مقدمه
امیر والی اویسی از معدود خلبانی است که پرواز با هر دو جنگنده F-5 و F-14 را در شرایط جنگی تجربه کرده و شایستگی خود را در خلبانی هر دوی این پرنده ها به اثبات رسانده است. در کارنامه خدمتی او انجام عملیاتهای بمباران برون مرزی، موفقیت درسرنگونی دو فروند جنگنده دشمن (از جمله یک فروند میراژ پیشرفته عراقی) و شلیک اولین موشک هاوک هواپرتاب (موسوم به سجیل) با تامکت نیز به ثبت رسیده است. مصاحبه ای که با امیر اویسی انجام شده، حاوی نکات و اطلاعات جالب توجهی است که در ادامه، شما را به خواندن آن دعوت می کنم.
پرواز با F-5 لذت بیشتری دارد یا با F-14؟
•من به شخصه پرواز با F-5 را خیلی بیشتر از F-14 دوست دارم، چون در F-5 خلبان تقریبا تمام امور پروازی را با توجه به قدیمی بودن سامانهها خودش انجام میدهد اما در F-14 بیشتر کارهای مربوط به پرواز را سامانههای خودکار انجام میدهند. در F-5 خلبان با گوشت و خون خود پرواز میکند و به عبارت دیگر فیزیک خلبان درگیر پرواز است اما در F-14 این علم و دانش خلبان است که پرواز را آغاز کرده و به پایان میرساند. یعنی اگر شما در علم پرواز با تامکت کوچکترین کمبودی داشته باشید حین پرواز این نقص را کاملا حس میکنید. کابین خلبان F-5 از ابتداییترین سامانههای ناوبری بهره میبرد و اگر بگویم که ما در برخی موارد، با توجه به خرابی مکرر همین سامانهها، مثل خلبانان جنگ جهانی دوم، به صورت چشمی هدف یا باند پروازی پایگاه خود را پیدا میکردیم حرفی به گزاف نگفتهام! اما در کابین خلبان F-14، تقریبا تمامی سامانهها رایانهای است و جالب است برایتان بگویم همین رایانههایی که الان به صورت رایانه شخصی یا PC کاربری میشوند نسل جدید همان رایانهای هستند که در دهه 60 میلادی روی تامکت نصب شده است. به عبارت دیگر، شما دخالت رایانه را در تمامی امور پروازی مشاهده میکنید. نکته دیگری که بیان آن خالی از لطف نیست این مورد میباشد که همین فوقپیشرفته بودن تامکت باعث شده بود در بدو پیروزی انقلاب عدهای به غلط اینگونه استدلال کنند که چون از پس تعمیر و نگهداری F-14 بر نمیآییم پس بهتر است آن را به ایالات متحده باز گردانیم! اما نفرات فنی توانمند نیروی هوایی به همگان و به خصوص امریکاییها ثابت کردند که «ما میتوانیم!» و اینطور بود که با وقفهای کوتاه پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، در اوایل سال 1358 خلبانان جان برکف نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران با مدد از پروردگار متعال و یاری بیدریغ نفرات متعهد و متخصص فنی، پروازهای F-14 را از سر گرفتند.
ـ به نظر شما شجاعترین و ماهرترین خلبان نیروی هوایی کیست؟
•جواب این سوال شما ذکر یک خاطره است؛ پیش از انقلاب، ما با برخی نیروهای هوایی دیگر کشورها تمرین نظامی مشترک داشتیم. یکی از این نیروها، نیروی هوایی پاکستان بود. آن زمان در این نیرو سرگرد خلبانی بود که با توجه به رشادتها و پیروزیهای هوا به هوایی که در خلال جنگ پاکستان با هند به دست آورده بود به وی لقب «هیرو»1 داده بودند و با همین لقب هم مورد خطاب قرارش میدادند. این نکته را هم بگویم که با توجه به افتخاراتی که این خلبان کسب کرده بود، همیشه آستین لباس خلبانی خود را بالا میزد! در یکی از مانورهای مشترک، هیرو و شهید بزرگوار «اردستانی» به عنوان دو رقیب و حریف هوایی پرواز را آغاز میکنند. شهید اردستانی که در آن زمان ستواندوم بود با F-5 و هیرو با میگ MiG-21 مشغول جنگ و گریز میشوند. در اینگونه نبردها که جنگندهها در حین نبرد از یکدیگر عکس و فیلم نیز میگیرند، شهید اردستانی با قرار گرفتن در پشت جنگنده حریف که به منزله زدن وی در جنگ واقعی است موفق به شکست قهرمان ملی پاکستان میشود. پس از پایان پرواز، هیرو با اعلام تبریک به اردستانی، آستین خود را پایین زده و رسما میگوید که قهرمان اصلی اردستانی است! بعدها شهید اردستانی در طول جنگ نیز بارها و بارها رشادت، شجاعت و مهارت خود را عملا به اثبات رساند و واقعا در هر عملیاتی منشا اثر بود. برای خطرناکترین ماموریتها، نخستین داوطلب شهید اردستانی بود. این شهید بزرگوار همیشه پای کار بود و اصلا اهل درجه و میز و منصب نبود. گواه این مطلب این است که هنگامی که وی به درجه سرهنگ دومی نایل شده و پیشنهاد فرماندهی پایگاه به ایشان داده میشود، قبول نکرده و با چسباندن درجه سرگردی به سمت معاونت عملیات پایگاه بر میگردد.
ـ شما چه تصوری از جنگ دارید؟
•جنگ به عنوان یکی از زشتترین پدیدههای جوامع بشری است. جنگ در مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب، در حالی که ملت عزیز ایران با وجود اعمال تحریمهای استکبار جهانی مشغول آبادانی و ایجاد خودکفایی در سطح مملکت بودند، توسط ابرقدرتها به کشورمان تحمیل شد. جنگی خانمانسوز که در عین فجایع و نازیباییهایی که همراه خود داشت، مزایا و دستاوردهایی را نیز با خود به ارمغان آورد و مصداق آن، سخن بنیانگذار فقید انقلاب حضرت امام خمینی (ره) است که فرمودند: «جنگ برای ما یک نعمت بود». در این جنگ با توجه به تحریمهای همهجانبهای که ضد کشورمان صورت گرفته بود، ما به مهمترین شرط یک استقلال و عدم وابستگی پایدار که همانا «خودباوری» است دست پیدا کردیم. با توجه به همین خودباوری هم بود که توانستیم هشت سال جنگ نظامی، اقتصادی و فرهنگی را اداره کرده و پیروز و سربلند از آن بیرون بیاییم، در سالهای پس از جنگ به بازسازی ویرانیهای جنگ بپردازیم و هماکنون به حول و قوه الهی هواپیمای جنگی بسازیم و مهمات مورد نیاز خود را به صورت بومی برای نیروهای مسلح کشورمان تولید کنیم. در مجموع باید بگویم دفاع مقدس هشت ساله نه تنها انقلاب را بیمه کرد و پایههایش را بیش از پیش محکم ساخت، برای ملت، دولت و نیروهای مسلح نعمات الهی بیشماری به ارمغان آورد.
ـ مختصری از نخستین ماموریت جنگیتان را نیز شرح دهید.
•من در روز 31 شهریور 1359 یعنی روز آغاز رسمی جنگ در تهران به سر میبردم. حدودا در ساعت یک بعدازظهر این روز، حمله هوایی به تهران و فرودگاه مهرآباد صورت گرفت که جنگندههای عراقی به صورت کاملا بیبرنامه مبادرت به بمباران این فرودگاه کردند. واقعیت این است که ما به عنوان افراد نظامی اصلا انتظار یک چنین حمله غافلگیرانهای را نداشته و باورمان نمیشد که جنگندههای عراقی و بهطور کل رژیم بعثی عراق به خود جرات ورود به مرزهای جمهوری اسلامی را بدهد. بلافاصله پس از اینکه اخبار سراسری حمله گسترده ارتش عراق به کشورمان را اعلام کرد، خود را به پایگاه مربوطه رسانده و آمادگی خود را برای انجام ماموریت ابراز داشتم.
نخستین ماموریتی که پس از آغاز جنگ انجام دادم، ماموریت گشت و پوشش هوایی منطقه بود. نخستین پرواز جنگی برون مرزی را نیز به فاصله زمانی کوتاهی پس از آن و با هدف انهدام یک تلمبهخانه انجام دادیم که به صورت دو فروندی رفتیم و این عملیات را بهطور کاملا موفق به اتمام رساندیم.
ـ درباره تاکتیکهای نیروی هوایی در دوران آغازین جنگ بفرمایید.
•در ابتدا این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که تاکتیک هر نیرویی متاثر از تجربیات آن نیرو در انجام عملیاتهاست و تجربیات هر نیرویی نتیجه آموزشهایی است که مجموع نفرات آن نیرو میبینند. با توجه به اینکه آموزشهای نیروی هوایی ارتش برپایه برنامههای آموزشی ارتش امریکا بود، نیروی هوایی ما در دوره آغازین جنگ از تاکتیک امریکاییها بهره میبرد. باید اذعان کرد که این تاکتیک با درگیر شدن هرچه بیشتر نیروی هوایی در جنگ نقاط ضعف خود را بیشتر نشان داد. طبیعی هم بود زیرا این تاکتیک ثمره تجربه امریکاییها در جنگ ویتنام بود و با توجه به غیرقابل مقایسه بودن جنگ ایالات متحده ـ ویتنام با جنگ ایران ـ عراق پرواضح بود که تاکتیک جنگ ویتنام اصلا نسخه قابل اعتمادی برای جنگ تحمیلی نیست.
با وجود رزمآوران و طراحان عملیات در نیروی هوایی مانند مرحوم سرهنگ «بهرام هوشیار» و امیران سرافرازی چون تیمسار «براتپور» و دیگر بزرگان آن زمان، نیروی هوایی اقدام به طراحی و اجرای تاکتیکهایی مختلف در برهههای متفاوت، با در نظر گرفتن توان هوایی خودی و دشمن نمود و دیدیم که این راهبردها در مراحل مختلف جنگ در عمل بینقص بودن خود را به نمایش گذاشتند.
ـ نقش پشتیبانی از نیروهای زمینی و بهطور کل پشتیبانی از جنگ را توسط نیروی هوایی چگونه توصیف میکنید؟
•لازم به ذکر نیست که پای ثابت جنگ و نیروی حاضر در صحنه جنگ به صورت شبانهروز، نیروهای پیاده ارتش اسلام بودند اما باید توجه داشت حضور قوی، موثر و مستمر این جان برکفان، صرفا با یک پشتیبانی کارآمد میسر بود که یکی از ارکان مهم آن، پشتیبانی هوایی است. در اینجا نباید اینطور تصور شود که نیروی هوایی فقط به هنگام انجام عملیات نیروی زمینی فعال است و بقیه اوقات بیکار! در واقع نیروی هوایی از «ب» بسما... یک عملیات زمینی تا آخرین مرحله آن که در ادامه توضیح خواهم داد مشغول انجام وظیفه است؛ برای نمونه هنگامی که قرار است عملیاتی زمینی صورت بگیرد، برای طراحی جزء به جزء نقشه حمله، شناخت دشمن از لحاظ استعداد نفرات و تجهیزات، محل قرارگیری، خطوط پدافندی و ... توسط فرماندهان نیروی زمینی لازم میشود. سپس برای رفع این نیاز، نیروی هوایی با استفاده از جنگندههای شناسایی خود نظیر RF-4E و RF-5A مبادرت به عکسبرداری از مواضع نیروهای دشمن میکند. پس از طراحی نقشه عملیات، ساعاتی پیش از آغاز آن، دوباره نیروی هوایی وارد عمل شده و پشت جبهه دشمن، لجمن2 و نقاط حساس را بمباران کرده و عملیات زمینی آغاز میشود. همزمان با آغاز عملیات توسط نیروی زمینی، نیروی هوایی برای جلوگیری از ورود جنگنده ـ بمبافکنهای دشمن که قصد متوقف کردن هجوم نیروی زمینی خودی را دارند، جنگنده رهگیرهای خود را به منظور ایجاد برتری هوایی، بر فراز میدان نبرد راهی آسمان خط مقدم میکند. همزمان هواپیماهای ترابری سنگین و تاکتیکی وارد کارزار شده و پشتیبانی آذوقه، مهمات و تجهیزات را برای نیروی زمینی انجام میدهند. پس از پایان عملیات، همین هواپیماها با تخلیه مجروحان و شهدا به یاری نیروی پیاده میشتابند. همزمان، جنگندههای شناسایی با پرواز و عکسبرداری مجدد از وضعیت میدان نبرد و دشمن عقب رانده شده، امکان ارزیابی و نتیجهگیری کلی را به فرماندهان ارشد میدهند. این چنین است که نیروی هوایی از روزها پیش از انجام عملیات تا مدتی پس از اتمام آن درگیر نبرد با خصم زبون است.
ـ شیرینترین پروازی که با F-5 انجام دادید چه ماموریتی بود؟
•شیرینترین پروازم با F-5 در همان نخستین ماموریت برون مرزیام بود چون در آن عملیات یک حس تازه و بیسابقه و یک نوع پرواز باشکوه را تجربه میکردم به علاوه اینکه آن ماموریت را با موفقیت کامل انجام داده و همگی به سلامت بازگشتیم.
خاطره خوب دیگری که از پرواز با F-5 دارم باز میگردد به پروازی که در آن من به عنوان شماره دو جناب سرهنگ «وارسته» به سمت هدف از پیش تعیین شده در عراق بلند شدیم و در مسیر رسیدن به هدف، زیر آتش شدید پدافند توپهای 57 میلیمتری قرار گرفتیم. دقت روانه شدن گلولهها کاملا مشخص میکرد که آنها از طریق توپهای راداری به سمت ما میآیند. هدف را با موفقیت مورد اصابت قرار داده و به سمت سرحدات میهن عزیزمان گردش نمودیم. در راه برگشت، جناب وارسته به من گفت که در سامانه هیدرولیک اشکال وجود دارد و موتور سمت چپ نیز تقریبا از کار افتاده. من به پرنده وی نزدیک شدم و با مشاهده وضعیت به ایشان اعلام کردم که بال چپ از قسمت نزدیک به ارابه فرود مورد اصابت گلوله قرار گرفته. سرهنگ وارسته سپس با توجه به نبود فشار هیدرولیک، ارابه فرود را به صورت اضطراری3 پایین داد و این زمانی بود که به حوالی پایگاه رسیده بودیم. شهید سرهنگ خلبان «آزاد» که مسوولیت کاروان را به عهده داشت و در روی زمین از وضعیت ما مطلع شده بود به من گفت: «آیا میتوانی دور بزنی تا وارسته فرود بیاید؟» من نیز با وجود اینکه سوخت آنچنانی برای ادامه پرواز موجود نداشتم، اطاعت امر کردم و اعلام نمودم که میتوانم! علت این پیشنهاد شهید آزاد این بود که پس از فرود دسته و با توجه به اینکه جنگنده وی نقص فنی داشت، ممکن بود باند فرود برای لحظاتی اشغال باشد. در نهایت، گشتی زده و از انتهای باند به زمین نشستم. پس از فرود، به سراغ جنگنده صدمه دیده خلبان وارسته رفتم و مشاهده کردم که گلوله 57 میلیمتری یک حفره بزرگ در بال ایجاد کرده بهطوری که من میتوانستم به راحتی سرم را به درون آن ببرم.
ـ با چه شهدایی همپرواز بودید؟
•من با شهید بزرگوار «اردستانی» پروازهای زیادی در هواپیمای F-5، هم به عنوان شاگرد هم به عنوان جنگنده شماره 2 انجام دادم. با شهید والامقام «آزاد» هم در F-5 همپرواز بودم. در F-14 با شهدای عالیقدر «بابایی»، «بیطرف» و «اصلداوطلب» چندین پرواز انجام دادم و از همگی به عنوان افتخار زندگی خود یاد میکنم.
ـ چطور شد که از جنگنده F-5 با آن همه سابقه پرواز به F-14 منتقل شدید؟
•من به همراه امیر «میقانی»، شهید «ابوعطا»، امیر «پیروان» و چند تن دیگر از خلبانان به دستور شهید «بابایی» برای F-14 انتخاب شدیم. در حال حاضر که فکر میکنم، به بینش و درک عمیق و اصولی شهید بابایی آفرین میگویم اما در آن زمان با توجه به اینکه سالهای متمادی در F-5 مشغول پرواز بودم، پس از ابلاغ دستور، خدمت شهید بزرگوار رسیده و گفتم که دوست دارم در F-5 بمانم و استادخلبان بشوم و این انتقال به صلاح نیروی هوایی نیست! ایشان هم با لهجه شیرین قزوینی در جواب من گفتند: «نیروی هوایی صلاح خودش را بهتر از شما میداند.» من براساس مشاهدات خود و سالهایی که با شهید بابایی بودم، ایشان را غیر از یک خلبان، یک طراح و استراتژیست ماهر میدانم.
خاطره دیگری که از ایشان دارم، به همان دوران ابتدایی ورود من به گردان تامکت باز میگردد. یک روز، چند ساعت مانده به آغاز خدمت، طبق عادت همیشگی وارد دفتر گردان پرواز شدم. به محض ورود دیدم یک نفر روی زمین خوابیده، پوتینهای خود را گوشهای قرار داده و کله تراشیدهاش که نشان از سرباز وظیفه بودنش داشت از پتو بیرون زده. با تحکم به وی گفتم: «پاشو سرباز! اینجا که جای خوابیدن نیست.» سرش را که کاملا از زیر پتو بیرون آورد دیدم که شهید بابایی است. رو به من کرد و گفت: «من خستهام! بگذار بخوابم!» من که کاملا شوکه شده بودم بلافاصله گردان را ترک کرده و بیرون رفتم و مکرر با خود میگفتم که خدا کند با ایشان تا مدتها روبهرو نشوم. از قضا حوالی ظهر همان روز در پایگاه بهطور تصادفی با ایشان برخورد کردم. انتظار داشتم جسارت صبح را به رخم بکشند اما در عوض گفتند: «از F-14 راضی هستی؟!» من نیز که از این بزرگواری بیش از حد وی جا خورده بودم با خوشحالی جواب دادم: «بله! راضی هستم و جنگنده بسیار خوبی است.» و ایشان نیز در حالی که لبخندی به نشانه رضایت و خرسندی داشتند، با دست به پشتم زدند و گفتند: انشاءا... موفق باشی» سپس راهی شدند.
ـ از درگیریهای تن به تن با جنگندههای دشمن که در واقع زندهترین رویکرد جنگ برای خلبانها بوده برایمان بگویید.
•از لحاظ درگیری، تقریبا هر بار که پرواز میکردیم، چندین نوع درگیری بین ما و جنگندههای عراقی به وقوع میپیوست که به لطف خداوند، بنده به همراه کابین عقبم در دو مورد موفق به انهدام پرندههای دشمن شدیم؛ در یک عملیات بین جزیره «فارسی» و جزیره «عربی» که من به همراه ستوان «سفیرزاده» (اسرافیلی) درون یک F-14 با 3 فروند میراژ F1 عراقی درگیر شدیم و به وسیله یک موشک اسپارو توانستیم یکی از آنها را مورد اصابت قرار دهیم. با توجه به اینکه تمامی این وقایع در دید چشمی کامل ما بود، پس از اصابت موشک بلافاصله خلبان عراقی خروج اضطراری کرده و با چتر روی آب فرود آمد. همزمان ما خبر انهدام میراژ عراقی و خروج خلبان آن را به اطلاع پایگاه ششم شکاری بوشهر رسانده، برای گرفتن این خلبان از آب درخواست اعزام یک فروند بالگرد جستجو و نجات کردیم و برای اینکه عراقیها برای نجات خلبان خود پیشدستی نکنند، گشت هوایی بر فراز محل فرود خلبان عراقی را آغاز نمودیم.
با توجه به اینکه ما قبلا با جنگندههای عراقی به وسیله مانورهای مختلفی درگیر شده و مدتی بود که در حال گشتزنی بر فراز منطقه بودیم، سوختمان در آستانه تمام شدن بود. به همین علت درخواست جنگنده جایگزین را از فرماندهی نمودیم. ناگفته نماند که فاصله جزیره فارسی تا پایگاه هوایی بوشهر فاصله نسبتا زیادی است و تا رسیدن بالگرد به آنجا زمان زیادی طول میکشد. با رسیدن جنگنده جانشین که هدایت آن را خلبانان «خلیلی» و «برخور» به عهده داشتند، ما منطقه را به سمت پایگاه مبدا ترک کردیم. آبهای بین جزیره فارسی و جزیره عربی جزء آبهای بینالمللی است و به همین علت و دست بر قضا، یک ناو هواپیمابر امریکایی در اطراف جزیره عربی مستقر بود و لحظه به لحظه حرکات ما را زیر نظر داشت. همانطور که قبلا عرض کردم، تا رسیدن بالگرد ما به منطقه زمان زیادی طول کشید و امریکاییها که ادعای بیطرفی داشتند، بالگرد جستجو و نجات خود را به پرواز درآورده و به سمت خلبان عراقی حرکت کردند! سروان «خلیلی» و ستوان «برخور» شدیدا به بالگرد امریکایی اخطار نمودند که این خلبان به ما تعلق دارد و هرچه سریعتر منطقه را ترک کن! بالگرد امریکایی نیز متقابلا جواب داد که اینجا آبهای بینالمللی است و شما حق دخالت ندارید. با توجه به اینکه در آن زمان دستور درگیری با ناو هواپیمابر به ما ابلاغ نشده بود، در نتیجه بالگرد امریکایی پس از چند دقیقه پرواز، خلبان بعثی را پیدا کرد و در روز روشن و با حمایت آشکار از رژیم بعث، وی را از آب گرفته و به سمت ناو خود به پرواز درآمد. بعدها اطلاعات به ما گفت که دومین فروند از جنگندههای عراق نیز به علتی که برای من نامشخص است بر روی آب و پیش از اینکه به مرز عراق برسد سقوط کرد و خلبان آن از جنگنده خارج شد که بلافاصله عراقیها به آنجا رسیده و وی را نجات دادند.
در پیروزی دوم که در اوایل سال 1367 در نزدیکی جزیره کیش اتفاق افتاد، چند فروند هواپیمای دشمن برای بمباران تاسیسات نفتی آمده بودند که یک فروند از آنها را به وسیله یک تیرموشک فینیکس منهدم کردیم.
ـ با توجه به اینکه عراقیها با به کارگیری شیوههای مختلف سعی در غافلگیر کردن تامکتها داشتند، آیا حین نبرد چنین اتفاقی برای شما افتاد؟
•بله!، عراقیها با اطلاعات فنی که امریکاییها درباره تامکت در اختیار آنها قرار داده بودند، به صورت پی در پی از نقاط ضعف F-14 استفاده کرده و سعی در غافلگیر کردن ما داشتند. در یک پرواز گشتی نزدیک مرز، در رادار جنگنده متوجه حرکت یک فروند میگ MiG-25 شدیم که در ارتفاع بالا و با سرعت زیاد از روی سرمان عبور میکرد. مدت کوتاهی وی را تعقیب کردیم و با توجه به اینکه شلیک موشک فینیکس در آن حالت به صلاح نبود و احتمال اصابت آن نمیرفت، بهطور ناخودآگاه به کمک خود، جناب «معصومپرست» گفتم: «ما که دستمان به آن فاکسبت نمیرسد، زیر پایمان را جستجو کن ببین چه خبر است.» بلافاصله کابین عقب، نزدیک شدن سه فروند جنگنده عراقی را که میخواستند از مشغولیت ما به سمت میگ MiG-25 استفاده کرده و ما را به دام بیندازند، اعلام کرد. بلافاصله شیرجه زده و با سرعت بالا به طرف جنگندههای عراقی حرکت کردیم. آنها که متوجه شده بودند دستشان رو شده، به سرعت دور زده و در ارتفاع پست و با سرعت زیاد وارد خاک خود شدند. ما نیز با توجه به اینکه نمیبایست از مرز خارج میگردیدیم از تعقیب آنها منصرف شدیم. در این پرواز اگر چند ثانیه دیگر غفلت میکردیم مطمئنا در دام عراقیها گرفتار میشدیم که به امداد پروردگار این نقشه دشمن نیز نقش بر آب شد.
ـ از آخرین پرواز جنگیتان برایمان بگویید.
•شبی که قرار بود فردا صبح آن قطعنامه 598 سازمان ملل مورد اجرا قرار گیرد، من به همراه جناب سرهنگ «امینینسب» آخرین پرواز جنگیمان را که پوشش هوایی به وسیله F-14 بود انجام دادیم و پس از پذیرش قطعنامه در فردای آن روز به مزاح به دوستان دیگر میگفتیم: «کار را که کرد؟! آنکه تمام کرد!»
ـ با توجه به اینکه شما در پروژه «سجیل» مشارکت داشتید، کمی در رابطه با این برنامه نیز توضیح بدهید.
•در اواسط جنگ طبق پیشبینیهای به عمل آمده مشخص شد که در آینده نیروی هوایی با کمبود موشک فینیکس مواجه خواهد شد به همین علت برنامه پیدا کردن جایگزین برای این موشک آغاز گردید. پس از جستجو و مطالعات فراوان، البته در فرصت کمی که در آن زمان وجود داشت، موشک زمین به هوای هاوک با توجه به ذخایر عظیم نیروی هوایی از این موشک، انتخاب و نام مقدس «سجیل» برای این برنامه انتخاب شد. جهاد خودکفایی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به عنوان بانی برنامه سجیل کار را آغاز نمود. نفرات متعهد و متخصص جهاد خودکفایی با کمک خلبانان به سرعت پروازها و پرتابهای آزمایشی را انجام داده و سجیل را به مرز عملیاتی شدن نزدیک کردند. در حالی که هنوز آزمایشات پروازی به پایان نرسیده بود به علت همان کمبود وقتی که عرض کردم بنده افتخار شلیک نخستین موشک سجیل در شرایط واقعی جنگ را پیدا کردم که البته به دلیل بروز مشکلاتی که در مبادله اطلاعات بین رادار هواپیما و موشک وجود داشت، موشک به هدف برخورد نکرد. این نقایص مرتفع شده و پس از مدت کوتاهی، خلبانان ما موفق شدند نخستین پیروزی هوا به هوای خود را ضد جنگندههای میراژ به وسیله موشک سجیل به دست آورند. هماکنون از سجیل به عنوان یکی از ارمغانهای جنگ در نیروی هوایی بهرهبرداری میشود.
ـ نظر شما درباره نیروی هوایی آن زمان عراق چیست؟
•نیروی هوایی عراق را از لحاظ تجهیزاتی بسیار قوی ارزیابی میکنم. اگر شما در فهرست موجودی جنگندههای عراقی نگاهی بیاندازید متوجه میشوید که گلچین بهترین جنگندههای شوروی از یک طرف و پیشرفتهترین جنگندههای اروپایی که دستکمی از جنگندههای امریکایی ندارند از طرف دیگر در این نیرو موجود بود. نیروی هوایی عراق هواپیماهای توپولف Tu-22 و Tu-16 را در اختیار داشت که این هواپیماها هر دو مختص بمباران بودند ولی ما در نیروی هوایی ایران چنین هواپیمایی که صرفا بمبافکن باشد در اختیار نداشتیم. اینها تازه یکی از دهها و صدها نوع تجهیزات فوقپیشرفتهای بود که بعثیها در اختیار داشتند. اما آنچه باعث برتری مطلق ما با این همه تحریم و اختلاف تجهیزاتی، علاوه بر آموزش بسیار خوب، وجود قدرت ایمان، وطندوستی، غیرت و خلاقیت در تک تک نفرات بود.
ـ به عنوان آخرین سوال جنگی بفرمایید جنگهای شبکه محور آینده به چه شیوهای اداره خواهند شد؟
•به نظر من در جنگهای آینده نیز در مقوله هوایی، همان فرایندی که در ابتدا در رابطه با نقش نیروی هوایی در پشتیبانی از جنگ عرض کردم طرفین جنگ طی خواهند کرد؛ به فرض مثال با توجه به امکاناتی که کشورهای پیشرفته دارند، برای شناسایی میدان نبرد یا پشت جبهه دشمن، دیگر از هواپیماهایی نظیر RF-4 استفاده نخواهند شد. برای این منظور از ماهوارهها یا پرندههای بیسرنشین بهرهبرداری خواهد شد. به همین ترتیب از ابزارهای پیشرفته که نیروی انسانی نقش کمتری در آن خواهد داشت برای مقاصد عملیاتی استفاده خواهد شد. یعنی فرایند کاری همان فرایند سنتی بوده با این تفاوت که با سرعت بالاتر و تلفات کمتری ماموریت انجام خواهد شد. در جنگ آینده C4I نقش مهمی خواهد داشت و در کل قالبهای C4I در راستای همان معماری جنگهای شبکه محور میباشد که تمام ادوات موجود بایستی در حیطه این قالبها عمل نمایند.
ـ چه تفاوتی بین خروج اضطراری در F-5 با F-14 وجود دارد؟
•سه تفاوت عمده بین خروج اضطراری F-5 با F-14 وجود دارد. نخستین فرق این دو مربوط به «فرمان پرتاب4» است به این صورت که در F-14 دستگیرهای وجود دارد به نام «دسته فرمان پرتاب» که در آن فرمانده هواپیما با توجه به موقعیت قرارگیری خودش در کابین جلو ]در عملیات جنگی[ یا در کابین عقب ]به عنوان استادخلبان[ فرمان پرتاب را صادر میکند. به این صورت که اگر دسته مزبور بر روی تنظیم کابین جلو قرار گیرد، فرمان پرتاب با خلبان جلو است و بالعکس. اگر خلبان اصلی دستگیره خروج اضطراری را بکشد چه جلو باشد چه عقب، در هر صورت ابتدا خلبان عقب به بیرون پرتاب شده و پس از آن راکت صندلی خلبان جلو روشن میگردد و خلبان جلو نیز از هواپیما خارج میشود. در هواپیمای F-5 با توجه به اینکه صندلی پرتاب بعدها روی آن نصب شد، سازوکار ارتباط دو صندلی در نوع دوسرنشینه آن وجود ندارد، لذا در این جنگنده، هر خلبان برای خروج به صورت مستقل عمل میکند؛ یعنی پس از خروج اضطراری کابین عقب هواپیما، خلبان کابین جلو خروج اضطراری را انجام میدهد.
تفاوت دیگر این دو جنگنده مربوط به ساختمان و نحوه چیدمان خود صندلی پرتاب است که البته این تفاوت و یا به عبارت بهتر، این مشکل مربوط به گونههای ابتدایی جنگنده F-5 نظیر گونههای A و B میشود و در گونههای بعدی مانند E و F مرتفع شد.
صندلی پرتاب قدیمی F-5 بدینگونه بود که خلبان پیش از سوار شدن به هواپیما میبایست چتر خود را به صورت کولهپشتی به خود بسته و سپس وارد کابین خلبان میشد. پس از قرارگیری بر روی صندلی، کمربندهای مهار صندلی را نیز به خود بسته و ضامنی به نام «ضامن طلایی» که به انتهای چتر متصل بود را با صندلی درگیر میکرد. در صورت تصمیم خلبان به خروج، طبق روال معمول، پس از کنده شدن آسمانه (کانوپی)، راکتهای صندلی روشن شده و خلبان به همراه صندلی از جنگنده خارج میگردید. بلافاصله پس از اتمام کار راکت، صندلی به صورت خودکار از خلبان جدا شده و در حین جدا شدن، ضامن طلایی را نیز که به آن متصل است با خود میکشید. با کشیده شدن ضامن طلایی، چتر کوچک بیرون آمده و کشش چتر کوچک نیز باعث باز شدن چتر اصلی میگردید.
اینگونه خروج اضطراری در نمونههای جدید F-5، جنگندههای F-4 و F-14 منسوخ شد و خلبان بدون بستن هیچگونه وسیله اضافه به خود در کابین خلبان قرار گرفته و فقط کمربندهای مهار صندلی را به خود میبندد و بقیه مراحل همگی به صورت خودکار صورت میگیرد.
تفاوت سوم که تفاوتی جزیی است مربوط به محل قرارگیری دستگیره خروج اضطراری است؛ در صندلی پرتاب F-5 این دستگیره فقط در بین پاها قرار دارد، در حالی که در جنگنده F-14 علاوه بر بین پاها، دستگیره خروج در بالای سر خلبان نیز موجود است.
ـ خاطرهای از دوران آموزش خلبانی برایمان بگویید.
•یادم هست در دوران آموزش، در یک آزمون ارزیابی که میبایست توسط استاد خلبان مورد آزمایش قرار میگرفتم، به پرواز درآمدیم. همانطور که میدانید برای انجام امور مختلف پروازی و گذراندن صحیح مراحل مختلف، کتابچهای موجود است که به آن اصطلاحا «چکلیست» میگویند. من با توجه به عشقی که به خلبانی داشتم، تمامی نکات این چکلیست را دقیقا به خاطر سپرده بودم و به همین علت، آن را در جیبالناس حمل میکردم در حین پرواز، طی مراحل گوناگونی، در شرایط عادی و اضطراری تمامی موارد چکلیست را مو به مو اجرا میکردم و به سوالات استادخلبان جواب میدادم. پس از پایان پرواز، با استادخلبان از هواپیما بیرون آمده و استاد یک به یک جای خالی لیست موارد امتحانی را با نمره خوب پر کرد. لحظهای به من دقیق شد و گفت: «چکلیست پروازیت کجاست؟» من گفتم: «چکلیست را حفظ کردم و در جیبم حمل میکنم.» یک لحظه رو به من کرد و گفت: «آیا تا به حال برایت پیش آمده با صمیمیترین دوستت روبهرو شده و نامش برای لحظهای از خاطرت برود؟!!» من نیز با توجه به غرور جوانی که داشتم محکم در جوابش گفتم: «خیر!» استاد گفت: «نه اینطور نیست! اگر اینقدر به خودت مطمئن باشی، یقین داشته باش در لحظهای سرنوشتساز نکتهای را فراموش کرده و آن اشتباه اولین و آخرین اشتباهت میشود!»
الان که فکر میکنم میبینم آن استاد بزرگوار چه تجربه بالا و چه نگاه ژرفی نسبت به خلبانی داشت.
خاطره دیگری که از دوران آموزش دارم مربوط به آموزش خروج اضطراری از هواپیماست. در هنگام خروج اضطراری اگر به هر علتی صندلی از خلبان جدا نشد، خلبان به صورت دستی میبایست کمربندهای مهار را باز کند و پس از آن اگر باز هم به هر علتی چتر اصلی باز نشد، دستگیرهای در پشت شانه چپ قرار دارد موسوم به «دستگیره D5» که باید دست راست را دراز کرده و از پشت آن را کشید تا چتر اضطراری باز شود. در صندلیهای قدیمی F-5 همانطور که قبلا عرض کردم چتر به صورت کولهپشتی به خلبان متصل بود. خلبان چتر را محکم به خود نمیبست و چتر کمی شل بود، این کولهپشتی کمی لیز خورده و به تبع دستگیره D نیز پایینتر میرفت و برای گرفتن آن باید دست راست را بیشتر به پشت شانه چپ دراز میکردیم. در آنجا فیلمی برایمان به نمایش گذاشته شده بود که در آن چتر اصلی یک خلبان پس از خروج اضطراری باز نمیشود. وی با توجه به اینکه شاید خیلی ترسیده بود، به جای اینکه دست راستش را به پشت شانه چپش ببرد دست چپش را به پشت شانه راستش دراز میکند. دقیقا همان اشتباهی که نبایست میکرد! هرچه بیشتر دستش را دراز میکند، در پیدا کردن دستگیره D کمتر نتیجه میگیرد و هرگز این مورد که شاید دستگیره D در پشت شانه چپش باشد را هم به ذهن خود راه نمیدهد. براساس آنچه که در این فیلم نشان میداد، تا لحظهای که خلبان به زمین برخورد میکند، وی پارچه و دوخت لباس خلبانی که استحکام فوقالعادهای دارد پاره نموده و گوشت شانه راستش را در دست داشت.
دقت کنید! اینها همه نکاتی است که از یک انسان عادی، یک خلبان ماهر میسازد و به حق که خلبانان ما این تجارب را به کار گرفته و در جنگ بهطور شایستهای به کار بستند.
ـ در آخر چه توصیهای برای جوانها دارید؟
•به نظر من، هشت سال دفاع مقدس ما، بهترین الگو و سرمشق برای جوانهاست. در بحث تحریمها جوانان آن دوره خودباوری، تلاش، جدیت و در یک کلام «خواستن، توانستن است» را آموختند. درس دوم اینکه «برای رسیدن به هدف باید سرمایهگذاری کرد» نه تنها با پول بلکه شما باید از جان خود نیز مایه بگذارید. درس سوم درس «مدیریت» است؛ شما ببینید شهید بابایی و دیگر شهدای ما که از فرماندهان رده بالا بودند، خودشان پیش از بقیه خود را به آب و آتش زده و راه را برای دیگران هموار میکردند. اینطور نبود که پست و منصب آنها را اغوا کند. درس چهارم درس «ایثار» است؛ شهید بزرگوار «عباس دوران» برای پیشبرد اهداف ملی، جان خود یعنی عزیزترین و باارزشترین موجودیاش را در طبق اخلاص گذاشت. این یعنی بالاترین درجه ایثار و فداکاری. درسهای بیشمار دیگری نیز از جنگ میتوان آموخت که جوانان را به مطالعه بیشتر و عمیقتر در این زمینه دعوت میکنم.