- هواپیماهای F-14  در پایگاه های مربوطه مستقر شده و عملیاتی بودند و رادارهای پرنده آواکس در حال مستقر شدن بودند. - به دستور شهید بابایی دو سیستم skyguard در نهاوند عملیاتی شد و در همان دو روز اولی که دستگاهها مجهز شدند دو میراژ عراق را در آنجا سرنگون کردند. - عراقیها غافلگیر شدند و ناگهان با سیستم هاگ در عملیات روبرو شدند. ما در این عملیات ۹۰ فروند هواپیمای عراق را زدیم. - دو فروند میراژ عراق سرنگون شد. هنوز هم لاشه های آن­ها در اصفهان هستند و خدا را شکر دیگر حمله ای به اصفهان نشد. _________________________________________________________ بر اساس متن سخنان امیر سرتیپ غلامی در دوره آموزش معارف جنگ آن پدافندی که شما تکامل یافته آن را  امروز میبینید در سال ۱۳۳۶ پایه گذاری شد، البته پدافند هوائی در ایران از سال ۱۳۱۴ تشکیل گردیده و تا سال ۱۳۳۶ چندین مرتبه بین نیروی زمینی و هوائی جابجا شده . در سال ۱۳۳۶ سایت سازی ها , آموزش نفرات و اعزام نفرات به انگلستان و آمریکا شروع گردید و در عرض ۱۲ سال یعنی تا سال ۱۳۴۸ اقدامات اولیه و زیرسازیها برای تشکیل پدافند هوایی انجام  شد. البته پدافندی که تشکیل شد تقریباً پدافند هوا پایه بود.قدرت اصلی این پدافند هواپیماهای رهگیر مدرن روز بود در آن زمان هواپیماهای F14 که مدرنترین و انحصاری ترین هواپیمای پدافند بود در اختیار ایران قرار گرفت و یک پدافند مدرن و قدرتمند در عرض ۳ سال خیلی سریع تشکیل شد و دلیل اصلی آن بود که نمی خواستند بلوک شرق یا کمونیست آن زمان فرصتی برای عکس العمل داشته باشند. خیلی برق آسا و سریع این چنین پدافند قدرتمندی را در برابر نفوذ دیوار جنوبی کمونیست , ایجاد نمودند و زمانی که جنگ به ما تحمیل شد ما دارای پدافند هوائی قدرتمند هواپایه بودیم که مدرن ترین ایستگاه های راداری روز دنیا مدرن ترین رادارهای ۴۰ سال پیش دنیا در ایران عملیاتی بود. این رادارها تقریبا اکثریت نصب , راه اندازی و عملیاتی شده بود , هواپیماهای F14  در پایگاه های مربوطه مستقر شده و عملیاتی بودند همینطور رادارهای پرنده آواکس در حال مستقر شدن بودند. به این ترتیب ما پدافندی فوق العاده عالی با دکترین هوا پایه و منحصر بفردی در شروع جنگ داشتیم. البته به دلایل عملیاتی و غیر عملیاتی و شرایط حاصله از انقلاب در سال های اول انقلاب و روزهای اول جنگ این پدافند در آمادگی عملیاتی بسر نمی  برد ولی بلافاصله در هفته اول جنگ این مهم(آمادگی) حاصل شد. نیروی دریایی برای خودش تجهیزات مدرن و وسایل پدافندی قدرتمندی داشت. واقعاً نیروی دریایی ما به مدرن ترین وسایل روز همانند سیستم استاندارد تجهیز شده بود. همچنین نیروی زمینی حجم عظیمی از تجهیزات پدافند هوایی را داشت همین سیستم اسکای گارد که در زمان فروش یکی از سلاح های روز بود تازه برای نیروی زمینی خریداری شده بودند. از انگلستان راپیر ۲۰۰۰ برای نیروی زمینی خریداری شده بود که در حال ارسال به ایران بود و وسایل شرقی مثل توپ های۵۷ میلیمتری ،توپ های راداری شیلکا، توپ های ۲۳ و موشک های سام ۷ و انواع تجهیزات مورد نیاز هم در اختیار نیروی زمینی بود. ما یک چنین وضعیتی داشتیم. ولی عراق بر عکس ما بود، عراق نیروی هوایی قدرتمندی نداشت هواپیماهای مناسبی نداشت لیکن متکی بود به دکترین پدافند هوایی زمین پایه. رادارهای P-12 و P-14 پوشش کاملی در عراق ایجاد کرده بود و پدافند هوایی اش از پوشش چند لایه قدرتمند تشکیل شده بود . سیستم های موشکی فوق العاده زیادی در اختیارش بود، سامانه موشکی مثل رولند سام۶ , سام ۲ ,سام ۷,سام ۱۲ همراه با سیستم قدرتمند S60 که یکی از کارآمدترین سیستم های پدافندی شرقی بود که ترکیبی از رادارهای روسی و توپ های ۵۷ میلی متری که ناتو و غربی ها خیلی روی آن حساب می کردند. این سیستم بیشتر مناطق عراق را پوشانده بود. با موشک هایی مثل سام ۶ و تجهیزات دیگری که در اختیارش گذاشته بودند، پدافند زمین پایه خوبی در اختیار داشت ولی هواپیماهای مناسبی نداشت. هواپیماهایش عبارت بودند از  یکسری میگ۲۳, ۲۱ و ۱۹ و سوخوهای قدیمی و هواپیماهایی که قادر به مقابله با هواپیماهای ما باشند در اختیار نداشت. البته تا پایان جنگ وضع به همین منوال باقی نماند.و به مرور زمان اوضاع شروع به تغییر کرد بگونه ای که در پایان جنگ همه چیز برعکس شده بود پدافند هوائی عراق تبدیل شده بود به یک پدافند هواپایه قدرتمند و پدافند هوائی ایران تبدیل شد به یک پدافند زمین پایه البته ناقص. چون در تحریم بودیم و وسائلی به ما نمی فروختند لذا می بایست با تلاش و ابتکار این نقص را جبران می کردیم که با کسب تجربیات جنگ به این مهم دست یافتیم. در مرحله اول افول توان ما به دلایل زیر بود: ۱:قطع رابطه ناگهانی ما با سازندگان و تامین کنندگان اصلی تجهیزاتمان که باعث عدم دسترسی به اطلاعات روز و تکمیل بهینه سازی جهت استفاده از توان تجهیزات موجود خود شدیم. ۲:کمبود شدید قطعات یدکی مورد نیاز روزمره. ۳:قطع چرخه تعمیرات به صورت ناگهانی و نبود امکان تعمیر قطعات در ایران. ۴:استفاده زیاد و ناصحیح از تجهیزات موجود به گونه ای که فرسایش زود هنگام تجهیزات را به همراه داشت . هواپیماهای ما اغلب ۱۲ ساعت در هوا برای گشت و شناسایی پرواز داشتند. عملیات های پی در پی زیادی داشتیم یعنی کار بیش از اندازه از تجهیزاتمان گرفتیم. ما در حوزه کاربرد تجهیزات به این جنگ به عنوان یک جنگ کوتاه مدت می اندیشیدیم. ما فکر نمی کردیم که این جنگ ۸ سال طول خواهد کشید و یک جنگ فرسایشی  طولانی خواهیم داشت. در صورتی که این طور نشد و این طولانی شدن جنگ، باعث شد که روز به روز تجهیزات ما فرسوده تر شود. هم از تعداد تجهیزاتمان کاسته می شد و هم کیفیت عملکرد تجهیزات تضعیف می­شد. این افول ما روز به روز ادامه پیدا کرد. البته درخواست های گاه بدون مطالعه نیروهای سطحی از پدافند و فشار بر پاسخ به این درخواست ها بویژه در حوزه هواپیماها این تضعیف را بیشتر می کرد.از طرف دیگر پس از عملیات های فتح المبین و بیت المقدس، دشمن استکباری که دید ایران در مسیر پیروزی در جنگ قرار گرفته و معیارهای مورد قبول آن ها و اهداف آن ها محقق نمی شود، شروع به پشتیبانی بی قید و شرط از عراق کرد. بعنوان مثال شوروی سابق، بعد از جنگ مدرن ترین هواپیماهایش یعنی میگ ۲۵ را که به هیچ کشوری نداده بود در اختیار عراق گذاشت. و پس از آن میگ ۲۹ که فقط چین و هندوستان داشتند در اختیار عراق گرفت . همچنین سوخو ۲۴ که هواپیمای فوق مدرنی است اینها را بعد از فتح المبین در اختیار عراق قرار دادند و از دید پدافند مهمتر از آن موشک های ضد رادار Kh-58، Kh-28، موشک های هدایت شونده لیزری و انواع و اقسام تجهیزات مدرن را شوروی در اختیار عراق گذاشت. این بهینه سازی و بروز رسانی را غربی ها هم برای صدام انجام دادند. هواپیماهای سوپر اتاندارد، هواپیماهای میراژ F1 در مدل های مختلف به اضافه آن چه تجهیزات مدرن و خوب در کارخانه مارتا بود مثل موشک های ضد کشتی، ضد رادار و بمب های با دقت بالای لیزری و تلویزیونی در اختیار ارتش عراق قرار دادند بدینگونه نیروی هوایی عراق را به یک نیروی هوایی مدرن در آن زمان تبدیل کردند. یعنی از نظر پدافند هوا پایه به قدرت هوایی روز دنیا تبدیل شد و البته از قبل هم که در پدافند زمین پایه از مطلوبیت برخوردار بود. لذا به یک قدرت پدافندی تا حدودی بی رقیب تبدیل شده بود. با محدودیت و تحریمی که در دنیا داشتیم امکان رقابت و توسعه تا سطح عراق برای ما وجود نداشت. درست است که ما از نظر هوایی مجهز بودیم ولی در ارتفاع پست جبهه ها کمبود داشتیم و دشمن مناطق نزدیک به مرز را مرتب از ارتفاع پست بمباران می کرد و نیروهای سطحی بویژه یگانهای سپاه پاسداران که فاقد گردانهای توپخانه پدافند هوایی بودندغالباً آنها در محل هایی که درگیری رخ می داد از نیروی هوایی درخواست پوشش پدافندی و انتظار دفاع هوایی داشتند و به مرور این به یک وظیفه قانونی و اساسی برای نیروی هوایی تبدیل شد. یعنی نیروی هوایی مسولیت دفاع از نیروهای سطحی را بر عهده گرفت. نیروی هوایی برای این کار طراحی نشده بود و پدافند هوایی چنین مسولیتی در شرح وظایفش نبود که مسولیت سنگینی بود. که فرسودگی پدافند هوایی و البته افزایش قابلیت  ها و ابتکار آنرا نیز در پی داشت. در شروع جنگ تحمیلی نقاط کشور تماماً با هواپیما کنترل می­شد. و ما حریم هوایی مملکت را در دست گرفته بودیم. با پایین آمدن قدرت و وضعیت هوایی خودی و بالا رفتن توان دشمن شرایط تغییر کرد و ما دیگر قادر نبودیم از کل کشور  با هواپیما دفاع کنیم و به این منوال عراق شروع کرد نفوذش را در داخل خاک ما افزایش داد. در مرحله اول مناطق نفتی و مناطق حساس و حیاتی ما در نزدیکی مرز و بعد عمق کشور راهدف قرار داد طوریکه در آخر جنگ توانست شمالی ترین نقطه یعنی نیروگاه نکا در کنار دریای خزر را بمباران کند خوب این یک تغییر خیلی بزرگ بود و ما باید در مقابل آن یک عکس العملی مناسب نشان می دادیم. چاره ای نداشتیم بجز اینکه سیستم پدافندی یا دکترین پدافند هوایی هواپایه را رها کنیم و پدافند خود را به یک پدافند زمین پایه تبدیل کنیم که در این مسیر شروع کردیم تجهیزات پدافندی خود را از اطراف ایستگاهای رادار، اطراف پایگاه ها انتقال بدهیم به نقاط حیاتی و حساس کشور. اولین چیزی که برای کشور مهم بود سوختی بود که به کشور می رسید یعنی مسیر تولید سوخت و انتقال آن که از چاه های نفت شروع می شد. خطوط لوله پالایشگاه ها، تصفیه خانه ها، مخازن و ... دشمن هم در اولین مرحله همین مکانها را هدف قرار می داد به گونه ای که نزدیک بود تامین سوخت در داخل کشور دچار معضل شود. پس در اولین تغییر، شروع به پوشاندن و حفظ کردن پالایشگاه ها با احداث سایت های هاگ و سیستم های پدافندی دیگر شدیم. در مرحله دوم دشمن با خیال فلج کردن اقتصاد ما شروع به تهدید منابع نفتی و مسیرهای صدور نفت کرد که این نیز برای ما تهدید کوچکی نبود. مرحله بعد نیروگاه های برق، پست های برق و مسیرهای انتقال برق ما بود که مورد تهدید قرار گرفتند که خاموشی های مکرری را بدنبال داشت و این هم بارسنگینی دیگر بود که بدوش پدافند هوایی اضافه شد تا رسید به شهرها مثلاً حتی در نهاوند که یک شهر کوچک و آرامی بود در امان نبودیم (یک روز همراه شهید بابایی از دزفول می آمدیم به سمت همدان از نهاوند رد شدیم. رسیدیم نهاوند و خواستیم آنجا ناهار بخوریم. خدا شاهد است هر چه گشتیم یک مغازه باز پیدا نکردیم یعنی آنقدر دشمن این شهر را بمباران کرده بود که تمام مردم از شهر به محل های امن رفته بودند. ببینید چه وضعیت خاصی برای پدافند هوائی بوجود آمده بود شهری با مردم بی دفاع. البته شهید بابایی دستور داد دو سیستم skyguard در نهاوند عملیاتی شود  که طرف دو روز و دستگاهها مستقر شدند و در همان دو روز اولی که دستگاه ها مجهز شدند دو میراژ عراق را در آنجا سرنگون کردند. خوب ببینید پدافندی که طرح ریزی شده بود برای دفاع از پایگاه ها و ایستگاه های رادار به کجا کشیده شد. یک طرف کشیده شد به پشتیبانی نیروهای درگیر  سطحی که هر اتفاقی هم می افتاد از پدافند گله می شد که چرا اینجا را دفاع نکردید و اینجا نیروهای ما را بمباران کردند و ... از سوی دیگر هم تمام مملکت وسیع و عظیم با این همه ثروت زیر چنگال دشمن قرار گرفت و پدافند پخش شد در این مناطق با اون سختی های عدیده ای که واقعاً حتی غذا رساندن به یگانهای پدافندی خود چه مشکلات عظیمی داشت. رسیدن به بیماریهاشون و... نمی دانید چه مشکلاتی را برای پدافند هوایی بوجود آورده بود. روزگار خیلی سخت و فوق العاده مشکلی بود. تمام این اقدامات و تمام این مأموریت هایی که برای پدافند هوایی محول شده بود اضافه بر وظیفه سازمانی او بود ضمن اینکه همه هم گله مند بودند! من خاطرم هست زمانی که پالایشگاه اصفهان بیشترین تولید بنزین را در داخل کشور داشت عراق آن را ۲ بار مورد اصابت قرار داد. همه جمع شدند و گفتند اگر نتوانید پالایشگاه اصفهان را نگهداری کنید معلوم نیست سرنوشت سوخت کشور به کجا برسد شاید سوخت جبهه ها را هم نتوانیم تأمین کنیم! جمع شدیم رفتیم اصفهان گفتیم بیایید کمک کنید می خواهیم موضع سازی کنیم  چون اطراف پالایشگاه اصفهان را خطوط انتقال برق احاطه کرده و این خطوط نمی گذاشتند که مواضع skyguard وظیفه خود را انجام بدهند. اون نیروی الکترومغناطیسی که اطراف این سیم های برق ایجاد می شد مثل یک دیواری جلوی دید رادار رو می گرفت. درخواست شد خاک بریزیدند تا حدود ۷ تا ۸ متر ارتفاع ایجاد شود و دید  رادارها از سیم های برق فراتر شود، از ما خواستند قول بدهید که دشمن اینجا رو دیگر نمی زند تا ما هزینه کنیم! ببینید چه انتظاری داشتند مگر می شود چنین قولی داد؟ در جنگ همیشه موفقیت و پیروزی نیست! ببینید که چه فشار کاری بر پدافند هوایی تحمیل می شد. البته در آن مرحله حاضر به ساخت مواضع نشدند چون جواب داه شده بود ما تضمین نمی کنیم، شهید بابایی هم که آمده بودند اصفهان ایشان هم همین نظریه را تایید فرمودند البته بعداً وزیر نفت و قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا همکاری کردند و متقاعدشان به ساختن تپه ها کردند و به یاری خداوند بلافاصله بمحض اینکه تپه ها درست شد و اسکای گارد روی تپه ها مستقر شد در همان اوایل استقرار در حمله ای که به پالایشگاه شد دو فروند میراژ عراق سرنگون شد. تمام پروازهای که عراق در عمق خاک ایران انجام می داد توسط هواپیماهای میراژ انجام می­ شد و از هواپیما های روسی استفاده نمی کردند. هنوز هم لاشه های آن­ها در اصفهان هستند و خدا را شکر دیگر حمله ای به اصفهان نشد و تا پایان جنگ پالایشگاه اصفهان سالم ماند و تولید خودش را ادامه داد. و البته تمامی این تگناها، سختیها و فشارها هر لحظه پدافند را آبدیده و کارآزموده تر و فعالتر و خلاقتر نمود. پالایشگاه اصفهان، نهاوند و ...  یکی از هزار موردی است که پدافند هوایی به دفاع از آن پرداخت. خاطرات زیادی که الان فرصت بازگویی همه این خاطرات را نداریم ولی بخاطر اینکه بتواند آموزشی برای آیندگان باشد و بدانند چگونه انسان زمانیکه فکر کند و تلاش کند و فکرش در راه صحیح باشد میتواند موفق باشد و اگر سستی کند و خوب مسایل را بررسی نکند چگونه شکست می خورد، به پدافند هوائی در سه عملیات سطحی(زمینی) اشاره ای کوتاه می کنیم: ۱- عملیات فتح المبین و بیت المقدس: چون این دو عملیات نزدیک بهم بودند دارای طرح پدافندی یکسانی بودند. در این عملیات ما آمدیم اصولی را که آمریکا خودش تدوین کرده بود برای جنگیدن با هاگ رعایت کردیم. البته لازم به ذکر است پیش از انقلاب آمریکایی ها اجازه نمی دادند که ما ایرانی هایی که  دوره سیستم هاگ را در آمریکا دیده بودیم، سیستم هاگ را جابجا کنیم حتماً برای جابجایی هاگ خود آمریکایی ها می آمدند مستقر و عملیاتی می کردند و به ایران تحویل می دادند. اگر پرسنل ایرانی دخالتی می کردند می گفتند از گارانتی خارج است ما گارانتی آن را تضمین نمی کنیم به همین خاطر دخالتی در کار آنها نمی شد. تنها کاری که کردیم استتار کامل را رعایت کردیم و خاموش و خیلی ساکت این عملیات را انجام دادیم ۳ تا سایت در منطقه مستقر شدند و عراق و حامیان عراق فکر نمی کردند که ما توان اینکه سایت هاگ جابجا کنیم  را داشته باشیم و به مناطق نبرد ببریم. به همین علت غافلگیر شدند و ناگهان با سیستم هاگ در عملیات روبرو شدند ما در این عملیات فوق العاده موفق بودیم خیلی عملیات غرورآفرینی بود ۹۰ فروند هواپیمای عراق را زدیم! و حدود ۱۵۰ فروند موشک شلیک کردیم. ۱۵۰  شلیک برای سیستم هاگ کم نیست. ۲- در عملیات فتح المبین و بیت القدس دشمن ضربه سنگینی خورد و بعد از آن هجوم سنگین و خیلی سخت هوایی را به داخل ایران شروع کرد.  همه ما، شهید ستاری و شهید بابایی و کسانی که درگیر پدافند بودند کشیده شدیم به داخل ایران و بگونه ای که اصلاً روی جبهه ها فکر نمی کردیم یعنی فرصتی برای فکر کردن نداشتیم که برویم روی مناطق نبرد فکر کنیم. تمام تلاش و انرژی و تمام فکر و اندیشه ما صرف دفاع از منابع و نقاط حیاتی داخل کشور که هر کدامشان برای ما سرنوشت ساز بودند شده بود. در چنین وضعیتی عملیات بدر و خیبر ناگهانی به نیروی هوایی ابلاغ شد ما هم در عملیات بدر و خیبر همانند فتح المبین و بیت المقدس دفاع کردیم، البته  با همان روش ابتکاری که در فتح المبین وارد عمل شدیم غافل از اینکه در این مدت دشمن خودش را مجهز کرده بود به موشک های ضد رادار و تجهیزات خنثی سازی پدافند هوایی. کاملاً خودش را مجهز کرده بود و با توان خیلی بالا ظاهر شد و در همان روزهای اول کلیه تجهیزات مستقر شده مناطق عملیاتی خیبر خنثی شد تجهیزات زیادی از دست دادیم و به نیروهای ما نیز خسارت زیادی وارد شد و کاری هم نتوانستیم انجام دهیم. از همه مهمتر ضربه سنگینی بود که به روحیه پدافند هوایی وارد شد و حالتی در پدافند هوائی بوجود آورد که همه فکر می کردند دیگر قادر نیستیم با دشمن روبرو شویم وخطرناک تر از همه از دست دادن اعتماد به نفس پدافند هوائی بعد از عملیات خیبر بود. این عملیات خیلی برای پدافند هوایی سنگین تمام شد و افسردگی شدید بدنبال داشت .مزه واقعی و تلخ شکست را پدافند هوایی چشید. البته این تلخی ها را با فراگیری درسهایی از این تجربه باید به شیرینی تبدیل می کردیم. ۳- عملیات بعدی عملیات والفجر ۸ بود در این عملیات ما دشمن را شناخته بودیم و با تجهیزات و توانش در عملیات خیبر آشنا شده بودیم. زمان خوبی تا شروع عملیات داشتیم یک فراغت نسبی هم در داخل کشور به دست آورده بودیم ومیتوانستیم حساب شده با دشمن روبرو شویم. تمام متفکران و اندیشمندان پدافند هوایی جمع شدند تشکیل یک قرارگاهی دادند بنام قرارگاه رعد که مسؤلیت و فرماندهی آن با شهید بابایی بود که ۲ بخش جدا از هم داشت یک بخش هوایی و یک بخش پدافندی و شروع کردیم خودمان را آماده کردن. اولین کاری که کردیم به همه مسؤلین و فرماندهان نظامی منطقه عملیاتی اعلام کردیم که ما قادر به پدافند از شما نیستیم و با توجه به تجهیزات پدافندی و نیروی هوایی دشمن برای ما امکان پذیر نیست که برابر روش های کلاسیک از شما دفاع کنیم  لذا روی پدافند غیرعامل تلاش کنید و آنها هم پذیرفتند البته به دنباله آن تصمیم گرفتیم به دشمن ضربه بزنیم و خودمان را برای آن آماده می­کردیم. برای رسیدن به این هدف چند کار را همزمان انجام دادیم یکی در ازای هر سایتی که داشتیم چهار سایت فریب درست کردیم که عین سایت اصلی بودند یعنی درست همان امواجی که از سایت پخش می شد را در سایتهای فریب ایجاد می کردیم و وسایل فریب از لحاظ شکل فیزیکی عین همان سایت اصلی بود حرارتی که در  سیستم ها ایجاد می شد همان حرارت بود که در سایت اصلی وجود داشت بگونه ای که دشمن با عکس برداری راداری، عکس برداری اپتیکی و عکس برداری حرارتی و شنود الکترونیکی نتواند سایتهای اصلی را از فرعی جدا کند. این تلاش اول ما بود. کار دوم این بود که تجهیزات را فوق العاده مختصر کردیم. آنچه در این چندسال روی هاگ تجربه داشتیم بکار بستیم دستگاه هائی که کارائی چندانی نداشتند را حذف کردیم مثلاً ۶ پرتاب کننده موشک با خودمان نمی بردیم لذا دو تا سکو بیشتر نمی خواستیم از طرفی  آن قسمتی که مربوط به جستجو بود را از قسمت آتش سایت جدا کردیم و اطلاعات لازم را با تلفن رد و بدل کردیم و البته سایت های جستجو را جایی می گذاشتیم که وقتی دشمن حمله می کرد در دام ما اسیر می شد و با این وضعیت عملیات را شروع کردیم , قبل از عملیات تمرین زیاد کردیم تا زمان استقرار را فوق العاده کوتاه کنیم که موفق شدیم قادر بودیم به محض تاریکی شب کار را شروع کنیم وقبل از روشنائی سایت را عملیاتی کنیم به عبارت دیگر سعی بر آن بود که از غروب آفتاب تا طلوع آفتاب جابجایی را تمام کرده باشیم یک چنین سرعتی را هم در جابجایی ها بدست آوردیم تا اینکه عملیات شروع شد و باز هم همچون عملیات فتح المبین و بیت المقدس، دشمن با یک پدیده غیر قابل تصور روبرو شد دشمن حمله می کرد به سایت های جستجوی ما چون پخش اشعه را از آنجا دریافت کرده بود ولی از پشت سر مورد اصابت قرار میگرفت ومرتب موقعیت پایگاه جستجو و آتش را تغییر می دادیم. تعداد زیادی هواپیما حدود ۷۰ فروند را به همین روش منهدم کردیم این ۷۰ هواپیما با ۹۰ هواپیمای بیت المقدس و فتح المبین خیلی تفاوت داشت زیرا در این عملیات ما سوخوی ۲۴ , میگ ۲۹ و میراژ F1  را می زدیم! یعنی در این عملیات هواپیماهای مدرن روز دنیا را می زدیم، به لطف خدا روحیه از دست رفته پدافند هوائی نه تنها به حالت اول خود برگشت بلکه مضاعف شد و همه شادمان از آن که توانستند حماسه شیرین دیگری را برای پدافند هوائی بوجود آوردند.عملیات به پایان رسید. آنچه در این عملیات انجام شد با توجه به ریزه کاری های دقیقش می تواند الگوئی باشد از جنگیدن یک پدافند با امکانات کم و ضعیف از نظر تجهیزات ولی با رزمندگان و کارکنانی شجاع، عاقل، اندیشمند،  خلاق و  متکی به ایمان و اراده در مقابل یک نیروی هوایی قدرتمند.