فعلی یکپارچه نشده و از راه اهن ژاپن استفاده میکند در نتیجه شوروی مجبور به خرید لوکوموتیو های ژاپنی برای استفاده در این جزایر بود.

زیرا شوروی همواره نگران مطالبه جزایر توسط ژاپن و هدر رفتن تمامی هزینه هایی است که دراین نقطه سرمایه گذاری میکند بوده  و از طرفی ژاپن به هرگونه تغییری در این جزایر واکنش نشان میداد لذا شوروی ترجیه میداد روابط خود با ژاپن را که جزو معدود کشورهای صنعتی و دارای فن آوری های پیشرفته و حساس در جهان بود که با شوروی همکاری و از این کشور تهیه میکرد و نقش پر رنگی در ارتقای قدرت ان داشت را خدشه دار نکند و از سویی هم فشار ایالات متحده به عنوان قیم ژاپن مانع بزرگی بر سرراه روسها بود

پس از پیروزی در جنگ کریمه پوتین که ادامه تنش در کریمه را به صلاح نمیدانست تلاش کرد پیروزی مشابهی را در شرق هم تکرار و به نام خود ثبت کند پیروزی به مراتب ارزشمند تری که حتی شوروی با تمام قدرت خود قادر به ثبت ان نشده بودلذا از اجرای طرح های تجاری و توسعه جزایر آغاز کرد ولی همانگونه که پیش بینی میشد به یک بحران نظامی تمام عیار کشید پوتین تا زمان قرار داشتن چتر حمایتی امریکا که برابر قوانین ایالات متحده را موظف به دفاع از هرگونه منافع ژاپن که توسط این کشور خلع سلاح و فاقد ارتش و وزارت دفاع مستقل بود میکرد

ولی در زمان نخست وزیر شینزو آبه پارلمان ژاپن این قانون را ملغی و با اصلاح قوانین اساسی ژاپن وزارت دفاع این کشور تاسیس و نیروهای دفاعی ژاپن به وزارت دفاع و ارتش ژاپن تغییر نام داده و فروش و صادرات سلاح برای ژاپن آزاد شد

 ولی ایالات متحده دیگر تعهدی در قبال ژاپن نداشت و از قیم این کشور به یک متحد نظامی تغییر کرد

 پوتین زمان را مناسب دید و باشروع ساخت و ساز و طرح توسعه ساخالین ،  ژاپن دست به واکنش متقابل زد و راه های دسترسی به این جزایر و بندر ولادی وستوک را مسدود کرد و به این شکل تجارت دریایی روسیه را با جنوب آسیا دچار اختلال کرد و روسیه برای دسترسی به جنوب آسیا باید ژاپن را دور میزد و این مسئله باعث بالا رفتن هزینه های حمل و نقل و ایجاد مشکلاتی با توجه به عدم رفت و امد کشتی ها و وجود جریانهای دریایی که از حرکت جریانهای آب سرد از سمت قطب شمال و جریانهای اب گرم از سمت کوههای اتش فشانی ژاپن پدید می ایند شد ادامه بحران با رزمایش های دریایی روسیه که با هدف ارسال پیام خصمانه از سوی روسیه با پاسخ مشابه ژاپن دو کشور را در آستانه یک جنگ قرار داده بود جنگی که روسیه در شرایط خوبی برای ان قرار نداشت
در واقع اشغال کریمه موقعیت روسیه را بشدت متزلزل کرده بود و جامعه جهانی دیگر حاضر به پذیرش رفتار خصمانه و استفاده از قدرت نظامی توسط این کشور در قبال همسایگان خود نبود و از سویی ژاپن هم بهیچوجه قابل قیاس با اکراین نبود ، ملتی که در صورت ورود به جنگ یا باید پیروز میشدند یا در جنگ میمردند و از ان گذشته از قدرتهای برتر دریایی بود و چنین جنگی که هر گز روسیه در گذشته در شرایط پایاپای موفق به شکست انها نشده بود و بارها در برابرشان شکست خورده بود میتوانست روسیه را به یک منجلاب شکست بکشاند

 بخصوص اینکه ژاپنی ها هیچ نشانه ای از تزلزل و یا ترس از قدرت روسیه نشان داده نداده و هر اقدام خصمانه روس ها را با واکنشی برابر و حتی خصمانه تر پاسخ داده بودند  و کاملا مشخص بود که از ورود به جنگ با روسیه و یا هر کشور دیگری که خاک آنها را تهدید کند ابایی  ندارند، کشوری که اگر چه در وسعت با روسیه قابل قیاس نبود ولی در جمعیت و سایر مولفه ها حریفی تمام قد و حتی برتری نشان میداد با توجه به قرارداد دفاعی مشترک ژاپن و کره روسیه باید روی توان دفاعی مشترک دو کشور خود را اماده میکرد و نیروی دریایی و هوایی روسیه بهیچوجه پتانسیل جنگ با دو کشور را نداشت
لذا در یک عقب نشینی محسوس روسیه طرح توسعه جزایر را که با جاروجنجال رسانه ایی و هیاهوی تبلیغاتی آغاز کرده بود کاملا بی سر و صدا و در سکوت خبری متوقف کرد واین تفاوتی با یک شکست برای ولادیمیر پونین نداشت و دوباره پوتین بر سر بحران اکراین تمرکز نمود

باتلاق اکراین

روسیه اطمینان داشت که حمله به اکراین برایش هزینه بین المللی سنگینی بدنبال خواهد داشت البته داشتن تسلیحات اتمی خیال مسکو را از طرف مداخله کشورهای خارجی بشکل اعزام نیرو و تقابل رو در رو منتفی کرده بود و تمامی حمایت خارجی در نهایت بشکل کمکهای نظامی محدود میشد که این کمکها در کوتاه مدت برای روسیه تبعات چندانی نداشت زیرا اکراین کاربر تسلیحات غربی نبود و استفاده از تسلیحات غربی بیشتر از آنکه به اکراین کمک کند ، ارتش این کشور را دچار سردرگمی و مشکلات بی شماری در سرویس و نگهداری و تعمییرات میکرد

هنچنین چالش اموزش را داشت که با توجه به وقوع جنگ امکان اموزش سربازان اکراینی در خاک این کشور نبود و این نیروها باید به لهستان و یا دیگر کشورهای ناتو اعزام میشدند و با توجه به دوره های متداول آموزش که در بهترین حالت فشرده دستکم دو ماه زمان میبرد بمعنای از کار افتادن بخشی از توان دفاعی اکراین بمدت دوماه بود.

سیستم دیپلماسی روسیه به پوتین اطمینان داده بودند که اگر ارتش بتواند ظرف چند هفته اکراین را اشغال و خود را در ان تثبیت کند و الحاق سریع و غیر قابل مذاکره و بازگشت به خاک روسیه متدی شبیه به کریمه  تبعات بین المللی ان از نظر دیپلماسی قابل مدیریت خواهد بود بخصوص که پس از تسلط روسیه بر اکراین کشورهای دیگر ناچار به تعامل با روسیه خواهند بود زیرا با توجه به افزایش توان روسیه خصوصا در تولید غلات و منبع تامین جهانی ان امکان تحریم و در فشار گذاشتن روسیه انهم بخاطر کشوری که دیگرعملا جزئی از خاک روسیه است وجود نخواهد داشت و دنیا را بفکر شرایط بعد از اکراین قرار خواهد داد و روسیه میتواند با دادن امتیازاتی از جمله تظمین عدم حمله به کشورهای دیگر و یا برخی همکاری های بین المللی از تبعات اشغال اکراین گذر کند


حمله بدون پلان جایگزین

 

حمله روسیه به اکراین در شرایطی رقم خودد که بر اساس تجریه جنگ کریمه روسیه پیش بینی یک جنگ کوتاه مدت و کم خسارت را میکرد لذا برنامه ریزی شده بود که تانکها با حملاتی برق آسا پس از اشغال بخشی از خاک اکراین از منابع سوخت این کشور برای پر کردن مخازن خود استفاده کنند و حتی برای تانکها نیروی پشتیبانی و تدارکات پیش بینی نشده بود در زمانبندی تقدیم جنگی روسبه نهایتا یک هفته تا ده روز اکراین اشغال و همین مدت برای تثبیت روسها کفایت میکرد البته روسیه دو تصمیم برای اکراین گرفته بود در گزینه اول الحاق ان بخاک خود و در صورت عدم پذیرش ان یک دولت سر سپرده و وابسته به خود در ان کشور بر سر کار اورد تا پروسه اتحاد یا الحاق بتدریج طی شود که بر همین اساس یک شهروند روس ساکن در اکراین که تا پیش از جنگ در مواردی بعنوان رابط بین دو کشور ایفای نقش میکرد و دارای روابط نزدیکی با ولادیمیر پوتین است را بعنوان حاکم اکراین در نظر گرفته بودند که بعداز وقوع جنگ زمانیکه قصد خروج از اکراین را داشت دستگیر و زندانی شد

مقابله زلنسکی با روسیه

پس از حمله روسیه مقاومت اولیه ارتش اکراین فاجعه بار و اسفناک بود روسها همان روزهای اول حمله بدون برخورد با منع جدی خارکیف را به محاصره خود در اورده و کیف هم در مرز محاصره کامل روسها قرار گرفت در چنین شرایطی امریکا سیاست خود در قبال اکراین را اینگونه تدوین کرد که زلنسکی و خانواده اش از اکراین خارج تا پس از اشغال این کشور دست به تشکیل کابینه در تبعید بزند
در چنین شرایطی که هیچ امیدی به عدم سقوط اکراین نبود امریکا زلنسکی را در شرایطی بسیار حساسی قرار داد و به وی پیشنهاد شد از طریق سفارت آمریکا بشکل ایمنی خود و خانواده اش از اکراین خارج و به ایالات متحده منتقل شوند اما در صورتیکه وی نپذیرد ممکن است دیگر چنین امکانی برای وی نتوانند ایجاد کند

اما زلنسکی در یک تصمیم شجاعانه که تنها یک وطن پرست واقعی قادر به گرفتن ان است از رفتن خودداری کرد و حتی در قبال پیشنهاد خارج کردن خانواده اش گفت من خانواده ام در کنار هم خواهیم بود مانند تمامی خانواده های اکراینی که در حال حاضر در کشور حضور دارند خانواده من هیچ برتری بر دیگر خانواده های اکراینی ندارند


و همین تصمیم جسورانه زلنسکی روسیه را در یک قدمی یک پیروزی تاریخی متوقف کرد زیرا پس از اقدام وی ارتش اکراین که تا ان زمان از جلوی روسها میگریخت با روحیه ای مضاعف دست به دفاعی جانانه از خارکیف و کیف زدند اقدامات دفاعی و ضد حملات ارتش اکراین ، در کنار ضعف های فرماندهی و اشتباهات مداوم ارتش روسیه ، مانند عدم ارسال تدارکات که سبب تمام شدن سوخت تانکها و در نتیجه رها کردن تانکها توسط خدمه روس شد ، سبب به غنیمت گرفتن صدها تانک و خودروی زرهی سالم و عملیاتی شد که بعنوان اولین جایزه دفاع سر سختانه ارتش اکراین روسیه تقدیم انها کرد

این پیروزی های ارزشمند اولیه سبب شد غرب که در حمایت حداکثری از ارتش اکراین تردید داشت و تمامی سیاستهای خود را برای اکراین اشغال شده تدوین کرده بودند موقتا حمایت از ارتش اکراین را دستور کار قرار دهند نتیجه شگفت اور بود ، ارتش اکراین به یک خودباوری رسیده بود و افسانه شکست ناپذیری ارتش روسیه را نابود کردند

جنگ اکراین نشان داد ارتش روسیه هرگز در حد و اندازه آنچه که جهانیان تصور میکردند نیست یک ارتش نیمه آماتور که بخش اعظم یگانهای رزمی ان سربازان وظیفه ای هستند که برای گذراندن دوره های خدمت اجباری وارد ارتش شده و به هیچ وجه بدنبال خطر کردن نیستند و بخش اعظم دوره های اموزشی انها صرف نشان دادن اصول پایه های نظم و ترتیب نظامی و اموزش استفاده از سلاح انفرادی میشود شیوه ایی که در دستکم  اغلب ارتش های صاحب نام و برتر جهان مسوخ شده و سربازی اجباری تنها منوط به زمان بسیج نیرو

شده و در فرانسه ، ایالات متحده ، آلمان ، بریتانیا و برخی کشورهای دیگر ارتش حرفه ای داشته و سربازان اموزش های سطح بالای تاکتیکی و رزمی را طی میکنند

از نظر تجهیزات نظامی جنگ اکراین که نبرد روسیه با یک کشور ضعیف از نظر سطح نظامی بود نشان داد روسیه ذخایر چندانی از مهمات و سلاح ندارد و همین جنگ نچندان سطح بالا  روسیه را در وضعیتی قرار داده که مجبور به استفاده از ذخایر تانکهای تی ۶۲ زمان اتحاد جماهیر شوروی شوند


حال در صورت تحویل تانکهای چلنجر ، لئوپارد و آبرامز به اکراین روسیه چگونه میخواهد با تانکهای تی ۶۲ با انها مقابله و پیروز جنگ هم باشد ؟

و در نهایت امروز در حالی جنگ اکراین به یکسالگی خود میرسد که تا همین جا هم میتوان آنرا یک شکست فاجعه بار برای روسیه دانست زیرا جنگ در تمامی جبهه ها تثبیت شده و حتی در برخی از موارد یگانهای اکراینی برتری محسوسی بر روسها دارند ، اکراین بخش اعظم مناطقی را که روسیه اشغال کرده بود را باز پس گرفته و تنها دو استان روس نشین شرقی این کشور در اشغال نصف و نیمه روسیه و شهروندان روس تبار این دو استان است

روسیه تحت فشار شدید اقتصادی است و افکار عمومی این کشور تحملش در حال سر ریز شدن هست و تا همین حالا هم پوتین با استفاده از سیاست سرکوب هر صدایی را ساکت کرده

بیش از 100 هزار نفر از ارتش روسیه کشته شده اند،  البته از اکراین هم تعداد زیادی کشته شده
ولی یک تفاوت بزرگ وجود دارد و آن اینکه نظامی اکراینی بخاطر دفاع از کشور خود میجنگد هدفش مشخص و با تمام وجود برایش میجنگد ولی نظامی روس نمیداند با چه هدفی میجنگد ؟این جنگ تا کی ادامه خواهد داشت؟  و در شرایطی که خاک اصلی این کشور تهدید نمیشود چرا باید جان خود را در چنین جهنمی به خطر بیندازند؟

محبوبیت پوتین که روزی در حد بیش از ۹۵ درصد بود امروز در پایین ترین حد قرار دارد ، در کنار اینکه پوتین محکوم به پیروزی در این جنگ است زیرا اگر نتواند جنگ را به جایی برساند که اکراین شرایط روسیه را بپذیرد حتی ممکن است پوتین را روسها قربانی کنند برای خروج آبرومند از این باتلاق و با معرفی وی بعنوان عامل شروع جنگ و دادگاهی وی سعی در نشاندن خشم اکراینی ها کنند.

یک مرحله دیگر و سرنوشت ساز از جنگ اکراین باقیمانده که در واقع میتواند سرنوشت جنگ را تعیین کند و ان حملات بهاری روسیه است که از همین حالا در حال بسیج امکانات خود برای آن است و اکراین هم در حال فشار و رایزنی برای تجهیز ارتش اکراین برای مقابله با روسیه است که تابحال با تحویل سیصد دستگاه تانک درخواستی اکراین موافقت شده  ولی اکراین درخواست بالگرد تهاجمی و هواپیمای جنگنده هم داده و با اینکه کشورهای شرق اروپا اعلام کرده اند که هواپیماهای جنگنده ساخت شوروی سابق خود را در اختیار اکراین میگذارند ولی این موضوع تنها در قالب ناتو امکانپذیر است و باید موافقت اعضای بانفوذ ناتو را داشته باشد.
از آن گذشته اکراین تقاضای جنگنده های پیشرفته تری چون اف ۱۶ داده در خواستی که روسیه میکوشد با مانور بر روی سلاح های اتمی خود غرب را مرعوب کند و از تحویل آن جلوگیری کند چون میتواند روسیه به ورطه شکست بکشاند ابرقدرتی که به دنبال یک پیروزی سهل ، سریع و شیرین بود امروزه به باتلاقی افتاده که این کشور را دست به دامان ایران و کره شمالی نموده حالا تمامی نگاه ها به بهار است اگر روسیه نتواند در این مرحله هم به پیروزی بزرگی برسد احتمالا باید منتظر وقوع یک طوفان سیاسی در این کشور بود.