سالهای پایانی جنگ توأم با حوادث تلخی برای نظامیان ایرانی بویژه خلبانان ارتش بود.دشمن روز به روز قدرتمندتر میشد و صدام با صرف هزینههای فراوان، قدرت هوایی ارتش خود را دو چندان کرده بود. ژنرال حمید شعبان فرمانده نیروی هوایی عراق بخوبی میدانست که برای کسب برتری هوایی بر ایران باید بهترین خلبانان ایران را از گردونه خارج کند تا یکبار و برای همیشه از مزاحمتهای گاه و بیگاه نیروی هوایی ایران خلاص شود.
این سیاست منجر به شهادت برخی از بهترین خلبانان ایران نظیر حسین خلعتبری وهاشم آل آقا شده بود. عراق با استفاده از سامانههای قدرتمند شنود، از روی تن صدا خلبانان را شناسایی کرده و با تلهگذاری، آنها را به دام میانداخت. یکی از خلبانانی که عراق برای به دام انداختنش بسیار تلاش کرد، سرگرد فریدون ذوالفقاری فرمانده گردان ۱۱ شناسایی بود. گردان مذکور از ابتدای جنگ با ثبت عکسهای مناسب نه تنها به نیروی هوایی ایران بسیار کمک کرد بلکه ارسال عکسهای بموقع به رزمندگان زمینی، تغییرات و جابهجاییهای دشمن را بخوبی نشان میداد و فرماندهان در گرماگرم جنگ از آخرین وضعیت و جایگیری دشمن باخبر میشدند و این عکسها از شهادت نیروهای خودی جلوگیری میکرد.
خلبانان شناسایی گردان ۱۱ معمولاً با اف ۴های بدون موشک و توپ و تنها با دوربینهای مجهز و قوی به مأموریت میرفتند و به همین دلیل شعار معروف آنها «تنها، شجاع و بیاسلحه» بود. پروازهای آنها که به عمق خاک دشمن انجام میشد از درجه ریسک بالایی برخوردار بود چرا که معمولاً عکسبرداریها باید از مناطق بشدت حفاظت شده و با اهمیت انجام میشد و خلبان اگر موفق به گریز از دست پدافندهای دشمن میشد، گریز از کمند رهگیرها کار چندان سادهای نبود بویژه آنکه خلبان میدانست هیچ سلاحی برای مبارزه ندارد!
قدرت نمایی نیروی هوایی عراق
خرداد ۱۳۶۵ نیروی هوایی عراق با استفاده از امکانات جدید و خلبانان پرورش یافته به قدرتی فراتر از تصور ایران دست یافت و حملات دقیق و حساب شدهای را در دریا و خشکی علیه ایران آغاز کرد. میراژها در ۵ خرداد بار دیگر به پل قطور در آذربایجان غربی حمله کردند و نه تنها به پل صدمه زدند بلکه ۶ نفر از خدمه پدافند و نیروهای راهآهن را به شهادت رساندند. میراژها در دریا نیز ۳ خرداد با اگزوست به اینترپرایز حمله کرده و در ۱۰ خرداد با شلیکی دقیق نفتکش هلسپونت را کاملاً بلااستفاده کردند.
هواپیماهای دشمن هفته بعد انرژی موبیلیتی را هدف قرار دادند و ناخدا مجبور شد بهدلیل خسارات وارده شرایط اضطراری اعلام کند,۱۹ خرداد سراب فرانسوی بالای سر نفتکش ایرانی کربلا بود و با اگزوست آن را مورد هدف قرار داد.فردای آن روز نوبت مدوسا بود که با تحمل موشکهای اگزوست اعلام شرایط ویژه کند.
اما شاید شاهکار نیروی هوایی عراق در ماه خرداد را بتوان در تله انداختن سرگرد خلبان فریدون ذوالفقاری دانست. ذوالفقاری اسطوره پروازهای شناسایی و کسی مانند محمود اسکندری در گردانهای اف ۴ یا مصطفی اردستانی شیر نهاجا در گردانهای اف ۵ بود. صبح روز دهم خرداد نیروی هوایی عراق از چند منبع مختلف از جمله شنودها و احتمالاً خیانتهای داخلی پی برده بود که «افسانه گردان شناسایی» قصد عکسبرداری از مواضع مرکزی عراق را دارد.سرهنگ صدیق فرمانده نهاجا که میدانست دشمن در این برهه زمانی بیش از اندازه به فضای خود مسلط شده و با اشراف اطلاعاتی ممکن است از پرواز فرمانده بزرگ گردان شناسایی با خبر شود تمام تلاش خود را برای جلوگیری از پرواز «ناخدای گردان» انجام داد اما جواب ذوالفقاری یک چیز بود:چنین مأموریت خطرناکی را به هیچ کس نمیسپارم.قبلاً نیروهای اطلاعاتی ارتش به ذوالفقاری تذکر داده بودند که دشمن با تمام توان بهدنبال به شهادت رساندن اوست.
آن روز ناصر رضوانی کابین عقب باسابقه گردان نیز مکالمات او را شنیده بود. مأموریت، گرفتن عکس از مواضع دشمن در جنوب بود. جایی که حجم عظیمی از پدافند و رهگیرهای دشمن هر هدفی را میزدند. فرمانده حیفش آمد این مأموریت خطرناک را به کسی دیگر بسپارد. زمانی که صدیق بهدنبال دستور صریح(مرحوم) آقای هاشمی رفسنجانی برای لغو مأموریت ذوالفقاری میرود به او خبر میدهند، «آراف ۴ ای» به خلبانی سرگرد ذوالفقاری از زمین کنده شده و با سرعت در حال حرکت به سمت جنوب است. افسر رادار ایران با دلهره تمام به ذوالفقاری هشدار میدهد که مرز جنوب غربی یک شلوغی غیرعادی دارد اما ذوالفقاری کسی نیست که با این نوع اخبار جا بزند. او قبلاً بارها و بارها از بغداد و کاخهای صدام عکس گرفته بود. فریدون بارها در جمع خودمانی گفته بود که خلبانی نیست که بتواند روی من موشک قفل کند. همانجا یک خلبان رهگیر به اوگوشزد کرده بود که دشمن نباید حتماً از پشت به تو نزدیک شود. «کافی است که در تله بیفتی.آنوقت هنگامی که از چهار جهت موشک به روی هواپیمایت قفل شود. حتی اگر بهترین خلبان دنیا باشی مقهور سرعت موشک میشوی.» صبح روز دهم خرداد سرگرد تنها به یک چیز فکر میکرد.مأموریت.سروان محمد رضا نوروزی از کابین عقبهای شجاع و ورزشکار گردان نیز داوطلب همراهی او شد.
افسران و درجه داران سایت رادار با نگرانی حرکت او را تعقیب میکردند. آنها مطمئن بودند که نیروی هوایی و ایستگاههای شنود عراق روی مأموریت اسطوره شناسایی ایران متمرکز هستند.قصه تقریباً شبیه عملیات دوران-اسکندری بود. افسر هواپیمای خفاش و رادار زمینی همگی واکنشهای دشمن را میدیدند اما کسی توان لغو مأموریت را نداشت. صدای افسر رادار بلند شد:ساعت ۴ هواپیمای دشمن.پاسخ:دارمش.
آراف ۴ای به نزدیکی جزیره مجنون رسید.افسر رادار با صدای بلندتر گفت:ساعت ۸ هواپیمای دوم.ذوالفقاری با گردشی سنگین به راست خطاب به رادار: دارمش.
خلبانان شناسایی از اف ۱۴ها فاصله گرفته بودند. خلبان تامکت شماره یک در حال آمادهسازی موشک برای ورود به صحنه پیکار بود اما ذوالفقاری با روشن کردن پس سوزها سعی در خروج از مهلکه داشت. این بار افسر رادار تقریباً فریاد زد: ساعت ۵ هواپیمای سوم. صدای ذوالفقاری از شدت فشار جی اکنون تغییر کرده بود:دارمش.
افسر رادار هواپیمای چهارم را میدید. سرگرد هواپیمای چهارم درست روبهرو! سرگرد جواب بده! اما پاسخی شنیده نشد.تمام افسران ودرجه داران وحشتزده به اسکوپ رادار خیره شده بودند. آنها میدانستند اکنون ذوالفقاری روی جزیره مجنون است. منطقهای مملو از موشکهای سام ۲. افسران خفاش نیز از مدتی قبل پی برده بودند که ذوالفقاری در حال دست و پنجه نرم کردن با میراژها است. آن هم بدون سلاح!
افسر رادار برای آخرین بار ناامیدانه فریاد زد:ذوالفقاری !گویا میدانست فرمانده افسانهای گردان شناسایی شهید شده است. دیگر بردن نام این فرمانده گویا اشکالی نداشت.پاسخی دریافت نشد.در اتاق فرماندهی تمامی اطلاعات نشان از شهادت فرمانده گردان میداد اما کسی نمیخواست این اتفاق را باور کند.
در آنسو ذوالفقاری و نوروزی تمام تلاش خود را برای هدایت هواپیما میکردند اما فانتوم زخم خورده با سرعت تمام در حال سقوط بود، گویا ذوالفقاری در آخرین لحظات به نوروزی دستور اجکت داده بود. چون بعدها تیم نجات متوجه شده بودند نوروزی حدود ۱,۴ ثانیه زودتر اجکت کرده است اما ذوالفقاری قصد بیرون رفتن نداشت، او حتی توانسته بود تا حدودی هواپیما را افقی کند اما در نهایت آراف ۴ای با شرایط بسیار نامطلوبی به زمین نزدیک میشود.ذوالفقاری شاید در چند ده متری زمین اجکت کرده باشد چرا که تیم نجات او را در نزدیکی هواپیما یافتند.جالب آنکه با وجود شهادت او، تلاشهایش به نتیجه رسید و هواپیما بعدها به عقب منتقل و تعمیر شد. شرح انتقال پیکر این ابرمرد و شهید نوروزی نیز بسیار شنیدنی است. تیمی به سرپرستی سرگرد فرسیابی افسر جانباز گردان شناسایی به همراه چند افسر و درجهدار از جان گذشته دیگر از جمله معاون اطلاعات و عملیات لشکر۹۲، پیکر این دو شهید را از بین خطوط مقدم دو نیرو به سختی به عقب منتقل میکنند.
ذوالفقاری هنگام شهادت ۴۱ سال داشت.او یکی از باهوشترین و وطنپرستترین خلبانان ارتش بود که با وجود تمکن مالی خوب و امکان تغییر شغل، با شجاعت مثال زدنی سختترین مأموریتها از جمله عکسبرداری از خطوط مقدم جنگ، بغداد، پایگاههای هوایی مورد اصابت واقع شده دشمن را خود بر عهده میگرفت.
ناکامی دشمن
فرماندهان نیروی هوایی عراق، دو سال آخر جنگ تلاش زیادی برای از کار انداختن نیروی هوایی ایران، بویژه اف۱۴ها کردند اما ناکام ماندند. تلههای فراوان بر سر راه خلبانان علی یاسینی، محمود اسکندری وفرج الله براتپور از گردانهای اف ۴ در کنار جنگ و گریزهای خستهکننده با خلبانان بزرگ اف ۱۴ نظیر اسدالله عادلی، یدالله خلیلی، حسین خلیلی، فضلالله جاوید نیا و شهرام رستمی همگی ناکام ماند و دشمن با وجود برتری عددی و تجهیزات، نتوانست تا آخر جنگ فعالیت این نیرو را به صفر برساند. البته کمبود قطعات سبب شد تا در دو سال آخر جنگ تعداد هواپیماهای فعال و آماده مأموریت کامل ایران به یک چهارم سال آغاز جنگ برسد اما همان ۸۰ تا ۱۰۰فروند هواپیما تا روزهای آخر جنگ صدمات قابل توجهی به نیروهای هوایی و زمینی دشمن زدند.