تاریخ ایرانی: «نمی‌توان اوضاع سیاسی خاورمیانه و خلیج فارس را بدون آگاهی از جنگ ایران و عراق درک کرد. تأثیر این جنگ بر خاورمیانه همچون تأثیر جنگ جهانی اول بر اروپاست.» پیر رازو (PIERRE RAZOUX)، رئیس موسسه تحقیقات استراتژیک در پاریس با این باور کتاب «جنگ ایران و عراق» را نوشته که متکی بر حجم عظیمی از اطلاعاتی است که دیگر محققان غربی فاقد آن بودند. در طول جنگ سفارت تنها دو کشور فرانسه و آلمان، در تهران و بغداد فعال بودند. رازو به گزارش‌های وابستگان نظامی سفارت فرانسه در هر دو پایتخت دسترسی داشت. اما آنچه که برای او بسیار مهم بود دسترسی به نوارهای ضبط شده در دفتر صدام حسین بود. این نخستین گزارش غربی است که تا این میزان از آرشیو صوتی صدام بهره برده است. همچون نیکسون، صدام نیز در دفاترش دستگاه شنود نصب کرده و نزدیک به ۲۵ سال تمامی مکالمات و ملاقات‌ها را ضبط کرده بود. دولت ایالات متحده به رازو اجازه داد تا به هزاران صفحه از این رونوشت‌ها دسترسی بیابد. «تاریخ ایرانی» در سالگرد آغاز جنگ ۸ ساله ایران و عراق، فصل‌هایی از نسخه انگلیسی این کتاب (با ترجمه نیکولاس الیوت، ۲۰۱۵) را منتشر می‌کند:

 

***

 

در شرایطی نرمال، به طور منطقی رژیم عراق نمی‌توانست جنگی علیه ایران به راه اندازد. مساحت ایران چهار برابر بزرگتر از عراق و جمعیت ایران، سه برابر جمعیت عراق بود. درآمد نفتی ایران، دو برابر درآمد عراق از ذخایر نفتی‌اش بود. شهرهای کلیدی ایران فاصله امنی با مرزها داشتند و به خوبی به وسیله برج‌های زاگرس محافظت می‌شدند. از سوی دیگر، پایتخت ایران ۴۶۰ مایل (۷۴۰ کیلومتر) دورتر از جبهه جنگ و در عمق فلاتی قرار داشت که به وسیله کوهستان مرتفع البرز مشرف به دریای خزر محافظت می‌شد. جمعیت ایران جوان‌تر بود و این کشور ذخیره قابل‌توجهی از سربازان در اختیار داشت. در نهایت، بودجه نظامی ایران، ۶۰ درصد بیشتر از بودجه نظامی عراق بود اما در عین حال درصد کمتری از تولید ناخالص ملی را در مقایسه با عراق شامل می‌شد (چهار درصد ایران در مقابل ۵.۶ درصد عراق). حکومت ایران نسبت به رژیم عراق از قدرت مانور مالی بیشتری برخوردار و تنها نقطه ضعف ایران مربوط به شبکه خط لوله نفتی متمرکز در دشت ساحلی خوزستان بود. مکان اصلی میدان‌های بزرگ نفتی، محل اصلی رسوب هیدروکربن (اهواز)، بندر کلیدی (خرمشهر)، پالایشگاه حیاتی (آبادان) و از همه مهم‌تر دو پایانه نفتی (خارک و بندر امام‌ خمینی) همگی در خوزستان واقع بودند. به استثنای رودخانه‌ها و باتلاق‌ها، عراق از منابع طبیعی دفاعی و بازدارنده برخوردار نبود. کلانشهرهای آن در نزدیکی خط مقدم قرار داشتند، به عنوان مثال، فاصله بغداد تا مرز از طریق جاده ۱۰۰ مایل (۱۶ کیلومتر) و از طریق هوایی، ۶ دقیقه بود.

 

بصره، دومین شهر بزرگ عراق در قلب تیررس ایران قرار داشت. ژنرال‌های عراقی باید سفت و سخت به زمین تکیه می‌کردند؛ حال آنکه همتایان ایرانی‌شان می‌توانستند به دفاع انعطاف‌پذیر در عمق تکیه کنند. به طور خاص، شبکه نفتی عراق به خاطر تقسیم شدن میان دو مرکز تولید که ارتباطی با یکدیگر نداشتند (یکی در منطقه کرکوک در شمال و دیگری در بصره در جنوب) موقعیت آسیب‌پذیری داشت. عراق برای جبران ضعف‌های ساختاری‌اش، خود را به شدت تجهیز کرده و ارتش خیره‌کننده ۲۵۰ هزار نفری دست و پا کرده بود که چهارپنجم آن عضو نیروی زمینی این کشور بودند. نیروی زمینی شامل سه رسته، ۱۲ لشکر (۵ لشکر زرهی، ۲ لشکر مکانیزه و ۵ لشکر پیاده نظام) و ۶ تیپ مستقل متشکل از ۱۷۵۰ تانک، ۲۳۵۰ وسیله نظامی دیگر و ۱۳۵۰ قطعه توپخانه بود. «ارتش مردمی» که یک‌پنجم نیروی زمینی عضو داشت، ارتش عراق را بیش از پیش تقویت می‌کرد و به عراق در لشکرهای پیاده‌نظام برتری می‌بخشید.

 

ارتش مردمی (بسیج مردمی) همچنین در سراسر کشور برای حفاظت از رژیم مستقر بود. نیروی هوایی شامل ۲۹۵ هواپیمای جنگنده تقسیم‌شده در ۱۸ اسکادران پراکنده در ۱۱ پایگاه هوایی عراقی بود؛ به علاوه ۶۰ جنگنده قدیمی نیز در انبارها قرار داشتند که در صورت بروز تلفات تا زمان تحویل جنگنده‌های جدید، جبران مافات کنند. ارتش آسمان، بخشی از نیروی هوایی، به طور ویژه برای حمایت از نیروی زمینی عمل می‌کرد و شامل ۳۰۰ فروند هلیکوپتر بود که ۵۸ فروند از آن برای نبرد ضدتانک تجهیز شده بودند. سیستم ضدهوایی بر شبکه بزرگی از رادارهای ردیاب، ۹ تیپ مجهز به موشک‌های سطح (زمین) به هوا و مسلسل‌های هوایی واکنش سریع متکی بود. این واحدها که در حساس‌ترین مکان مستقر بودند، در کنار حفاظت از واحدهای نظامی، از ظرفیت شلیک مدام ۴۰۰ موشک زمین به هوا برخوردار بود. بر روی کاغذ، این واحدهای ضدهوایی، چتری قدرتمند بر قلمرو عراق گسترانده بودند. سر آخر، نیروی دریایی، عضو ضعیف ارتش عراق، فقط ۱۴ قایق جنگنده، ۳ کشتی جنگنده در زمین و دریا و ۲۸ قایق گشتی سبک، شامل ۱۰ اژدر در اختیار داشت. این ادوات و تجهیزات کم‌جان در پایگاه‌های دریایی بصره همچون ام‌القصر، فاو و دهانه شط‌العرب که به وسیله ۴ گردان دریایی حفاظت می‌شد، تقسیم شده بود.

 

ساختار نیروهای نظامی عراق از مدلی هیبریدی (چندگانه) برخوردار و از هر دو الگوی نظامی بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی الهام گرفته بود. واحدهای زرهی و مکانیزه بر اساس الگوی ارتش شوروی سازماندهی شده بودند اما ساختار لشکرهای پیاده‌نظام شبیه به مدل ارتش بریتانیا بود. دفاع ضدهوایی به طرح کلی اتحاد جماهیر شوروی وفادار مانده در حالی که نیروی هوایی عراق به شکل اسکادران‌های مستقل، شبیه نیروی هوایی سلطنتی (بریتانیا) سازماندهی شده بود. باید گفت که این نیروها به وسیله ادوات نظامی شوروی تجهیز شده و اغلب آن‌ها، قدیمی و فرسوده بودند. با وجود نامرغوب بودن ناوگان‌ها، اما این تجهیزات به دلیل غول‌آسا بودن از این حسن برخوردار بودند که به آسانی نگهداری شوند.

 

تجهیزات واقعا مدرن ارتش عراق محدود به ۵۴ فروند جنگنده میگ–۲۳ (تازه همان‌ها نیز از نوع صادراتی بوده و نسبت به تسلیحات مشابهی که شوروی برای عملیات نظامی خود ساخته بود، کمتر قابل اعتماد بودند)، ۱۸ هلیکوپتر جنگنده 24-Mi، کمتر از ۱۰۰ تانک T-72، دویست ماشین جنگی پیاده‌نظام 1-BMP و ۶۰ موشک‌انداز زمین به هوای 6-SAM بود. مقدار محدود تجهیزات نظامی عراق که ساخت شوروی نبود به برزیل (ماشین Cascavel) و فرانسه (Panhard M-3) و AML-۶۰/۹۰ ماشین سبک زرهی، Alouette III، Gazelle (غزال)، Super Frclm و هلیکوپترهای پوما متعلق بودند. مقدار قابل‌توجهی تسلیحات، به ویژه میراژ 1-F به فرانسه سفارش داده شده اما در زمانی که عراق مهیای حمله به ایران می‌شد، هنوز به بغداد تحویل داده نشده بود. در مجموع، کارایی ارتش عراق متوسط بود. یک دلیل مهم این بود که نهاد ارتش به شدت سیاسی و قوای خلاقیت و ابتکار عمل از ارتش سلب شده بود. فقط افسران و سربازانی که می‌توانستند در زمینه حضور در میدان جنگ علیه حریفی کاملا مجهز، فخرفروشی کنند، آن‌هایی بودند که هفت سال پیش در جنگ یوم کیپور در جبهه جولان جنگیده بودند. خیلی از آن‌ها قربانی تصفیه‌های موفق صدام در ارتش شده بودند. از همین‌رو، تعداد سربازان آبدیده در جنگ بسیار محدود بود. از دیگر سو، نیروهای پیاده‌نظام عراق در جریان جنگ علیه کردها در نیمه اول دهه ۱۹۷۰، تجارب بسیار حیاتی کسب کرده بودند. از بخت بد آن‌ها، گرایش ارتش عراق متأثر از الگوی نظامی اتحاد جماهیر شوروی، به سمت مکانیزه شدن بود و ژنرال‌های ارتش تصمیم گرفته بودند تعداد رو به افزایشی از گردان‌های کلاسیک پیاده‌نظام را به واحدهای پیاده‌نظامی بدل کنند که سوار بر ماشین‌های جنگی پشت سر تانک‌ها حرکت کرده و از آن‌ها محافظت می‌کنند. این افراد پیاده‌نظام برای هجوم به سنگرهای دشمن تعلیم ندیده بودند و انگیزه آن‌ها سیراب نشده بود. تنها نیروهای نظامی نخبه‌ای که صدام می‌توانست روی آن‌ها حساب باز کند، عبارت بودند از تیپ زرهی گارد جمهوری، نیروهای ویژه و نیروهای مهندسی که نیروی هوایی اصلی رژیم عراق محسوب می‌شد. فرماندهان و خلبان‌های نیروی هوایی بسیار نازپرورده و از امتیازات زیادی برخوردار بودند.

 

ارتش ایران شامل ۲۱۰ هزار نفر بود که سه‌چهارم آن‌ها اعضای نیروی زمینی و شامل یک یگان نظامی، ۷ لشکر (۲ لشکر زرهی، ۳ لشکر مکانیزه و یک لشکر پیاده‌نظام)، ۷ تیپ مستقل مجهز به ۱۷۱۰ تانک، ۱۹۰۰ ماشین جنگی مختلف و ۱۱۰۰ توپخانه بودند. همزمان، شمار ارتش پاسداران انقلاب اسلامی (سپاه)، متشکل از پاسداران و بسیج، یک‌ششم نیروی زمینی تخمین زده می‌شد؛ گرچه نرخ افزایش جمعیت سپاه به سرعت بالا می‌رفت. نظام انقلابی قصد داشت امتیازات خاصی به این نهاد نظامی اختصاص دهد. سپاه برخلاف ارتش که در نظر حکومت همچنان مورد سوءظن بود، به طور کامل خود را وقف نظام انقلابی کرده بود. سپاه از واحدهای مستقلی تشکیل شده بود که به تدریج جایگزین پلیس شده بود و به هیچ‌ کس جز رهبر انقلاب پاسخگو نبود. حکومت عزم خود را جزم کرده بود واحدهای عظیمی از پاسداران (در سطح لشکر و تیپ) ایجاد کند و درجه نظامی پاسداران را به طور چشمگیری ارتقا بخشد.

 

نیروی هوایی که برای سال‌ها نیروی نخبه ارتش شاهنشاهی تلقی می‌شد، ۴۲۱ هواپیما که در ۲۳ اسکادران در ۹ پایگاه هوایی مستقر بودند در اختیار داشت. به دلیل کمبود خلبان، قطعات یدکی و ضعف در امور نگهداری، فقط نیمی از آن‌ها قابلیت حضور در عملیات داشتند. تناقض‌آمیز است که نیروی هوایی مقادیر قابل‌توجهی ذخایر قطعه یدکی و مهمات در اختیار داشت اما این ذخایر به وسیله سیستم کامپیوتری پیچیده در چندین منطقه دورافتاده در کشور پراکنده شده بودند؛ سیستمی که به وسیله مهندسان آمریکایی طراحی شده ولی به دلیل فراخوانده شدن آن‌ها به ایالات‌متحده ناتمام مانده بود. در این میان، تکنیسین‌های ایرانی خود را مسئول انبارگردانی مقادیر معتنابهی تجهیزات دیدند که نه فهرست اقلام و اصلاحات آن را در اختیار داشتند و نه نقشه‌های مربوط به آن‌ها را. قطعات یدکی بدون برچسب بودند و برای مهندسان ایرانی تشخیص قطعه یدکی متعلق به جنگنده فانتوم از قطعه کناری‌اش که متعلق به رهگیر تام‌کت یا هلیکوپترهای کبرا بود، امری دشوار می‌نمود. از آن بدتر، بسیاری از تکنیسین‌های قدیمی ترک خدمت کرده و آن‌هایی که مانده بودند، خود را وقف وظیفه‌ای با هراس بی‌پایان کرده بودند تا سیستم مدیریتی منسجمی ایجاد کنند اما زمانی که تخاصم میان عراق و ایران آغاز شد، آن‌ها فاصله زیادی تا پایان کار داشتند. امتیاز اصلی نیروی هوایی، چهار بوئینگ ۷۴۷ با قابلیت تبدیل به پست‌های فرماندهی هوایی و ۱۰ بوئینگ با قابلیت سوخت‌رسانی بود؛ امری که به خلبان‌های ایران اجازه می‌دهد بسیار بیش از همتایان عراقی خود در آسمان باقی بمانند و در صورت نیاز به عمق خاک عراق هجوم ببرند.

 

تجهیزات سبک نیروی هوایی و نیروی زمینی شامل ۸۰۰ هلیکوپتر بود که از این مقدار فقط یک‌سوم از قابلیت حضور در عملیات برخوردار بودند. سیستم دفاع ضدهوایی متشکل از ۶۰ پادگان مجهز به موشک‌های زمین به هوا و مسلسل‌های واکنش سریع بود. شبکه شناسایی هوایی گرچه بسیار مدرن بود اما همچون نیروی هوایی از معضل فقدان کنترل و نگهداری به وسیله متخصصان رنج می‌برد. این شبکه شناسایی، تمام شهرهای کلیدی و پایگاه‌های هوایی به اضافه مرزهای ایران با شوروی را پوشش می‌داد اما در عین حال، خلأ و شکاف‌هایی زیاد داشت که به هر خلبان مجرب و مصمم عراقی اجازه می‌داد با پرواز در اغلب مناطق هوایی ایران راه گریز داشته باشد. از طرف دیگر، نیروی دریایی ایران هنوز قدرتمندترین نیروی دریایی در خلیج فارس بود. این نیرو ۳ نابودگر، ۴ ناو محافظ، ۴ رزم‌ناو مجهز به توپ، ۹ قایق موشک‌انداز (به اضافه ۳ قایق دیگر که به فرانسه سفارش داده شده بود)، ۵ کشتی جنگنده در زمین و دریا، ۱۰ کشتی امدادی، ۳۵ هلیکوپتر و همچنین ۲۶ قایق سبک گشت‌زنی، شامل ۱۴ هواپیمای آب‌نشین (قایق پرنده) که قابلیت حملاتی ویرانگر به سکوهای نفتی دشمن داشتند در اختیار داشت.

 

این کشتی‌ها عموما در پایگاه‌های دریایی ایران در بندرعباس، در کنار دریای عمان و بوشهر در کرانه خلیج‌ فارس پهلو گرفته بودند. ساختار نظامی نیروهای ایرانی، الهام‌گرفته از سیستم آمریکایی و بریتانیایی بود. ترکیب لشکری ارتش ایران به طور خیره‌کننده‌ای به ارتش ایالات متحده شباهت داشت؛ تعداد محدود از لشکرهای بسیار عظیم، پرجمعیت و به غایت مجهز که به لطف پشتیبانی قدرتمند، قادر بودند مستقل از یکدیگر دست به عملیات بزنند؛ گرچه به طور خاص انعطاف‌پذیری چندانی نداشتند و به شدت متکی بر لجستیک بودند. از سوی دیگر، تیپ و گردان‌های ایران به سبک ارتش بریتانیا سازماندهی شده و برخوردار از نیروی واکنش‌دهنده و جامع‌‌المهارت بودند. نیروی هوایی، بازتولید مدل نیروی هوایی ایالات‌ متحده بود؛ دسته‌های جنگنده‌های آماده عمل که برای مأموریت‌های خاص تخصص داشته و هر یک از دو یا سه اسکادران شامل حدود ۲۰ هواپیما تشکیل شده بودند. ترکیب نیروی هوایی ایران نیز یادآور مدل آمریکایی بود: یگان‌های ترکیبی متشکل از چندین هواپیمای گشت و شناسایی، حمل‌و‌نقل و گردان هلیکوپترهای ضدتانک. سازمان نیروی دریایی ایران به طور مستقیم الهام‌گرفته از ارتش سلطنتی بریتانیا بود.

 

طنزآمیز است؛ در شرایطی که ایرانی‌ها پس از انقلاب هر گونه رجوع و بازگشت به غرب را پس می‌زدند، ساختار غرب را برای ارتش خود برگزیده بودند. انعکاس مضاعف این دوگانگی در تجهیز تمام‌عیار ارتش ایران به وسیله ابزار و تجهیزات آمریکایی و انگلیسی هویدا بود، امری که وظایف لجستیک ارتش را پیچیده کرده بود. به جز نیروی هوایی که به طور کامل به وسیله تسلیحات آمریکایی تجهیز شده بود، بقیه تجهیزات ارتش از کشورهای متعددی تأمین شده بودند که از استاندارد مشابه یا حتی مدل عملیاتی یکسانی برخوردار نبودند. افرادی که فرمان تانک‌ها را در اختیار داشتند، باید بسته به اینکه سوار بر یک تانک پاتون آمریکایی هستند یا تانک چیفتن بریتانیا، واکنش‌های آنی خود را دوباره میزان می‌کردند. افرادی که پشت توپخانه قرار می‌گرفتند نیز حال و روز مشابهی داشتند، یک روز خود را پشت سیستم موشکی زمین به هوای «هاک» و روز دیگر پشت سیستم رییر بریتانیا می‌دیدند. اوضاع از این هم پیچیده‌تر بود و نیروی زمینی، هزار ماشین زرهی حمل‌کننده پرسنل BTR-60 در اختیار داشت که اوایل دهه ۱۹۶۰ از اتحاد جماهیر شوروی تحویل گرفته بود؛ زمانی که شاه تصمیم گرفته بود روابط دوستانه‌ای با مسکو برقرار کند. با وجود پراکندگی چشمگیر، این تجهیزات بسیار مدرن بودند و همین امر، برتری نظامی قابل‌ ملاحظه‌ای به ارتش ایران می‌بخشید. اغلب سیستم‌های تسلیحاتی ایران (جنگنده‌های فانتوم و تام‌کت، موشک‌های زمین به هوای هاک، موشک‌های رزمناو MK-5 و سپر) از سیستم‌های مشابه عراقی به مراتب بهتر بودند. هر چند در عمل، با توجه به کمبود قدرت حفظ و نگهداری و نبود پرسنل آموزش‌دیده، خیلی از این تسلیحات قابل استفاده نبودند و از این‌رو، ایران ناچار شد برای تأمین تجهیزات خود تعداد زیادی از هواپیماها، تانک‌ها و هلیکوپترها را اوراق کرده و از آن‌ها قطعه‌برداری کند. به اضافه، واحدهای نظامی برای ایستادگی در مقابل شورشی‌ها، حفظ نظام و پوشش مرزها در تمام کشور پراکنده شده بودند. در نتیجه از زمان آغاز تخاصم میان ایران و عراق، فقط نیمی از ارتش ایران برای مواجهه با نیروهای عراقی در موقعیت قرار داشت.

 

فارغ از جنبه‌های کمیتی، ضعف‌های کیفی ارتش انقلابی ایران نیز باید مورد تأکید قرار گیرد؛ امور اجرایی بیش از حد معمول سیاسی شده بود، حضور مقامات سیاسی، قدرت ابتکار عمل افسران نظامی را مختل کرده بود، رقابت میان ارتش و پاسداران انقلاب بالا گرفته بود، تعامل و هماهنگی میان شاخه‌های مختلف نظامی منسجم نبود و در نهایت، ارتش از کمبود نیروی آموزش‌دیده در رنج بود. از آنجا که ارتش ایران از تجربه حضور واقعی در جنگ به شدت مکانیزه محروم بود، مورد آخر یعنی کمبود نیروی آموزش‌دیده به طور خاص دردسرساز بود. دورترین خاطره‌ای که افسران می‌توانستند به خاطر بیاورند، کمک ارتش شاهنشاهی به ارتش عمان در اوایل دهه ۱۹۷۰ در نبرد علیه شبه‌نظامیان «جبهه مردمی برای آزادی خلیج اشغال‌شده عربی» بود. نبردهای تازه‌تر هم به درگیری با کردهای پیشمرگه عضو PDKI، جبهه خلق برای آزادی فدائیان اهواز و شورشیان بلوچ و آذری مربوط می‌شد. هیچ‌ یک از این حریفان به تسلیحات سنگین، هلیکوپتر، هواپیمای جنگنده یا تانک مجهز نبودند.

 

زمانی سربازان ایران برای مواجهه با لشکرهای زرهی شوروی آموزش دیده بودند اما عمده آن فوت و فن‌هایی که آموخته بودند، پس از انقلاب اسلامی از یادشان رفته بود. اوضاع در سطوح بالای نظام هم تعریفی نداشت. تغییرات گسترده در مناصب بالای نظام هم به بهبود اوضاع در ارتش منجر نشده بود. در کمتر از ۱۵ ماه، سه وزیر دفاع و سه فرمانده ارتش، جای خود را به دیگری دادند. در سطوح بالای ارتش، افرادی روی کار آمدند که از اعتبار کامل انقلابی برخوردار بودند اما در عوض، تجارب عملیاتی و توانایی فرماندهی بسیار ناچیزی داشتند. بدتر از آن اینکه هیچ ژنرال و سرهنگی وجود نداشت که بتواند ادعا کند یک استراتژیست حقیقی است.

 

اوضاع پاسداران نیز از این بهتر نبود. سپاه پاسداران نیازمند فرماندهی بود که آن‌ها را در میدان جنگ رهبری کند، نه فقط کسی که بتواند میزان تعصب مذهبی هویدا در رفتار آن‌ها را تخمین بزند. در حالی که روی کاغذ، ارتش ایران از عراق قدرتمندتر بود اما در عالم واقع به ویژه به دلیل تعداد بالاتر جنگنده‌ها و ماشین‌های جنگی، ضریب نیروی جنگی عراق بالاتر بود. در خط مقدم، به طول بیش از ۵۶۰ مایل (۹۰۰ کیلومتر) که از عمق کردستان تا دهانه شط‌العرب امتداد داشت، تعداد نیروهای عراقی دو برابر نیروهای ایران بود و در برخی واحدهای خط مقدم، میزان برتری عراق به چهار به یک می‌رسید. بدیهی است که این برتری قرار نبود تا ابد به طول انجامد اما درباره طرح بغداد برای حمله برق‌آسا و غافلگیرکننده به ایران، موضوع تعیین‌کننده‌ای بود. با آگاهی از این مسائل، راحت‌تر می‌توان تصمیم صدام برای پذیرش ریسک حمله به ایران را درک کرد.

 

ترجمه: سامان صفرزائی

THE IRAN-IRAQ WAR

PIERRE RAZOUX

Translated by Nicholas Elliott

The Belknap Press of Harvard University Press

Cambridge, Massachusetts

London, England 2015

Copyright © 2015 by the President and Fellows of Harvard College

Originally published as La Guerre Iran-Irak, 1980–1988: Première guerre du Golfe

Copyright © Perrin, un département d’Edi8, 2013